سیدمجتبی حسینی، پژوهشگر دینی، شب گذشته، پنجم شهریورماه، در هفتمین جلسه از مراسم عزاداری امام حسین(ع) که از طریق فضای مجازی پخش شد، به ایراد سخن پرداخت که در ادامه میخوانید؛
بحث در مورد حرکت امام حسین(ع) بود و چیزی که در بحثها مغفول است، حسن فاعلی است. همه کسانی که تحلیل میکنند، یا به زمینهها توجه دارند که در این دوران جدید بدان پرداخته شده و یا به پیامدها توجه دارند که میگویند برای شهادت و ... بوده است. همه میخواهند تحلیل کنند و بگویند که این کار خوب بوده است که میشود حسن فعلی، اما در مورد حسن فاعلی کمتر بحث میشود، در حالی که در زیارات، بیشتر بر حسن فاعلی تأکید میکنیم. اگر این را خوب دقت کنیم، چیزهایی هم که تحلیل میکنیم، به اینجا میرسد که غلط نیست، اما پایینتر از چیزی است که میتواند باشد.
ما باید به یک نکته دقت کنیم. گاهی اوقات فکر میکنیم یک امام کاری کرد و تحلیل میکنیم که علتش چه بوده است که حسن فعلی است، اما میخواهیم یک مقدار بالاتر فکر کنیم. میگوییم حسن فاعلی را باید مورد توجه قرار داد که اینها به امر خدا عمل میکنند و بندگان مکرم هستم. دستور خدا نیز برایشان همین بوده و هرکسی کاری که باید را انجام میداده است. تا اینجا خیلی بالا آمدیم و داریم قضیه را جدیتر نگاه میکنیم اما باید چیز دیگری هم بگوییم که روی آن تأمل کرد.
خدا در این نظام، یک نظام احسنی خلق کرده که همه چیز با هم ارتباط عمیق دارند. خدا به مادر و پدر وظایفی داده است و قبل از اینکه مادر بچه را متولد کند، پیشاپیش در او شیر را قرار داده است. این طور نیست که وقتی بچه به دنیا آمد مادر به دنبال شیر بگردد و یا مثلاً به او بگویند اگر این کار را بکنی شاید شیر در تو ایجاد شود. اینکه برخی مشکل یا بیماری دارند را نمیگویم، بلکه بحثم روی نظام خلقت است؛ یعنی پیش از اتفاق، خدا وسع آن فرد را برای آن وظیفه آماده کرده است. در طبیعت این طور است. یک موقع میخواهد به موسی(ع) مسئولیتهای سنگین بدهد، میفرماید که تو را برای خودم ساختم.
این را هم بگویم که یک عده میگویند اگر پیامبر(ص) عمرش طولانیتر بود، قرآن یک مقدار بیشتر از این میشد، یا اگر کوتاهتر بود، قرآن کوتاهتر میشد. چقدر این حرف عوامانه است، اما فراموش کردهایم که ما دو خدا نداریم که یک خدا، پیامبر(ص) را فرستاده و یک خدا که خلق کرده و مرگ و حیات دست او باشد. این طور نیست که خدایی که پیامبر(ص) را فرستاده، خواسته به او وحی کند، اما وقتی داشته وحی میکرده، خدای دیگر، پیامبر(ص) را کشته است. بنابراین بخشی از قرآن ماند و اگر زودتر میمرد، بخشی از قرآن به دست ما نمیرسید. این حرف بسیار عوامانه است. بله، ظاهر قرآن این طور است که حادثهای رخ داد و پیرامون آن آیه نازل شد، اما در مورد همه آیات و حوادث هم که این طور نیست. یک حرفی باید بزنیم که در یک جمع عاقلانه نیز شود آن را مطرح کرد.
توجه نداریم آن خدایی که برای موسی(ع) کارهایی را مقدر کرده است، موسی را از پیش از این بساطها پرورش داده که بتواند آن کار را بکند. این هماهنگی در نظام خلقت خدا است. پیامبر اسلام(ص) و دیگر پیامبران نیز همین طور. اینکه فرمود: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا»، یک امر تکوینی است و هر کسی به نسبت وسعش یک مسئولیتی دارد، اما وسع هم قابل افزایش و پیشرفت است. تا قبل از این میتوانستم یک ساعت پیادهروی کنم و وسعم همین بود، اما وقتی روی آن کار کردم میتوانم دو ساعت پیادهروی کنم، اما وسع باید یک تناسبی با مسئولیت داشته باشد که وسع، ضرورت و تکلیف هم با هم ارتباط دارند.
یک درخت اگر قرار باشد یک سال یا دو سال هیچ باری ندهد آن را میسوزانند، اما این درخت هم همان روز اول یک تُن بار نمیدهد. به مرور که یک ضرورت برایش ایجاد میشود، وسعش زیاد میشود و تکلیفش نیز با وسع و ضرورتهایش تناسب دارد.
خدا قرار است برای روی دوش امام حسن(ع) بگذارد که هنوز هم ما نمیدانیم که کدام سنگینتر است. گفت: «در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود، کاین شاهد بازاری وان پردهنشین باشد». اگر میگوییم امر الهی است؛ یعنی تکوین و تشریع با هم هستند و باری که قرار است خدا روی دوش پیامبر(ص) بگذارد برای تحمل این بار او را آماده کرده است. برای مدتی که وحی تعطیل شد، آیه آمد که چرا ناراحت هستی؟ خدا تو را رها نکرده است و بعد میفرماید آیا تو را یتیم نیافت و سپس پناه نداد؟ در مورد الآن حرف نمیزند و به چند سال قبل میرود. میگوید تو در این اجتماع گم بودی و من تو را بالا آوردم، پس این حسابها روی نقطهای است که دارد تو را برای کاری میسازد. یک بار دعای عرفه را به دید شخص امام حسین(ع) بخوانید تا ببینید یک مسیر را خدا روی آدمهای خاص کار کرده است، چون قرار است باری روی دوش آنها باشد.
خدا میتواند اراده کند تا این بار را تحمل کند، اما این کار را نکرده و نظامی که برای آفرینش مقدّر کرده این طور است که هر چیزی قانونی دارد. این درخت قرار است میوه دهد، اما یک شبه نمیشود. یکی از قضایای ظهور همین است که ظهور همین طور نیست و باید بنهایی را در جامعه ایجاد کند و یک باری هم ممکن است روی دوش ما بیاید. بنابراین خدا، امام حسن(ع) برای یک کار پرورش داده، امام علی(ع) را نیز همین طور و امام صادق(ع) را هم همین طور. اگرچه که همه نور واحدی هستند.
به امام صادق(ع) گفت: اگر از شما سؤالی کنم ممکن است که این سؤال را امام باقر(ع) هم میدانسته باشد؟ فرمود چیزی که احتیاج هر کس باشد خدا به او میدهد. این طور نیست که خدا غافلگیر شود که مثلاً محرمی شد و امام حسین(ع) هم این وسط ماند. خیر، این مسئله از قبل مشخص بوده است. یک نکتهای هم در پرانتز بگویم. امام علی(ع) یکبار سیدالشهدا(ع) را صدا زد و گفت «یا اباعبدالله»، که معمولاً پدر به فرزند این طور نمیگوید و «یا اباعبدالله»، لغت تشریفاتی و مهم است. فرمود: «انت اسوة قِدَماً» تو از قبل اسوه بودی؛ یعنی از قبل تولد اسوه بودی.
در انبیا یک پیامبری داریم به نام اسماعیل که با فرزند ابراهیم متفاوت است و اسماعیل صادقالوعد گفته شده است. پیامبر خاصی هم بوده است و جزو معدود پیامبرانی بود که بر انس و جن پیامبری میکرد. وقتی داشتند او را شکنجه میدادند یکی از شکنجههای کفار این بود که پوست صورتش را به صورت زندهزنده میکندند. همان موقع جبرئیل آمد و گفت کمک میخواهی؟ جواب داد «ان لی فی ابن بنت رسول الله(ص) اسوه حسنه»، یعنی ای جبرئیل، اسوه من حسین(ع) است و همان طور که ملائک آمدند و گفت بروید، من هم همان را میگویم.
پس بنابراین این سیدالشهدا(ع) که قرار است اسوهای شود و باری به نام عاشورا روی دوشش باشد که در کل تاریخ است، از قبل تحت نظر خدا بوده است. ما میگوییم «کل یوم عاشورا» که صحتی ندارد. عاشورا یک روز بود و امام حسین(ع) نیز یکی بود. آن جمله که درست است اینکه عاشورا هر روز است که این دو خیلی فرق دارند؛ یعنی همان عاشورای 61 هجری تمام نشده و امواجش هست؛ لذا عاشورا هر روز است.
روایت این بود که گفت خدمت امام صادق(ع) عرض کردم، ممکن است برخی از مسائل جدید باشد و شما به ما جواب دهید، اما اگر از امام باقر(ع) هم سؤال میکردیم جواب میداد؟ فرمود هر امامی چیزی که نیازش باشد را از خدا میگیرد و فرمود خدا ابایی ندارد که چیزی را به سلیمان داده باشد که به داود نداده است، چون هر کدام نور خاصی دارند.
یک نفر به امام(ع) عرض کرد، این قضیه امام زمان(عج) که جنگ میکنند و ... کی تمام میشود؟ فرمود خداوند وقتی در قلب او رحمتی ایجاد کند تمام میشود و این طور نیست که یک سناریو را اجرا کنند، بدون اینکه اتفاق وجودی در آنها رخ دهد. میگویند که یک روز حضرت زهرا(س) دست حسنین(ع) را گرفت و نزد پیامبر(ص) آورد و گفت میخواهم به اینها یک چیزی بدهید. فرمود از علم و هیبت خودم به حسن(ع) میدهم و اما به حسین(ع) جود و رحمت میدهم؛ یعنی اگر به امام حسین(ع) بگویید «یا رحمةالله الواسعة»، این همان «رحمةللعالمین» است.
همه نور واحد هستند، اما چراغدانها فرق دارد. لذا همان رفتاری که امام حسن(ع) در دوران امامت خود داشتند، امام حسین(ع) نیز در زمان معاویه داشتند و حتی برخی به امام(ع) میگفتند قیام کنید، میفرمود: ما امضا دادهایم. اما چرا اینها را نمیگوییم؟ فرمود ما عهدی کردیم و تا زمانی که معاویه آن را نقض نکند، کاری نمیکنیم و اتفاقاً یکی از حسنهای فاعلی یعنی همین؛ یعنی این آدم یک موقعی در مسیر کربلا قرار میگیرد. تمام مقاطع حرکت بسیار عمیق است؛ لذا آن مسئولیتهایی که خدا بر هر کسی داده متناسب با آن امکاناتی که خدا در اختیارشان قرار داده است.
سخنی از امام حسین(ع) داریم که به امام حسن گفت: «لوددت ان لسانک لی و قلبی لک» یعنی میآیی قلبم را با زبانت عوض کنیم؟ یعنی شما میگویید «کلهم نور واحد» که جای خودش است، اما هر کدام یک عطری دارند، لذا برخیها یک حس خاصی به امام هادی(ع) دارند و این هم طبیعی است. گِل شما از جنس گل اوست. خود آنها هم حسشان به امام حسین(ع) ویژه است و خدا این را برای کعبه دلها خلق کرده است. پیامبر(ص) سخنرانی میکردند و فرمودند برای سیدالشهدا(ع) در قلبهای مؤمنین، خداوند یک محبت مکنونی قرار داده است. یعنی مانند معدن است و هرچه بکارید به لایههای نابتر میرسید.
مقداد که عشقیتر بود نگاهی کرد که این به چه معناست؟ حضرت(ص) فرمود «سَل اُمَّه»، یعنی از مادرش بپرس. رفت در خانه حضرت(س) و گفت بیا تا برایت تعریف کنم. حضرت(س) از ابتدای تشکیل نطفه و دوران جنینی که روز اول این طور میشد و ... را توضیح داد. بنابراین یک باری روی دوش این حسین(ع) است و امام حسین(ع) کعبه دل است. لذا روزی که ظهور میشود و حضرت(عج) میخواهد خودش را معرفی کند، اشاره نمیکند که نظریه اندیشمندان و ... این است، بلکه میگوید «ان جدی الحسین قتلوه عطشانا».
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام