وظیفه ما حرکت در مسیر نور است / تالی فاسد تمرکز بر پیش‌زمینه‌های تاریخی
کد خبر: 3919031
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۸:۱۰

وظیفه ما حرکت در مسیر نور است / تالی فاسد تمرکز بر پیش‌زمینه‌های تاریخی

قربةالی الله در احکام یعنی قربةالی النور. اگر در مسیر نور حرکت کنید، به موقع میوه خوردنی گوارا می‌دهید که مزه و خاصیتش خوب است، اما اگر دیدیم چیزی خوب است، ولی مزه‌اش تلخ است، باید شک کنیم. اگر کسی دین شیرین را به نوعی بیان کرده که شیرین نیست باید در آن تأمل کرد.

به گزارش ایکنا؛ سیدمجتبی حسینی، پژوهشگر دینی، شب گذشته، سوم شهریورماه، در چهارمین جلسه از مراسم عزاداری امام حسین(ع) که از طریق فضای مجازی پخش شد، به ایراد سخن پرداخت که در ادامه می‌خوانید؛

 در قضیه امام حسین(ع) نکته مهم این است که در این تحلیل‌ها یک نکته‌ای مغفول است. می‌گویند شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان به صورت‌هایی بوده است و یکسری پیش‌زمینه‌هایی برای یک اتفاق وجود دارد. زمینه‌های تشکیل یک اتفاق یا یک فرایند همیشه وجود دارد که یک عده همیشه روی آن فرایندها بحث می‌کنند. یعنی این نظرات معطوف به پیش‌زمینه‌ها و پیش‌فرض‌ها است. نه فقط امام حسین(ع)، بلکه دیگر ائمه(ع) نیز بر این اساس عمل کردند که تحلیل‌ها ناظر بر قضایای قبل از آن اتفاق شده است.

در قضیه امام حسین(ع) برخی از تحلیل‌ها ناظر به برخی پیامدهای این کار هم شده است که حضرت(ع) این کار را کرد تا کاروان اشک جاری شود و گناهان امت پاک شود که هر دو تحلیل هم می‌تواند درست باشد. یک چیزی اما مغفول است و موجب می‌شود که بعداً جایگاه خودمان را نتوانیم بفهمیم. چون این دیدگاه را داریم، می‌مانیم که باید مثل امام حسن(ع) رفتار کنیم یا مانند امام حسین(ع). این پیش‌زمینه‌ها، پیش‌نیازها، انگیزه‌ها و نتیجه‌ها مطرح می‌شود و بحث می‌شود که من می‌گویم زمانی است که باید مثل امام حسن(ع) رفتار کنیم و دیگری می‌گوید باید مانند امام حسین(ع) رفتار کنیم. لذا هر کسی یک چیزی می‌گوید، چون محتوای تحلیل آنها بر این محور است.

ائمه(ع) بیش از هر چیز به دنبال اجرای امر الهی بودند

درست است که فعل ائمه(ع) روی قاعده‌ای است، اما بیش و پیش از اینکه فکر کرده باشند که چه اتفاقاتی افتاده که من باید این کار را بکنم یا بیش از اینکه فکر کنند این کار چه نتایجی دارد، یک امر الهی را اجرا می‌کنند. البته توجه به این نکته نیز یک مشکلی دارد و آن اینکه من و شما می‌گوییم به ما که امر الهی نشده و با هیچ کدام کاری نداریم. لذا این تفکر مغفول نیز تالی فاسد دارد.

بسیاری از مواقع، کسانی که این تحلیل‌ها را می‌کنند، معمولاً معلول و محصول شرایطی‌اند که در آن هستند یا معلول دیدگاهی هستند که دارند و یا معلول آن تفکری هستند که دارند. یعنی مثلاً من می‌خواهم کاری کنم و برای اینکه خود و پیروانم را توجیه کنم، به قضایای زمینه‌ای و نتیجه‌ای تمرکز و به یکی از این ائمه(ع) تمسک می‌کنم و رفتارم را تنظیم می‌کنم. اگر ما تمرکز کنیم که به پیامدها و پیش زمینه‌ها فکر کنیم، یکی از این اتفاقات می‌تواند بیفتد و بحث این است که پیش‌زمینه‌های ما زمینه‌های امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) یا دیگر ائمه(ع) است؟

یک نکته هم در پرانتز می‌گویم. یکی از خطراتی که بعد از دوران دیالکتیک در اذهان ما آمد، این است که خیلی تاریخ را برای خودمان مطرح می‌کنیم و این از چالش‌های جدی اذهان کسانی است که می‌توانند خوب باشند، اما نیستند. می‌گویند باید در برابر تاریخ جواب دهیم. در حالی که خیلی نرم این گزاره جواب دادن در برابر خدا را حذف کرده است. در حالی که یکی از جملات تکراری ما است و یادمان رفته این از کجا آمده است. از زمانی که بحث‌های فلسفه تاریخی بعد از هگل و مارکس مطرح شد، این را بیان کردند. لذا می‌گوید تاریخ این را خواسته و حقانیت هر چیزی را تاریخ تعیین می‌کند.

ما در برابر تاریخ یک طوری شدیم که انگار هم باید تعیین کند چه باید کرد و دوم اینکه می‌گویند در برابر تاریخ مسئول هستیم. البته این یک شعار است و همه کسانی هم که شدیدترین ظلم‌ها را داشتند هم این شعارها را می‌گفتند. آقای هیتلر هم می‌گفت که در برابر تاریخ مسئولیم، اما چه کسی می‌خواهد از او بپرسد چرا این آدم‌ها را کشتی؟ اینها نکات مهمی است و مسئله اهل بیت(ع) اینطور است که در چیزی تفکر می‌کنند که آن تفکر، ناخودآگاه تاریخ را خوب می‌سازد.

یک درخت را مثال می‌زنم. یک درختِ سیب را می‌کارند که سیب بدهد و به آن می‌گویند اگر سیب ندهی تو را از بین می‌برند. این از فردا می‌خواهد به زور یک سیب بدهد و یک سیب مضری می‌دهد که نه خودش استفاده می‌کند و نه ما. چون به جهت دیگری تفکر کرده است، اما سیب این حرف‌ها را نمی‌فهمد و می‌گوید خدا من را خلق کرده که دنبال نور بروم و متوجه نیست که چند سیب می‌دهد. حتی یک تخته سنگ هم جلوی آن باشد یک مقدار خودش را کج و راست می‌کند که خودش را به نور برساند. مسیر درستی را که عالم برایش طراحی کرده را پیدا می‌کند و به دنبال نور می‌رود. در یک مقطعی بدون عجله چهارتا سیب می‌دهد و یک موقع، به قدری سیب می‌دهد که باید مواظب باشیم شاخه‌هایش از سنگینی نشکند، اما هیچ زمانی به این فکر نبود که من الان باید بروم و سیب بدهم.

وظیفه ما حرکت در مسیر نور است

اینکه در احکام می‌گویند هر کاری باید قربةالی الله باشد، یعنی قربةالی النور باشد. اگر در مسیر نور حرکت کنید، به موقع میوه خوردنی گوارا می‌دهید که هم مزه و هم خاصیتش خوب است و اگر دیدیم یک چیزی خوب است، ولی مزه‌اش خوب نیست و تلخ است، باید شک کنیم. دین شیرین است و حال اگر کسی یک نوعی بیان کرده که شیرین نیست، باید در آن تأمل کرد. چون قرار نیست اینطور باشد. می‌گوییم «الهی اذقنی حلاوه مناجات»، یعنی از خدا می‌خواهیم شیرینی ذکر را به ما بچشاند، نه اینکه فقط ذکر که بگوییم و وظیفه را انجام دهیم.

لذا این درخت فقط دنبال نور است و اگر خودش را از نور دور کند از بین می‌رود و او را می‌سوزانند. «بسوزند چوب درختان بی بر»، یعنی جهنم. این درخت رشد می‌کند و به دنبال نور می‌رود و بعد مثالی که قرآن می‌زند، این است که خود کشاورزان تعجب می‌کنند که این چه قدرتی پیدا کرده است. درخت به دنبال نور رفت و خلقتش طوری بود که به او گفتند تو دنبال نور برو، به بقیه‌اش کاری نداشته باش. آنهایی که عمل‌زده می‌شوند، مدام لیست می‌کنند که این کار را بکنیم و ... ، در آخر آن کارهایی هم که می‌کنند خراب می‌کنند.

در مورد حرکت ائمه(ع) نیز ما یا به زمینه‌ها توجه می‌کنیم و یا به پیامدها و همه هم درست است، اما یک چیزی مغفول است و آن همین مثال درخت است. قرآن می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ، تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ». جالب است که در شرح آیه روایت داریم که «تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ» یعنی امام هر عصر که در هر عصر و سال و زمانی به مکه که می‌رود، دارد میوه هر سال را همان زمان می‌دهد. قرآن فرمود مثال کلمه طیبه مثال شجره طیبه است که شجره طیبه به صورت خاص می‌شود شجره محمد و آل محمد(ص). به حضرت(ع) می‌گویند چرا این کار را کردید؟ می‌گوید اصل و فرعش این است که چون خدا گفته، اما این چیزها هم در آن هست.

امام حسین(ع) فرمود در خواب دیدم که پیامبر(ص) به من فرمود: «ان الله شاء أن یراک قتیلا»، خدا دوست دارد تو را کشته ببیند. مسیر حرکت بسیار بسیار حساب شده است. تکلیف که مشخص می‌شود، باید این کار را انجام داد. محمد بن حنفیه هیچ پاسخی نداشت که در آن لحظه به امام(ع) بدهد و امام(ع) فرمود خدا می‌خواهد ببیند که اهل بیت من نیز اسیر می‌شوند.

وقتی برای خدا باشیم، قرار است کار را درست انجام دهیم. نظام طبیعت خدا که احسن است، طوری است که کار درست شما در کنار مجموعه هماهنگ همه عالم، محصول خوب می‌دهد ما یک خدا بیشتر نداریم و همه نیز تحت امر او است و اگر تو کارت را خوب انجام دهی، تمام کارهای این عالم همگام با کار تو به یک ثمره خوب می‌رسد و تمام عالم همراه تو هستند. اینکه در زیارات می‌گوییم «بکت علیه السماء» یا «مصیبه ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض» برای این است که یک حرکت همه جانبه عالم است. مصیبت‌های زمینی برای ما است و برخی از روشنفکران نیز هستند که اگر حرف‌هایی می‌زنند بخش‌های زمینی را می‌گویند. ما در سطح زمین مانده‌ایم، اما امام حسین(ع) می‌خواست ما را بالا ببرد و لذا مصیبت‌های آسمانی دارد.

«تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون، کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد». تو که در دعواهای درونی و زمینی هستی، البته در همینجا باشی، خوب هم هست، اما دوست داشتیم بالاتر هم بیایی. بنابراین اینها وظیفه الهی را دارند انجام می‌دهند. در روایتی دارد که پیامبر(ص) قبل از رحلت در چند روز آخر که حال مناسبی هم نداشتند، جبرئیل برایشان کتابی را می‌آورد. فرمود این کتاب وصیت تو برای نجبای امت است. بنابراین این کتاب مختوم بوده است. این کتاب دست به دست به امام حسین(ع) می‌رسد و هریک بخشی که مربوط به خودش را باز می‌کند و عمل می‌کند. در اینجا بوده است که برای امام حسین(ع) نوشته شده بود، جانت را به خدا بفروش و قوم را برای شهادت خارج کن یعن خروج کن، هیچ شهادتی برای اینها نیست مگر با تو.

وقتی ایشان داشتند می‌آمدند مکه، این مجموعه مختوم را به ام سلمه دادند و فرمودند به کسی نمی‌دهی و وقتی آن قضیه کربلا رخ داد به امام سجاد(ع) تحویل می‌دهی. امام(ع) قسمت خود را باز می‌کنند و دستور این بوده که در منزل باش و سکوت کن و تا امام صادق(ع) رسیده است. قضیه به این‌صورت است. یعنی طراح قضیه امام علی(ع) نیست. طراح امام حسین(ع) هم نیست. کارگردان اصلی خدا است و تا این حد همه چیز هماهنگ است، اما وقتی می‌خواهید یک تکه را بگیرید، از آن تحلیل تضاد بیرون می‌آید.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha