بخش نخست از گفتوگو با وحید نظریان، قاری ممتاز قرآن، با تیتر «تعارض مسابقات با تربیت قاریان مجلسیخوان» منتشر شد. در ادامه بخش دوم و پایانی این گفتوگو را میخوانید که در آن از مباحثی نظیر ظرفیت جلسات قرآن در شناسایی و شناساندن قاریان ممتاز به جامعه سخن رفته است.
ایکنا- از برخی اشکالات سخن به میان آوردید. بفرمایید که راه برونرفت از این مشکلات چیست؟ افزون بر این، جلسات قرآن چه ظرفیتی برای اصلاح وضع موجود دارند؟ آیا از این جلسات میتوان قاریان شاخص را معرفی کرد؟
به یک معنا راهکار در جلسات قرآن نیست، زیرا اگر قاری بخواهد جایگاه پیدا کند، نیازمند کرسی تلاوتی است که صدایش به دیگران برسد. بر این اساس اگر کسی در مسجد محله خودش تلاوت کند، اتفاق خاصی برایش نخواهد افتاد. مردم آن محل از این تلاوت استفاده میکنند، اما موجب شناخته شدن قاری نمیشود. البته در سالهای اخیر به دلیل توسعه فضای مجازی، همه افراد دارای تریبون و رسانه شدهاند و این امر سبب شده است تا از اقصی نقاط جهان بتوانند حرفشان را بزنند و تلاوتهای یک قاری و نحوه آموزش دادن او را هم ببینند، اما خلأ اصلی، وجود کرسی تلاوت است تا سبب شنیده شدن صدای قاری شود.
از این رو کارکرد اصلی جلسات قرآن پرداختن به آموزش است، اما به معنای دیگر، این جلسات ظرفیت شناساندن قاری به دیگران را هم دارند. نهادهای متولی امور قرآنی میتوانند در استانهای مختلف اساتیدی که جلسه دارند به این سمت سوق دهند تا از میان شرکتکنندگان در جلسه قاریانی که سطح بالاتری دارند به عنوان یک قاری شاخص معرفی کنند.
اخیراً شورای عالی قرآن هم در حال اجرای طرح ارزیابی و اعطای مدرک تخصصی به قاریان و مدرسان قرآن است که طرح خوبی محسوب میشود، اما اشکالاتی به آن وارد است. برای نمونه آئیننامه اخذ این مدرک تا حدودی قاری را محدود میکند. از طرفی قاری را به سمت فراگیری مباحث تئوری سوق میدهد که به نظر من یاد گرفتن این مباحث به درد تلاوت قرآن نمیخورد و آنچه برای قاری اهمیت دارد، این است که بتواند به خوبی تلاوت خود را ارائه کند.
بنابراین، سادهترین راه این است که اساتید صاحبجلسه جایگاه پیدا کنند و با بررسی تلاوت قاریان حاضر در جلسه بتوانند افرادی را که از توانمندیهای فنی و ... برخوردارند به مراجع دارای صلاحیت معرفی کنند. سپس کرسیهای تلاوت اذانگاهی نیز میتواند در اختیار این افراد قرار گیرد، اما اینکه صرفاً افراد بخواهند به تلاوت بپردازند، راهگشا نخواهد بود. در حال حاضر بسیاری از قاریان استعدادهای نابی هستند که به دلیل دیده نشدن هنرشان سرخورده شدهاند و باید بر اساس همین رویه از آنها بهرهبرداری کرد.
ایکنا- پرسش بعدی من ناظر به روند آموزشهای تخصصی است که در جلسات قرآن جریان دارد. برخی معتقدند رشد قاریان ایرانی به میزانی بوده که اکنون سطح بالاتری از قاریان مصری دارند. آیا چنین است و به نظر شما برای تربیت قاریان حرفهای سیر درست و دقیقی طی میشود؟
پرسش مهمی را مطرح کردید. درباره بخش نخست آن باید بگویم که همینطور است و قاریان ما از سطح قابل قبولی برخوردارند و در سطح قاریان فعلی مصری تلاوت میکنند، اما تفاوتهایی وجود دارد و اگر بتوانیم این مسائل را مرتفع کنیم، حتی میتوانیم مدعی شویم که از قاریان فعلی مصری جلوتریم. مهمترین تفاوت فعلی قاریان ایرانی با مصری در این است که قاریان ما حافظ قرآن نیستند که در امر تلاوت بسیار اهمیت دارد. این یک مسئله حیاتی است، اما نتوانستیم به حل آن بپردازیم.
افزون بر این، قاریان ایرانی، برخلاف قاریان مصری، جایگاهی در کشورشان ندارند تا هنرشان را عرضه کنند. این مسئله ناشی از تفاوت فرهنگی است و در مصر قرائت شغل محسوب میشود؛ یعنی در آنجا نخست افراد قرآن را حفظ میکنند و سپس به صورت تخصصی فنون تلاوت را فرامیگیرند. سپس تبدیل به یک قاری میشوند و میتوانند با شرکت در برخی آزمونها به صورت رسمی وارد این حرفه شوند و جایگاهی را پیدا کنند. بر این اساس، یکی از مهمترین مؤلفهها در انگیزهبخشی به قاریان این است که کرسی تلاوت در اختیارشان قرار گیرد.
درباره بخش دوم پرسش که ناظر به روند آموزشهای تخصصی باید بگویم که در جلساتی که استاد به صورت اصولی آموزش دیده است و توانایی دارد که مباحث نظری را به صورت دقیق اجرا کند، آموزش روندی صحیح دارد. پس توجه به ساحت نظر و عمل بسیار مهم است و باید هر دو را به صورت توأمان داشت؛ هر چند اجرا کردن از اهمیت بیشتری برخوردار است، در حالی که در برخی دیگر از جلسات آموزشی، که گاهی بخشهایی از آن در فضای مجازی منتشر میشود، چنین رویهای حاکم نیست و وضعیت ارائه مطالب به نحوی است که متعجب میشویم که چطور این فرد مدعی استادی است، زیرا روشهای غلطی برای آموزش ارائه میشود.
برای حل این مشکل هم میتوان از نهادهای امور قرآنی خواست تا استادتن صاحب صلاحیت را معرفی کنند. در این صورت قرآنآموزان میتوانند با خاطری آسوده در جلسات شرکت کنند و حتی عملکرد آنها میتواند از سوی استاد جلسه بررسی شود و گزارشی از این عملکرد در اختیار مسئولان قرآنی قرار گیرد. بنابراین هم رویههای صحیح و هم رویههای غلط وجود دارد.
ایکنا- شما به مصطفی اسماعیل ارادت دارید و سبک تلاوتتان هم متأثر از اوست. آیا افراد حاضر در جلسه شما مکلف هستند که به سبک مصطفی اسماعیل تلاوت کنند؟
خیر، واقعاً اینطور نیست. قلب من با مصطفی اسماعیل است، اما در جلسه ما قرائت به همه سبکها مجاز است. گاهی اوقات از من میپرسند که اگر به سبک منشاوی بخوانیم ایرادی دارد؟ در پاسخ میگویم منشاوی قاری درجه یک جهان اسلام است و تلاوت به سبک او هیچ ایرادی ندارد.
در برخی جلسات نگاههای متعصبانه وجود دارد و برخی اساتید بر این باورند که شاگردانشان فقط باید از برخی اساتید مصری تقلید کنند تا قاری شوند، اما این حرفها صحیح نیست. حتی میتوان از خلیل الحصری تقلید کرد و تبدیل به یک قاری حرفهای شد، چراکه تراز تلاوت حصری بالاست و تلاوتهای اصولی را ارائه میکند. بر این اساس، انحصارگرایی صحیح نیست و هر کسی متناسب با استعداد، قابلیتهای صوتی و روحیاتش باید به تقلید از قاریان مصری بپردازد. البته تقلید هم همیشگی نیست، بلکه برای مدتی انجام میشود تا در نهایت قاری بتواند به تلاوت خودش برسد.
