یکی از مهمترین بسترهایی که موجب تربیت قاریان بینالمللی و ممتاز شد، جلسات قرآنی است که در مساجد، حسینیهها و خانهها تشکیل میشود. تشکیل این جلسات در ایران سابقه دیرینی دارد. نخست در آنها به صورت عمومی خواندن قرآن آموزش داده میشد، اما به مرور به مباحث فنی تلاوت هم اهتمام ورزیده شد. به بیان دیگر، با اضافه شدن عنصر هنر به تلاوت قرآن و پیوند تلاوت با هنر در کشور مصر، این نسیم در ایران هم وزیدن گرفت.
بر این اساس افزون بر جریان عمومی آموزش تلاوت در ایران، از مباحث فنی تلاوت نظیر صوت، لحن، تجوید و وقف و ابتدا هم استقبال شد و به این ترتیب شاهد تربیت قاریانی بودیم و هستیم که میتوانند به زیبایی و هنرمندانه قرآن را تلاوت کنند. بر پایه این توضیحات مختصر، میتوان به اهمیت جلسات قرآن در کشور پی برد، جلساتی که معمولاً از سوی هیچ نهاد دولتی حمایت نشدهاند و همواره متکی به مردم بودهاند. همچنین بیشترین بازدهی را داشتهاند.
به نظر میرسد کیفیت این جلسات میتواند بهبود پیدا کند و افزایش سطح کیفی جلسات قرآن نیازمند تحلیل انتقادی این جلسات است. به بیان دیگر باید ببینیم، آیا این جلسات سمتوسوی درستی دارند؟ آیا جلسات کنونی پاسخگوی نیاز عمومی جامعه برای آموزش قرآن هستند؟ این پرسشها موجب شد تا از رهگذر گفتوگو با اساتید و صاحبنظران، به تحلیل وضعیت جلسات قرآن در ایران از آنچه بوده تا آنچه باید باشد بپردازیم. برای انجام نخستین گفتوگو از سیدمحسن موسویبلده، قاری پیشکسوت قرآن، دعوت کردیم و در ادامه مشروح آن را میخوانید؛
ایکنا- برای ورود به بحث، از تعریف یک جلسه قرآن استاندارد آغاز کنیم تا به مباحث دیگر برسیم.
جلسه قرآن جلسهای برای آموزش و تلاوت قرآن در جایی مانند مساجد یا حسینیهها یا خانههاست. بنای کلی آنها این است که قرآن آموزش داده میشود و کسانی که قرآن را فرامیگیرند آن را برای خود و دیگران میخوانند و به این صورت جریان «ترتیل، استماع و اِنصات» در جامعه جاری میشود. جریان خواندن قرآن به آیه «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا» برمیگردد که دستوری به پیامبر اکرم(ص) است و تلاوت بر ایشان واجب شد، اما در عین حال، خطاب به همه مسلمانان هم هست. در آیه دیگری میفرماید: «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ». همچنین میفرماید: «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»؛ یعنی وقتی قرآن خوانده میشود به آن گوش فرادهید و سکوت كنيد و دل بدهید؛ بنابراین جریان تلاوت جامعه با ترتیل، استماع و اِنصات (خاموش بودن و گوش کردن) شکل میگیرد.
جریان آموزش قرآن با پیامبر اکرم(ص) آغاز شد. البته خداوند اولین معلم قرآن است؛ چراکه میفرماید: «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ»؛ یعنی خدا قرآن را از طریق جبرئیل به پیامبر(ص) آموزش داد و رسول خدا(ص) هم این رویه را ادامه داد. بر همین اساس، از یکی از صحابه نقل است که ما روزگاری را گذراندیم که وقتی سورهای نازل میشد و پیامبر(ص) میخواست آن را منتقل کند، 10 آیه 10 آیه آموزش میداد؛ یعنی هم نحوه خواندن صحیح آموزش داده و هم نکاتی در زمینه مفاهیم و احکام آن آیات مطرح میشد. نکته جالب اینکه تا مخاطبان پیامبر(ص) 10 آیه را فرانمیگرفتند، به 10 آیه بعدی نمیرسیدند.
