کد خبر: 4110053
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۲
یادداشت

شکاکیت دینی فتنه‌گران در مقابل اقتدار مؤمنان

معاون امور استان‌های ستاد همکاری‌های حوزه‌های علمیه و وزارت آموزش و پرورش در یادداشتی نوشت: یکی از دلایل حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، مظلومیت با اقتدار و آلوده نشدن به شک و تردید درباره دین مبین اسلام و آرمان‌های انقلابی است؛ در نتیجه دخالت‌های مسموم دشمنان داخلی و خارجی در نظام اسلامی و نیز نوع ستم‌های بی‌رحمانه و بی‌مهری‌های ظالمانه آنها جای بسی تعجب نیست.

حجت‌الاسلام حسین درودی، معاون امور استان‌های ستاد همکاری‌های حوزه‌های علمیه و آموزش و پرورشدشمنان بیمار قلب انقلاب اسلامی، دست به شرارت‌ زدند که فعالیت‌های راهگشای دولت مردمی و تدابیر حکیمانه رهبر فرزانه نادیده و وارونه انگاشته شود و بر نارضایتی گذشته مردم نجیب و غیور ایران اسلامی بیافزایند. نامه ۲۸ نهج‌البلاغه در پاسخ به نامه‌پراکنی معاویه می‌فرمایند: «وَ مَا عَلَی الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ، وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَی غَیْرِکَ قَصْدُهَا؛ مسلمان را چه نقصان که بر او ستم رود و مظلوم واقع گردد، مادامی که در دین خود به شک نیافتد و یقینش به تردید آلوده نگردد، قصد من از بیان این سخنان اقامه حجت و دلیل برای چون تویی نیست.» این کلام امیرالمؤمنین(ع) بر همگان حجت است.

چرایی تفکیک خود طبیعی از خود انسانی

علامه شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت خود درباره حمایت‌ انسان‌ها از خودشان و دیگران، یک تبیین کم‌نظیری دارند که برای شفاف‌سازی ذهن‌های شبهه‌زده امروز (عفو قاتلان و جانیان) بسیار مفید و مؤثر است، چراکه ایشان می‌فرمایند انسان از خود طبیعی خویشتن دفاع می‌کند به جهت خودخواهی بدنی و حسی نه حمایت از انسانیت خویشتن و همچنین دگرخواهی ایشان مانند حمایت از خانواده تا قوم و قبیله و نیز حزب‌بازی‌های با بهانه ملی‌گرایی و انسان‌دوستی که فلاسفه غرب به آن پرداخته‌اند، این هم در راستای خود‌خواهی حسی است که جهان به ظاهر متمدن به آن آراسته شده است؛ این شهید فکور کالبدشکافی مثال‌زدنی دارند مبنی بر اینکه آیا این حمایت‌ها و گرایش‌های ابزاری، به اندازه حمایت از انسانیت ارزش دارد یا خیر؟ چراکه حمایت از موجودی مستوی‌القامه و یک سر دو گوش و ناخن پهن، حمایت از ابزار روح است نه از انسانیت. همچنان که سایر دگردوستی‌های انسان نیز از انگیزه ابراز دوستی ایشان خبر می‌دهد، حال کسانی که در تاریخ بشر از افراد ضدانسانیت دفاع کرده و می‌کنند(هولوکاست‌ها)، آیا با دفاع از ابزار‌های بشری شده درصدد تظلم‌خواهی و عدالت‌آفرینی هستند یا در پی احیای اهداف ابزاری انسان صنعتی؟

اگر از انسانیت قرار است پویشی و پایشی پدیدار شود، پس چرا گروه خاصی از انسان‌ها در زمان و مکان و موقعیت ویژه باید از حق و عفو برخودار باشند؟ آیا امکان دارد اجتماع خود طبیعی و خود انسانی در یک انسان به‌صورت همزمان حضور حقیقی و حتمی داشته باشد یا خیر؟ در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که این جمع پرتناقض منِ طبیعی و انسانی، در دفاع‌های ابزاری امروز جامعه ما اخبار از یک نفاق کامل و به نوعی علامت کفر و شرک را به همراه دارد.  

شکاکیت دینی فتنه‌گران در مقابل اقتدار مؤمنان

یکی از دلایل حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، مظلومیت با اقتدار و آلوده نشدن به شک و تردید درباره دین مبین اسلام و آرمان‌های انقلابی است؛ در نتیجه دخالت‌های مسموم دشمنان داخلی و خارجی در نظام اسلامی و نیز نوع ستم‌های بی‌رحمانه و بی‌مهری‌های ظالمانه آنها جای بسی تعجب نیست؛ همچنان که آموزه‌های وحی و دستورات امامان معصوم(ع) و به‌طور کلی اسناد والادستی اسلامی این ادعا را مورد حمایت خود داشته و دارد.