ایکنا- پیشتر اشاره کردید که قاریان ایرانی به میزان قاریان مصری رشد کردهاند. چرا حاصل جلسات قرآن قاریان صاحبسبک نیست؟
یکی از مسائل مهم در این زمینه تعریف سبک است. اینکه باید ببینیم سبک چیست و قاری صاحب سبک کیست. زیرا گاهی اوقات سبک داشتن به این معنا میشود که قاری دست به کارهای عجیب و غریب در اجرا بزند. بر این اساس ابتدا باید تعریف سبک را مد نظر داشته باشیم. اما نکته دوم این است که در ایران قاری صاحب سبک به معنایی که در مصر وجود داشته نداریم بلکه قاری مبدع داریم؛ یعنی قاریانی داریم که خودشان تبدیل به یک برند شدهاند و هنگامی که تلاوت میکنند همه متوجه تلاوت ویژهاش میشوند.
برای نمونه در مصر هم این قبیل قاریان را داشتهایم، از جمله میتوان به غلوش اشاره کرد که سالها مقلد مصطفی اسماعیل بود، اما در ادامه تحریرهای خاصی در تلاوتش وارد کرد و همین امر سبب شد تا تبدیل به یک قاری مبدع شود.
ایکنا- با همین وضعیت میتوانیم در آینده قاری صاحبسبک داشته باشیم؟
بله، حتماً، اما شرط تربیت چنین قاریانی این است که دست و بال قاریان باز باشد. در حال حاضر برای قاریان ایرانی محدودیتهای مختلفی وجود دارد که اجازه نوآوری و خلاقیت را از آنها سلب کرده است. برای نمونه یکی از محدودیتها به مسابقات برمیگردد. افزون بر این به لحاظ مسائل مربوط به موسیقی هم محدودیتهایی از حیث شنیدن و اجرا وجود دارد که چنین محدودیتهایی برای قاریان مصری مطرح نیست.
قاریان مصری در جریان تلاوتهایشان به آزمون و خطا میپردازند و در نهایت به یک خروجی مطلوب دست پیدا میکنند که مختص خودشان است. این نوآوریها و رسیدن به سبک نیز محصول تلاش یک یا دوساله نیست، بلکه باید بیست سال زحمت کشید تا آن جایگاه را به دست آورد. بنابراین در ایران با محدودیتهایی از حیث دینی، شرعی و ... مواجه هستیم و به دلیل سیطره مسابقات و چارچوب آن، قاریان نمیتوانند نوآوری داشته باشند.
ایکنا- این تحلیل میتواند بیانگر اهمیت و ظرفیت جلسات قرآن باشد؛ یعنی در صورت بازتر شدن فضا میتوان از جلسات این انتظار را داشت که فضایی را برای آزمون و خطای قاریان فراهم آورد تا در نهایت نوآوری به وجود آید.
همینطور است. در این صورت میتوان خطاها را برطرف کرد و به مدلی در تلاوت رسید که تأثیرگذار باشد. نباید فراموش کرد که هنر با آزمون و خطا سروکار دارد و تا این رویه طی نشود، نمیتوان به نتیجه مطلوبی رسید. البته برخی افراد با نرمافزارهای مختلف ضعفها را برطرف میکنند، اما کار اصولی مستلزم تلاش و آزمون و خطاست.
ایکنا- در پایان اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
فکر میکنم به صورت کامل به همه مباحث پرداخته شد. تأکید میکنم که جلسات قرآن مکانی برای آموزش است. بارها دیدهایم که افراد در جلسه حاضر میشوند، اما بدون اینکه اشکالات را رفع کنند به تلاوت میپردازند، زیرا جلسه قرآن را با محفل انس با قرآن اشتباه میگیرند، اما این رویکرد صحیح نیست.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام