حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدمهدی رفیعپور، استاد حوزه علمیه در گفتوگو با ایکنا از قم، در تفسیر سوره قصص از جزء ۲۰ قرآن کریم بیان کرد: در شمارههای قبل تفسیر سوره قصص، به داستان حضرت موسی(ع) و آیه یازدهم رسیدیم و بیان کردیم که خداوند متعال وعده کرد مستضعفین زمین که همان بنیاسرائیل بودند را به قدرت برساند و آنها را وارث زمین و حکومت فرعونیان قرار داده و قدرتمند کند.
وی ادامه داد: داستان نیز از تولد حضرت موسی(ع) با آن شرایط سخت کشتار فرعونیان شروع شد و در نهایت با توجه به خطاکار بودن یا اشتباه کردن فرعون و هامان و سربازانشان که برای تضمین آینده خود، زمینه رشد دیگران را از بین میبردند، خداوند دشمنشان را در خانه خودشان پرورش داد؛ شبیه این موضوع نیز در داستان تولد حضرت ولیعصر(عج) وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: خاطی به کسی گفته میشود که کاری را بلد نیست، اما مخطی برای کسی به کار میرود که قصد دارد کاری را انجام دهد که بلد است، اما کار را خطا انجام میدهد، در هر صورت نکته مهم این است که هر دو ثواب را از دست میدهند.
وی گفت: در شماره قبل در خصوص معنای آیه دهم، اختلافی با برخی از مفسرین بر سر معنای فارغ بودن پیدا کردیم که در کشاف زمخشری نیز معنای فارغ، زائل شدن عقل آمده است.
رفیعپور ادامه داد: آیه دوازدهم این سوره بیان میکند: «وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ»، یعنی ما دایهها را پیشتر بر موسی(ع) حرام کردیم و خواهر موسی(ع) که پنهانی او را زیرنظر داشت، بدون اینکه هیچ آشنایی داده باشد، به خانواده فرعون بیان کرد آیا میخواهید شما را به خانوادهای راهنمایی کنم که سرپرستی او را برای شما به عهده گیرند و خیرخواه او باشند؟
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: در این آیه برخی «الْمَرَاضِعَ» را دایهها و زنان شیرده و برخی آن را جمع مرضع یعنی مکان شیر معنا کردند که حرام در اینجا به معنای منع در لغت است و معنای شرعی و گناه ندارد. برخی «مِنْ قَبْلُ» در این آیه را قبل از اینکه خواهرش بیاید و برخی قبل از برگشتن به مادرش معنا میکنند که به نظر بنده قبل از جلو آمدن خواهرش برای دادن پیشنهاد است. از این آیه مشخص میشود مهر موسی(ع) به اندازهای در دل خانواده فرعون افتاده بود که آنها در تکاپو بودند حتماً برای موسی(ع) دایه پیدا کنند.
وی با بیان اینکه معنای نصح، شفقت و خیرخواهی است، گفت: این شفقت و خیرخواهی نکته مهمی است، زیرا برخی فقط برای پول و رفع تکلیفی کار میکنند، اما خواهر موسی(ع) میگوید من خانوادهای معرفی میکنم که خیرخواه و دلسوز کودک باشند و این تعبیر جالبی است برای اینکه یکی از اوصاف دایه(بهزیستی امروز) باید خیرخواهی و دلسوزی او باشد.
رفیعپور ادامه داد: قرآن در ادامه به جزئیات بعدی اشاره نکرده و در آیه سیزدهم بیان میکند: «فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»؛ یعنی ما موسی را به مادرش برگرداندیم، اینگونه پرشها در قصص قرآن وجود دارد و گاهی قسمتی از داستان را نقل نمیکند. از این آیه مشخص میشود که موسی(ع) مدت طولانی از مادرش دور نبوده و خیلی زود به او برگشته، زیرا کودک شیرخواری مدت کمی شیر نخورد، تحمل گرسنگی را ندارد و کل این جدایی شاید در حد یک روز و خیلی کوتاه بوده و تحقق «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ» آیه هفتم شد، این آیه ادامه تدبیری است که خداوند در نظر گرفته که نقشه و وعده خود را پیاده کند.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: وعده خداوند دو نوع است یک سری از وعدهها شخصی است، مانند وعدهای که خداوند به مادر حضرت موسی(ع) داد، اما یک سری از وعدهها، وعدههای نوعی است، مانند اینکه خداوند فرموده «اگر تقوا پیشه کنید پاداش میدهم» و وعدههایی از این قبیل، سنت خداوند است و خداوند صادق الوعد است.
وی افزود: از این آیات مشخص میشود مادر موسی(ع) نیز یک فرد نیکوکار بوده که خداوند به او هم پاداش داده است، لذا لازم است در جوانب این داستان تأمل کنید که داستان روی مادر متمرکز است، برخی مفسرین از فرستادن خواهر موسی(ع) به دنبال موسی(ع) بیان کردند که یعنی خداوند به وعده خود عمل میکند، اما وعده خدا باید با عمل ما همراه باشد؛ ولی به نظر بنده تأکید این آیه این نیست و منظور همان است که مادر موسی(ع) دلش قرص نبوده؛ لذا ایمان به وعدههای خدا نکته مهمی است، همانطور که گاهی در زندگی، افراد احساس میکنند همه چیز تیره و تار است، اما از جایی که فکرش را نمیکنند گشایش ایجاد میشود.
رفیعپور با تأکید بر «وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» در آیه سیزدهم، گفت: همه انسانها کم و بیش در زندگی یومیه خود با این موضوع درگیر هستند، اما به دلیل نداشتن نگاه توحیدی متوجه نمیشویم که تمام موضوعات نقشههای خداوند است، ما به علتهای قریب توجه میکنیم و علت اصلی را فراموش میکنیم، همه موارد هم برای این است که افق دید خود را بالاتر برده و ورای اتفاقات را ببینیم و اگر انسان این نکات را درک کند، بسیار رشد خواهد کرد؛ بنابراین اصل قرآن برای سرگرمی و مباحثه علمی و اظهار فضل مفسرین نیست بلکه قرآن برای این است که بدانیم بدون علم خدا یک برگ از درخت نمیافتد.
وی ادامه داد: علامه طباطبایی در اینجا اشاره میکند که مادر موسی(ع) به وعده خدا یقین داشته اما علمالیقین بوده و خداوند با برگرداندن فرزندش او را به رتبه بالاتر و عینالیقینی میرساند تا این مسئله را مشاهده نیز کند.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: زمانی که خاندان فرعون موسی(ع) را از آب گرفتند آسیه به فرعون گفت این کودک نور چشم ما شود، اما خداوند در آیه سیزدهم میفرماید: «ما موسی را به مادرش برگرداندیم تا نور چشم او باشد و مادر غصه نخورد و بداند وعده خدا حق است»، همان وعدهای که در آیه هفتم داده شده بود، اما بیشتر انسانها این را نمیدانند که وعده خدا حق است.
وی با بیان اینکه خداوند در آیه چهاردهم میفرماید: «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»، گفت: زمان کودکی و شیرخوارگی موسی(ع) دیگر بیان نمیشود و جلوتر رفته و به سنی میرسد که موسی(ع) یک مرد کامل است، در تفاسیر در سن موسی(ع) اختلاف است و در کشاف زمخشری بیان شده که طبق روایت، هیچ پیامبری نبوده مگر اینکه در سن 40 سالگی به پیامبری رسیده باشد و بسیاری از مفسرین نیز بیان کردند موسی 40 ساله بوده، البته این عدد قطعی نیست اما بعید هم نیست.
استاد حوزه علمیه ادامه داد: «بَلَغَ أَشُدَّهُ» یعنی به رشد کامل رسیده و برومند شد و به او حکم و علم دادیم، حکم را برخی حکمت و برخی حکومت معنا کردند، اگر حکومت معنا کنیم، موسی که حکمرانی نداشته و منظور این است که صلاحیت حکمرانی به او دادیم، اما «حُكْمًا وَعِلْمًا» را مفسرین نبوت معنا کردند، یعنی اگر کسی حکمت و علم دارد، صلاحیت این را دارد که مردم را به راه الهی دعوت کند و این را کنایه از نبوت دانستند.
وی گفت: این مسئله تنها به موسی(ع) اختصاص ندارد و اگر موسی(ع) به مقام نبوت و هدایت رسید، اگر افراد دیگری هم در مسیر هدایت قرار بگیرند و برای سعادت دیگران تلاش کنند، به آنها نیز پاداش بزرگ میدهیم، البته نه اینکه آنها نیز به نبوت برسند، مقام نبوت و امامت خاص هستند، اما مانند این مناصب آنها نیز از حکمت و معنویت بهره میبرند.
رفیعپور با بیان اینکه در آیات دیگر قرآن مانند سوره یوسف هم «وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» آمده است، گفت: از این آیات برداشت میشود که بین کمالات جسمانی و روحانی تناسب وجود دارد، زیرا موسی(ع) از نظر پاکی، در جوانی و میانسالی تفاوتی نداشته اما از نظر جسمانی، زمانی که به رشد کامل رسید به او نبوت دادیم، پیامبر اکرم(ص) نیز وقتی 40 ساله شدند به مقام نبوت رسیدند، لذا مشخص است باید تناسبی بین جسم و روح وجود داشته باشد و تنها جنبه معنوی نیست، چون جسم بستر روح است و عقل با رشد کامل، تغییر میکند.
وی در پایان تصریح کرد: این آیات، تناسب و ارتباط شدید بین روح و جسم را بیان میکند و میتوان نتیجه گرفت بهتر است پست و مقام را به افراد بسیار جوان ندهیم و مدیران ارشد باید به پختگی رسیده باشند، به علاوه اینکه نبوت و عنایت معنوی در سنین پختگی به انسان داده میشود، لذا فرد باید به ثبات در جسم رسیده باشد تا روح بتواند این معارف را درک کند.
گفتوگو از مهنوش بهروز
انتهای پیام