ضرب‌المثل‌های رسواکننده

ضرب‌المثل‌هایی که قادرند با ایجاد راه میان‌بر و شفافیت‌آفرینی‌ها کم‌نظیر، مسیرهای برون‌رفت از آسیب‌های فتنه‌سازی و فتنه‌گری را جهت نجات و حیات انسان به‌ روی او بگشایند؛ «داستان ضرب‌المثل؛ لا لحب علی(ع) بل لبغض معاویة» از قدیم‌الایام در محافل و مجالس می‌شنیدیم که دفاع فلانی از روی حب برای من و شما نیست بلکه از روی بغض بر حریف و رقیب خود است و به‌طور کلی جایگاه و پایگاه این ضرب‌المثل در مواردی است که بین دو نفر، اختلاف مبانی وجود داشته باشد و شخص ثالث ظاهرا به نفر اول در این اختلاف و افتراق کمک و مساعدت موقتی می‌کند؛ در حالی‌ که این عمل و اقدامش باطنا از روی اصل دشمنی و عداوت دیرینه با نفر دوم بوده که از این فرصت مناسب برای تلافی و انتقام‌جویی استفاده کرده است نه به خاطر دوستی با نفر اول باشد. در چنین مورد و موارد مشابه این ضرب‌المثل را به اختلاف بین مجامع بین‌المللی و جوامع کوچک و بزرگ می‌توان تسری داد و مصادیق کثیری را در  این چند هفته گذشته بر ملت قوی و مظلوم ایران اسلامی از سوی دشمنان اخلاق و انسانیت و انصاف به وضوح و وفور مشاهده کرد.

قلب‌های واژگون در طریق فتنه‌گری

قلب واژگون‌گشته در انسان شکل فکری و درونی ایشان را اجبارا به سمت و سوی ثنویت و دو خدایی سیر و سوق می‌دهد، که از علائم آشکار آن محتویات ذهنی با اشکال معیوب با نمود دوگانه در رفتار افراد هویدا است؛ چراکه آدمی با شاکله‌های ناقص و نارسا در مواجهه با کمال‌گرایی، بیگانه شده و محصور در شهوت‌پرستی می‌شود؛ از همین‌رو انسان برای رسیدن مطالبات دست‌نیافتنی خود اسیر نوعی از اعتراضاتی می‌شود که از ایستگاه پایانی آن بی‌خبر بوده و متحمل آسیب‌های غیرقابل جبران می‌شود که مصداق واضح آن داستان ابلیس لعین در قرآن حکیم با واژگان «انا خیر منه» در آیه شریفه 12 سوره اعراف است.

تعادل‌پذیری قلب سلیم

اما چرا قلب آدمی واژگون و به انحراف دچار می‌شود؟ جواب این سؤال را از آیه شریفه 88 سوره شعراء پیگیر می‌شویم «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ  إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ: روزى که نه مال سود می‌دهد و نه فرزندان، مگر آن کس که با قلبى پیراسته از شرک نزد خدا حاضر گردد» با توجه به مضامین آیه شریفه در می‌یابیم که قلب سلیم، قلبی است که پاکیزه از شرک و ثنویت باشد. یا قلبی است که خالص و خلاص از خبیثات و معاصی و کینه و نفاق و مانند آن باشد و یا قلبی که از عشق‌ورزی به دنیا تهی باشد چراکه حب نامتوازن دنیا سرچشمه همه خبط‌ها و خطاهاست؛ و بالاخره قلبی که جز یار در آن  غیری نباشد.

از آن‌رو که انسان برای رسیدن به مقامات کمالی خویش نیاز به دو نوع عدل دارد که یکی پایه و ثابت و دیگری متغیر و مستمر؛ به این منظور انسانی که با  انباشته‌های ثنوی قلب و ذهن خود درصدد تغییر عدل پایه است، در واقع از مرض و واژگونی قلب خویشتن خبر می‌دهد؛ همچنان که آیه شریفه تبیین کرده است که محبت به مال و منال و مقام مشرکانه و ثنویی؛ عدل پایه در انسان را از وحدت به کثرت چنان اجبار می‌کند که پایان آن تخریب هست‌ها و باید‌ها در خلقت انسان است.

از همین‌رو نمایش آن در دشمنی‌های خواسته و نیز ناخواسته با عدالت و تعادل‌طلبی او به‌صورت مرض رفتاری شیطان‌پسند آشکار می‌شود که از جمله نمونه‌های آن می‌توان به مظاهر شیطان‌پرستی بر روی سبک رفتاری و گفتاری این افراد در این فرقه‌ها اشاره کرد و همچنین به سبک زندگی به ظاهر متمدن در جهان غرب که حیوان جایگزین انسان گردیده جستجو کرد.

مصادیق قلب واژگون در فتنه و شرارت‌های اخیر

استکبار نمایی، قیاس نامتوازن، فریب‌کاری متکثر، دروغ‌زنی حرفه‌ایی، سیاه‌نمایی سیاسی، تمسخرسازی استقلال، توهین و تحقیر به آرمان‌ها، زیاده‌طلبی، افراط و تفریط‌گرایی، محرومیت از خود بنیادین، تزلزل و اضطراب انگیزه‌ایی، تنوع‌طلبی و بی‌قراری، بیگانه‌پرستی و خودستیزی، گریز از اکرام‌پذیری، فحشاخواهی بی‌حدومرز، احساس تنهایی و پوچی، تفرقه‌سازی و پراکنده‌خواهی، خودشیفتگی و خودبزرگ‌بینی، جرئت‌نمایی توهمی، همزیستی با شهوات حیوانی، غفلت‌سالاری تمدنی، خانواده‌گریزی، شیطان‌پرستی آشکار، فرار از گذشته و ترس از آینده، حیرانی برای زیستن در حال، محرومیت از وفاداری اختیاری، یأس و ناامیدی کهنه، عهدشکنی اجباری، اجبار و الزام‌پذیری اجتماعی، هرزگی به هنگام آزادی، پراکنده‌کاری و بخشی‌نگری زیستی، جمع‌گریزی و تمرکززدایی، لجن‌پراکنی و لودگی، تاریخ‌گریزی و تحریف‌پردازی، ظالم‌پناهی و مظلوم‌ستیزی، دانش‌یقینی و باورهای توهمی، ایجاد شبهات شبکه‌ایی، اسیر تربیت سکولاری و  محصور تفکرات عنکبوتی از مصادیق قلب واژگون در شرارت‌های اخیر است.

راهکار امیدآفرین و آینده‌نگر

پيامبر مهربانی‌ها(ص) می‌فرماید: «اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ ... و لَهُ ظَهْرٌوَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُكْمٌ وَ باطِنُهُ عِلْمٌ فيهِ مَصابيحُ الْهُدى وَ مَنارُ الْحِكْمَةِ وَ دَليلٌ عَلَىالْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ؛ هنگامى كه فتنه‌ها چون پاره‌هاى شب تار بر شما مشتبه شود، به قرآن روى بياوريد، براى قرآن ظاهرى و باطنى است. ظاهر آن حكمت و باطن آن دانش است، در قرآن چراغ‌هاى هدايت و نشانه‌هاى حكمت و راهنماى معرفت هست، براى كسى كه ويژگى‌اش را شناخت.» (کافی، ج 2، ص 599، ح 2)؛ برای تبیین این حدیث نیاز به مطالعه آیه شریفه 30 فرقان داریم «وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُواهَ ذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛ و پیامبر رأفت و محبت گفت پروردگارا قوم من، این قرآن را متروک نهادند» بنابر نظر تفسیر المیزان، این سخن از جمله سخنانی است که پیامبر رحمت(ص) در روز قیامت به پروردگار خود، با گلایه و شکایت عرض می‌کند و مراد از قوم، عموم عرب و عموم امت اوست، البته به اعتبار عاصیان و گنهکاران امت، به هر جهت پیامبر(ص) عرضه می‌دارد: پروردگارا این قوم من قرآن را متروک و مهجور نهادند و به احکام و شرایع آن عمل نکردند و آن را به‌عنوان سبک زندگی اختیار ننمودند.

مصادیق مهجوریت قرآن

عدم تحقیقات و پژوهش‌های جامع و مانع جهت پاسخگویی به نیازهای روز جامعه، عدم امکان استخراج سبک زندگی اسلامی از تفاسیر قرآن، عدم توانایی روخوانی و به‌کارگیری آیات وحی توسط دانش‌آموزان بعد از 12 سال، بیگانه بودن اساتید دانشگاه با معارف چندلایه آیات قرآن جهت حل مسائل و مشکلات بشر و مأنوس نبودن دانشجویان با آیات قرآن جهت ارتباط با جهان پیرامونی از جمله مصادیق مهجوریت قرآن است.

یادداشت از حجت‌الاسلام والمسلمین حسین درودی، معاون امور استان‌های ستاد همکاری‌های حوزه‌های علمیه و وزارت آموزش و پرورش

انتهای پیام
captcha