اینکه پیامبر(ص) به صورت 10 آیه 10 آیه تعلیم میدادند، یعنی قاعدهخوانی نمیکردند، بلکه قرآنخوانی میکردند، اما آنچه در جلسات کشور ما جریان دارد، قاعدهخوانی است که این سیر طبیعی و منطقی نیست؛ یعنی ما در جلسات قرآن قواعد قرائت را آموزش میدهیم و قرآنآموزان هم آیات را با این قواعد میخوانند. در اینجا استاد فقط یرملون و مد متصل و... را آموزش میدهد و قرآنآموزان هم هر کجا که بخواهند قرآن بخوانند، قواعد را میخوانند و در نتیجه، آن سیری که پیامبر(ص) داشتند از دست رفته است.
بنابراین در جلسات قرآن کشور ما وقتی قاریان قواعد را یاد گرفتند، به سراغ قرآن میروند و نیتشان این است که قواعد را بفهمند و اجرا کنند. در نتیجه ممکن است قاریانی داشته باشیم که به اصطلاح بینالمللی باشند و در مسابقات جهانی رتبه اول را کسب کرده، اما هنوز برخی از آیات را نخوانده باشند. برای نمونه در فینال مسابقات سراسری قرآن یکی از قاریان در عبارت «كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ» کلمه «کَلٌّ» را که مفتوح است به ضم کاف میخواند؛ یعنی این قاری به فینال آمده و با اول شدن چند کلمه فاصله دارد، اما هنوز در عمرش این کلمه را در قرآن ندیده است یا یک قاری دیگر در سطح بالای مسابقات، «ثَمّ» را «ثُمَّ» خواند و به خاطر دارم که با مرحوم استاد علی اربابی با هم در آن مسابقات حاضر بودیم و این قاری پس از اینکه کلمه را اشتباه خواند، آمد و به ما گفت که این کلمه را در قرآن اشتباه نوشتهاند و من درست خواندهام و این مورد را برای من لحاظ کنید.
بنابر این، در ایران قاعدهخوان تحویل میدهیم نه قرآنخوان، در حالی که جلسات قرآن برای آموزش است و باید تعلیم آن از ابتدا آغاز شود و حاضران تا آخر قرآن را بخوانند و باید چنین سیری در جلسات در پیش گرفته شود و جلساتی داشته باشیم که برای آموزش الفاظ و معانی قرآن باشد. از حدود بیست سال پیش از انقلاب این سبک با جلسات اساتیدی چون محمدتقی مروت و ابراهیم پورفرزیب(مولایی) آغاز شد، در میان مردم، جلسات قرآن در قالب هیئت برگزار میشد که یک ساعت قرآن میخواندند و سپس یک خطیب سخنرانی میکرد و در نهایت هم مداح به ذکر مصیبت اهل بیت(ع) میپرداخت. اکثر جلسات قرآن به این صورت بود و از حدود بیست سال پیش از انقلاب، جلسات قرآن به صورت فنی آغاز شد.
ایکنا- به یک سیر تاریخی در امر آموزش قرآن اشاره کردید و گفتید که پیامبر(ص) نخستین معلم قرآن بوده است. یکی از نکات این است که آن زمان شاید مقولهای به نام هنر مطرح نبود و پرداختن به صوت و لحن به صورت امروزی اخیراً مورد نظر قرار گرفته است. بر این اساس آیا میتوان هم رویه پیامبر(ص) را در پیش گرفت و هم جلساتی را برای آموزشهای فنی برگزار کنیم؟
بله، میتوانیم یک جریان عمومی آموزش قرآن برای همه مردم داشته باشیم و همه مردم در جامعه اسلامی قرآن بخوانند. در سوره مزمل هم، که به قرائت قرآن توصیه میکند، خطابش به قاریان نیست، بلکه به همه مردم خطاب میکند که قرآن بخوانند. همچنان که همه مردم باید احکام دینشان را بدانند، باید قرآن هم بخوانند، اما برای اینکه همه مردم یک علمی را بلد باشند، نیازمند قلههایی هستیم که در امر آموزش بکوشند. برای اینکه یک ملت در سیری حرکت کند و پیش برود، باید قلههایی را در تخصصهای مختلف داشته باشد که مانند برف روی قله باشد و دامنه را سیراب کند و سپس به دشت برسد. اگر یک جامعه قلههای بدون برف داشته باشد، روزگار تابستانش هم خوب نخواهد بود.
قلهها به تولید علم میپردازند و تعدادشان هم معمولاً اندک است. این افراد علم را به دانشمندان میانی، که در دامنه هستند، منتقل میکنند و سپس علم از طریق آنها به تودههای مردم انتقال مییابد. به تعبیر دکتر شریعتی، اگر قلههای علم دین و خداباور باشند، مردم هم خداشناس خواهند شد. بنابر این باید یک سیر کلی آموزش عمومی برای همه مردم داشته باشیم، اما این کار با تربیت قلههای قرائت حاصل میشود. باید جلساتی برای مردم برگزار کنیم، اما قاریان خوب و خوشخوان میتوانند مردم را به سمت جلسات آموزش سوق دهند. از این رو، هم باید به صحت قرائت و هم به جذب تودههای مردم به صوت و لحن بپردازیم و به قاریان خوشخوان توجه کنیم و بر همین اساس نیازمند چنین جریان و سیری هستیم و باید هم به عموم آموزش دهیم و هم مباحث فنی را دنبال کنیم.
ایکنا- حال اگر بخواهیم نگاهی انتقادی به وضعیت حاکم بر فعالیتهای قرآنی داشته باشیم، در سطوح میانی مشکلاتی داریم، چون قاریای که در سطوح میانی است حاضر نیست که جلسهای را برای عموم برگزار کند و عموماً جلسات این افراد رنگوبوی فنی به خود میگیرد و نمیبینیم که یک قاری بینالمللی بگوید میخواهم جلسهای را برای مردم دایر کنم.
در حال حاضر جلسات ما عملاً به مکانی تبدیل شدهاند که قاریان مطرح دور هم جمع میشوند و برای یکدیگر قرآن تلاوت میکنند. من این را قبول دارم که سیر جلسات ما دارد به شوی قرآنی تبدیل میشود، اما میتوان کارهایی انجام داد که این رویه اصلاح شود. در مصر جلسات آموزشی برای پرورش قاری وجود دارد و قاریان در مساجد و معاهد قرائت، قرآن میخوانند، اما در کنار این جریان تربیت قراء، مجالس تلاوت هم هست که مردم عادی میآیند و شیوخ تلاوت در آنها حاضر میشوند. ما میتوانیم در ایران بخش نخست جلسات را به جلسه آموزش عمومی تبدیل کنیم و سپس در بخش دوم به مباحث فنی و قاریان خوشخوان بپردازیم.
در حال حاضر ما بیش از حد به صوت و لحن میپردازیم و تجوید یا وقف و ابتدا کمتر مورد توجه قرار میگیرد و این امر موجب شده که بعضی از قراء و اساتید ما سواد بالایی نداشته باشند؛ یعنی معلمهای امروز قرآن حاصل جلسات صوت و لحن هستند و چون نفر اول مسابقات هم شدهاند، همه قاریان در جلسه این قاری میخوانند، اما آموزش این استاد عمق ندارد و این یک خطر است که فقط قاری خوشخوان یا به تعبیری قاری نواری(قاری که صرفا تلاوت قرآن قدما را تقلید میکند) تربیت کنیم.
در حالی که تجوید و وقف و ابتدا هر یک علم هستند. اگر بنا باشد سواد تجویدی و وقف و ابتدایی نداشته باشیم، تفاوت ما با خوانندههای مصری چیست؟ اگر قاری سواد تجویدی نداشته باشد، با خواننده تفاوتی نخواهد داشت. در ایران آموزش اصول تجویدی و باسواد شدن قاریان در حال کمرنگ شدن است. به همین دلیل عمدتاً در جلسات ارائه تلاوت صورت میگیرد و این امر موجب میشود که کار به صورت عمیق پیش نرود.
ایکنا- ما در کشورمان قاری خوب زیاد داریم. آیا امکانپذیر است که مثلاً شورایی تشکیل شود و بگوید که چه کسی صلاحیت دارد که جلسه قرآن را اداره کند؟ چه اینکه صحابه پیامبر اکرم(ص) اولاً معلم مفاهیم قرآن بودند و ثانیاً قرآن را آموزش میدادند. آیا میتوان به این سمتوسو رفت که بگوییم استاد جلسه باید این صلاحیت را داشته باشد؟ البته نمیتوان افراد را در تشکیل جلسه محدود کرد، اما شاید بتوان فرهنگسازی کرد.
بله، میتوان این پیشنهاد را مطرح و آن را به یک ارزش تبدیل کرد. پس از انقلاب اسلامی، عادت کردیم که همه چیز را دستوری و حکومتی کنیم؛ بنابر این اینکه بخواهیم در این زمینه به این صورت وارد شویم، شاید درست نباشد، اما حداقل میتوانیم این فرهنگ را ایجاد کنیم. یک زمان مرحوم دکتر حسن حبیبی به ما میگفتند که سعی نکنید انجمنهای اسلامیتان اداری شود، بلکه ادارات را اسلامی کنید. افراد به دنبال این بودند که دولت از انجمنها حمایت کند و ... اما ایشان میگفتند که با این کار انجمن را اداری میکنید.
در بحث قرآن نیز باید آن را مردمی کنیم و اینطور نیست که بخواهیم شورایی تشکیل و دستور دهیم که چه کسی جلسه برگزار کند. البته این کار خوب است و میتواند مانند جریان اقراء باشد که کسی بیاید و مراتب قرائت را دریافت کند، اما در عین حال نمیتوان برای مردم محدودیت ایجاد کرد، بلکه میتوانیم به آنهایی که این مراتب را طی کردهاند بیشتر توجه کنیم؛ مثلاً صداوسیما و رسانهها بیشتر به همین اساتید بپردازند و به این صورت میتوان فرهنگسازی کرد.
ایکنا- پس، یکی از مؤلفههای یک جلسه قرآن خوب این است که استاد جامعی جلسه را اداره کند و به سمتی برویم که اساتید هم دانش داشته باشند و هم هنر و فن و به تعبیری به صوت و لحن اشراف داشته باشند. درست است؟
بله، همیشه روشم همین بوده است. خاطرهای را مطرح میکنم که به همین نکته شما اشاره دارد. یکبار یکی از اساتید و قاریان خوب کشور به جلسه ما آمده بود. وقتی قرآن خواند، چند کلمهای هم صحبت کرد و گفت که من از آقای موسوی انتقاد دارم و آن اینکه ایشان مدتی از جلسه را به مباحثی مانند مفاهیم آیات اختصاص میدهد و این بحثها موجب میشود که حوصله جلسه سر برود. ما آمدهایم قرآن بخوانیم و لذت ببریم. سپس گفت که در جلسه من، پشت سر هم میخوانیم و لذت میبریم. من حرفی نزدم اما یکی از افراد در همان جلسه گفت که ما به خاطر همین بحثها در جلسه موسوی شرکت میکنیم.
بنابراین میتوانیم این مسئله را تبدیل به ارزش کنیم. صداوسیما یکی از نهادهای مهم در فرهنگسازی است و میتوانیم از این ابزار به خوبی استفاده کنیم. البته متأسفانه همه شبکهها از قرآن خالی شده و میگویند هر کسی میخواهد قرآن گوش کند به شبکه قرآن مراجعه کند، در حالی که با داشتن یک شبکه مستقل ورزش، خیلی از شبکههای مهم به ورزش میپردازند. با این حال از همین رادیو و سیمای قرآن هم میتوان برای ترویج جلسات عمیق قرآن بهره برد که به صورت جامع برگزار میشوند.
زمانی صدا و چهره آقای جواد فروغی در شبکه دوم سیما در یک برنامه هفتگی پخش میشد و ایشان به زیبایی قرآن میخواند. در روزهایی که جواد فروغی دیده شد، میدیدیم که سیل دانشآموزان به سمت جلسات قرآن روانه میشدند، چون یک تلاوت خوب عرضه شد که این تحول را ایجاد کرد و خیلی از قاریان بینالمللی حاصل همان کارها هستند، اما از آن زمان به بعد دیگر چنین برنامههایی نداشتیم و خوب است که مجدداً این کار انجام شود و این جلسات در صداوسیما بازتاب یابد و شور و شوقی را ایجاد کند.
ادامه دارد...
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام