وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) بارها در مورد امام حسن و امام حسین(ع) فرمود که اینها امامان خداوند هستند چه با دشمنان از سر جنگ برخیزند و چه صلح کنند و در روایت دیگر پیامبر(ص) فرمود که حسن و حسین(ع) فرزندان من هستند در حالی که در دوران جاهلیت، فرزندان دختر را جزو فرزندان حساب نمیکردند، اما پیامبر(ص) که نسلش از سوی حضرت فاطمه(س) باقیمانده بود بارها این دو امام را میبوسید و میفرمود این دو گل خوشبوی من هستند که خداوند به من عطا کرده است.
پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرمودند: «اَلْحَسَنُ و اَلْحُسَینُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة» یعنی این دو آقا جوانان اهل بهشت هستند، طایفه بنیامیه که بهدنبال کپی از احادیث پیامبر(ص) در خصوص حرفهای خود بودند و گفتند این دو امام آقای پیران اهل بهشت هستند.
پیامبر اکرم(ص) در خصوص امام حسین(ع) تعابیر ویژهای دارند از جمله حدیث معروف «اِنَّ الحسینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینةُ النَجاة» یعنی امام حسین سفینه نجات امت و چراغ هدایت مردم است.
امام حسین(ع) سرمایه مشترک الهی برای همه دینباوران است، گاندی که رهبر آزادی هند است، زمانی که به او پدر گاندی میگفتند، معترض میشد و میگفت به حسین بگویید پدر حسین، مشی و مرام ضدانگلیسی و حرکت آزادیبخش که گاندی در هندوستان آغاز کرد با الگوگیری از امام حسین(ع) بود و گاندی میگفت حسین بن علی(ع) فرمود: «لا يفلح قوم يأكلون مما لا يزرعون ويلبسون ما لا ينسجون؛ وای بر جامعهای که از دست رنج و کشت خود نمیخورند و از لباسهای بافته دست خود نمیپوشند.»
امروزه در جهان عرب بهویژه در سوریه، لبنان و مصر دانشمندان بسیاری رساله دکتری خود را در خصوص امام حسین(ع) نوشتهاند از جمله رساله دکتری سبوه سرکیسیان که رئیس شورای خلیفهگری ارامنه شرق و در کلیسای گریگوری مقدس در تهران ساکن است، در خصوص امام حسین(ع) است، زیرا امام حسین(ع) مربی ایستادگی در برابر ظلم است و با افتخار به مردم آموخت که «لا تظلمون و لا تظلمون» یعنی نه به کسی ظلم بکن و نه زیر بار ظلم برو.
امام حسن(ع) در سال ۴۰ هجری قمری در ادامه راه پدر بزرگوارش آماده جنگ با معاویه شد، اما مسلمانان سستی کردند و برخی وابسته و برخی خودفروخته به معاویه شدند و برخی نیز در جنگ حاضر نشدند، بنابراین امام حسن(ع) حکومت را به معاویه واگذار کرد و ۹ سال بعد به دست معاویه به شهادت رسید، وقتی ولایت به امام حسین(ع) رسید فرمود که من راه صلح برادرم را ادامه میدهم، بنابراین ۱۱ سال صلح کرد.
سپس در نیمه ماه رجب سال ۶۰ که معاویه از دنیا رفت، یزید به استاندار خود در مدینه نامه نوشت که من جانشین پدرم هستم و تو از عبدالله زبیر و عبدالله عمر و امام حسین(ع) برای من بیعت بگیر، ولید بن عتبه بن ابیسفیان پسر عموی یزید استاندار مدینه بود که فرستادهای نزد امام حسین(ع) فرستاد که بیایید و با یزید بیعت کنید، اما امام حسین(ع) فرمود باید با اسلام خداحافظی کرد اگر چوپان این رمه یزید باشد و من با کسی بیعت نمیکنم.
استاندار مدینه مجدد نامه نوشت که امام حسین(ع) زیر بار بیعت نمیرود که یزید گفت یا بیعت کن یا سر او را برای من بیاور و استاندار مدینه مجدد امام را احضار کرد و امام با جمعی از جوانان رفتند و فرمود که دوست داری در ملأ عام بیعت شود، استاندار مدینه گفت بله یابن رسول الله و امام پاسخ داد اگر اینگونه دوست داری تا فردا صبر کن تا ببینیم چه میشود و همان شب با قبر پیامبر(ص) خداحافظی و هجرت کردند.
دو زندگی متفاوت از امام حسین(ع) داریم یکی دوران صلح با معاویه که ادامهدهنده راه امام حسن(ع) بود، اما با روی کار آمدن یزید، امام مشاهده کرد که باید مبارزه کند حتی اگر منجر به شهادت و اسارت خانواده ایشان بشود.
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا ایمانی، استاد حوزه و دانشگاه
انتهای پیام