در روزگاری که فضای مجازی به جزء جداییناپذیر زندگی روزمره بدل شده است، خانوادهها بیش از هر زمان دیگری با چالشهای تازهای در حوزه سلامت روان، تربیت و هویت فرهنگی مواجه هستند. رسانهها با امتداد دادن حواس انسان، فرصتهای نوینی برای شناخت و ارتباط فراهم کردهاند، اما در عین حال بسیاری از کارکردهای سنتی نهاد خانواده را دستخوش تغییر کردهاند. در همین راستا، خبرنگار ایکنا از قم در گفتوگو با سیدرضا سجادینژاد، معاون آموزشی و پژوهشی دانشکده رسانه و ارتباطات دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، به بررسی ابعاد این تحولات، راهکارهای مقابله با آسیبهای فضای مجازی، نسبت رسانه، سنت و خانواده در عصر دیجیتال پرداخته است. مشروح این گفتوگو در ادامه از نظر میگذرد:
ابتدا باید دید فضای مجازی با انسان چه میکند تا بعد به سراغ بررسی تأثیرات فضای مجازی بر سلامت روان خانواده برویم، در دوران جدیدی بهسر میبریم که معنا در این دوران با دوران گذشته متفاوت است، انسان بهدلیل تغییرات و تحولات برخاسته از تکنولوژی و رسانه، تحولی معنایی پیدا کرده که باید پیش از هر تحلیلی به آن توجه کرد.
بشریت ادوار مختلفی را گذرانده و در این تطور همواره رو به رشد و کمال بوده است، انسان در طول میلیونها سال از نیاکان نخستین تا انسان امروزی دچار دگرگونیهای بدنی، ذهنی و فرهنگی عمیق شده است، در کنار این تطور زیستی، شیوههای زندگی، فرهنگ، دین، علم و فناوری بشر هم در ادوار مختلف تاریخی بارها دگرگون شده و جوامع ساده شکارگر به تمدنهای صنعتی، دیجیتال و پیچیده امروز رسیدهاند.
بشر جدید با تشکیل دولتها، خط، حقوق، سازمان دینی و طبقاتی، تمدنهای بزرگ باستان (بینالنهرین، مصر، ایران، هند، چین و...) را شکل داد؛ از این پس هر تحولی رخ میداد بهدلیل تحول نهادها، دانش و فناوری بود نه تغییرات زیستی.
در چند قرن اخیر، انقلابهای علمی، صنعتی و سپس دیجیتال، شیوه تولید، خانواده، سیاست و هویت فردی را دگرگون کرده و نوعی تطور فرهنگی شتابان ایجاد کردهاند که بسیار سریعتر از سیر تغییرات زیستی انسان است.
تطور بشر در تاریخ بیشتر ناظر به دگرگونی اشکال جامعه، اقتصاد، اخلاق، دین و اندیشه بوده است، اما با ظهور تکنولوژیهای جدید و رسانه، انسان دستخوش تغییر معنایی شد، انسانی که همیشه خود را سوژه و جهان را اُبژه مطالعه میدانست، از این پس رفته رفته هم خودش سوژه بود و هم جهان.
همانطور که مارشال مکلوهان میگفت رسانه به حواس انسان امتداد داد و اینچنین انسان توسعه یافت و این همان دازاینی (برجاهستی) است که مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی هم میگوید، درواقع، انسان با رسانه جدید به سراغ شناختن همه چیز رفت بعد که همه چیز را گزینشگرانه برگزید و شناخت، حالا به سراغ خود رفته و با رسانههای جدید این امکان برای انسان بیشتر فراهم شده است.
اگر در دورهای متن مقدس در انحصار نهاد کلیسا بود با ماشین چاپ و تکثیر کتاب مقدس دیگر متن در انحصار کشیش و کلیسا نبود، تکثر در تفسیر متن با رسانههایی مثل کتاب و تلویزیون گسترش پیدا کرد، اما باز هم نخبگان بودند که تفسیر میکردند و حق پرسش و پاسخ داشتند، امروز که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی انسان را در همه ابعاد گسترش دادهاند دیگر پرسشگری منحصر به نخبگان هم نیست و همه انسانها خود را مجاز به پرسش میدانند.
بیگمان، در برابر این تحولات (از خط تا چاپ و رسانههای دیجیتال)، خانواده و دیگر نهادهای اجتماعی باید ساختار و کارکرد خود را بازتنظیم کنند تا هم هویت ارزشی خود را نگاه دارند و هم کارآمد بمانند.
به عبارتی، با امتداد یافتن حواس بشر توسط رسانه، گویی خانواده و دیگر نهادها چون حکومت و دین هم بسیاری از کارکردهای خود را از دست رفته میبینند، حتی نهاد اقتصاد هم متأثر از رسانه تحولات بنیادین و معنایی داشته است؛ ارزهای دیجیتال گواه این موضوع است.
امروز اگر فعال اقتصادی، معنای اقتصاد جدید را درنیابد مفلس خواهد شد. به همینگونه، خانواده نیز اگر معنای جدید را درنیابد از کارویژه خود بازخواهد ماند. بخش زیادی از کارکردهای خانواده مانند تربیت و انتقال فرهنگ، آموزش، سرگرمی و معاش خارج از خانه، متأثر از فضای مجازی تأمین میشود، بخشی از مسئولیتهایی که پیشتر به خانواده منحصر بود، امروز منحصر به خانواده نیست و رسانه در این انحصارزدایی نقش اصلی داشته است.
از آنجایی که روابط خانوادگی امروز تحت تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی است، یکی از تحولات ضروری این است که خانواده سواد رسانهای را فرابگیرد، اما این نباید تنها به معنای آموزش تکنیکال رسانه و سواد آن باشد، بلکه باید به تغییرات و تحولات برخاسته از این تغییرات نیز توجه کنند.
اتفاقاً خانواده میتواند کارکردی مؤثر داشته باشد که نسل جدید در این گردنه و پیچ مهم تاریخی تطور، آسیب کمتری ببیند و مسیر تکامل را بهدرستی ادامه دهد، البته مهم است که اعضای خانواده دور هم بنشینند و تصمیم بگیرند و درباره محتوا، زمانبندی مصرف، ضوابط اخلاقی و دینی در استفاده از رسانه با هم گفتوگو کنند، اما مهمتر آن است که اعضای خانواده دور هم بنشینند و به معنای انسان و خویشتن بیندیشند.
اینجا نقش خاطرات فرهنگی و میراث انسانی برجسته میشود، بشر جدید که حواسش بهواسطه رسانه امتداد یافته، زمانی به کمال میرسد که حواسش را به سنت و میراث اصیل آغشته کند، یعنی حواس غنی امتداد یابند نه حواس پوچ و تهی. اینگونه اگر به متونی چون حافظ تفأل زنیم که حافظه تاریخی ماست یا به متنی چون مثنوی دل خوش کنیم که ضمیر و ذهن اندیشنده و تأویلگر تاریخ فرهنگ ایران اسلامی است، خانواده از حالت منفعل محتوا به محل تولید و پالایش محتوا تبدیل خواهد شد.
اقتدار سنتی پدر و پدربزرگها در جهان چاپ و دیجیتال تضعیف شده چون نوجوانان و جوانان به منابع و متون دسترسی مستقیم دارند، اما سنت فقط آن متن نیست؛ خواندن، فهمیدن و تفسیر کردن آن متن حسی نوستالژیک برای اقتدار سنتی پدر و پدربزرگ نگه میدارد که اگر خود آنان به آن توجه کنند قطعاً برای نسل جدید هم خوشایند است.
برای جلوگیری از شکاف نسلی، اقتدار باید از اقتدار صرفاً آمرانه به اقتدار گفتوگویی و تخصصی تبدیل شود. بزرگترها لازم است بهجای اتکای صرف بر سن و جایگاه در عرصههایی مانند دین، تجربه زندگی و اخلاق، مرجعیت توضیحدهنده و همراهکننده داشته باشند یعنی نوجوان احساس کند میتواند بپرسد، نقد کند و در عین حال احترام و پیوند را حفظ کند.
چگونه این اتفاق رقم بخورد؟ اینکه پدربزرگها و مادربزرگها اقتدار خود را نه در مقابله با نسل جدید و پرهیز از رسانه جدید بلکه با آموزش دادن تلفیق سنت و فرهنگ با فضای جدید به جوانترها رسالت خویش را ادامه دهند.
انتهای پیام