حجتالاسلام والمسلمین مصطفی رضایی، پژوهشگر حوزه مهدویت در گفتوگو با ایکنا از قم، در نهمین شماره از سلسله گفتوگوهای «انتظارپژوهی» در تشریح تفاوت میان تربیت یک فرزند صرفاً مذهبی و تربیت فرزند منتظر اظهار کرد: تربیت دینی سنتی غالباً بر حفظ خط تمرکز دارد، در حالیکه تربیت مهدوی به گشودن خط جدید میاندیشد، این تفاوت سبب شکلگیری دو نوع شخصیت کاملاً متفاوت در جامعه میشود و هدف نهایی در اینجا بقا در مقابل ساختن بوده و این اولین و اساسیترین شکاف میان دو رویکرد است.
بیشتر بخوانید:
وی با بیان اینکه در تربیت دینی رایج، دینداری اغلب به انجام مناسک فردی همچون نماز، روزه و دوری از گناه محدود میشود، افزود: این نوع تربیت مبتنی بر یک تعهد عمودی میان فرد و خداست، تعهدی ارزشمند اما ناکافی. تمرکز این رویکرد بر تکالیف فردی و اخلاق شخصی است و نتیجه آن، تربیت فردی متدین اما منفعل در عرصههای کلان اجتماعی و سیاسی خواهد بود، فردی که منتظر ظهور یک رهبر غیبی میماند تا همه امور را سامان بدهد.
پژوهشگر حوزه مهدویت با اشاره به شاخصهای تربیت فرزند منتظر تصریح کرد: تربیت منتظرانه، بُعد عمودی ایمان را به یک تعهد افقی و رسالت جهانی متصل میکند، در این نگاه، فرزند علاوه بر انجام تکالیف فردی، خود را حامل یک تکلیف تمدنی بزرگ میداند و احساس میکند بخشی از یک زنجیره تاریخی است که باید زمینهساز ظهور باشد، نتیجه چنین تربیتی، پرورش انسانی فعال، پیشساز و آماده نقشآفرینی در حرکت جهان بهسوی عصر ظهور است.
وی تفاوت این دو رویکرد را در افق فکری نیز قابل مشاهده دانست و گفت: در تربیت سنتی، نگاه فرزند اغلب معطوف به مسائل جزئی و روزمره است؛ پرسشهایی از جنس «این کار را انجام بدهم یا نه؟» در این مدل، فرد نقش یک «شاگرد» مطیع را دارد و در مواجهه با بحرانهای بزرگ جهانی مانند جنگهای فرهنگی، بحرانهای اقتصادی یا تغییر پارادایمهای فکری، فاقد پاسخ جامع بوده و ممکن است به انزوا کشیده شود.
رضایی ادامه داد: در مقابل، فرزند منتظر با نگاهی کلنگر و تمدنی پرورش مییابد، او میآموزد که هر عمل فردی باید در خدمت یک هدف بزرگ باشد، در این الگو، فرزند نهتنها شاگرد، بلکه معمار و مهندس جامعه آینده است و میداند اگر زمینه ظهور، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است، باید مهارتهای ساخت آن را نیز بیاموزد. چنین فردی بحرانها را نه مانع دینداری، بلکه میدانی برای آزمون صبر، یقین و ارائه راهحلهای برتر میبیند.
پژوهشگر حوزه مهدویت در پاسخ به این پرسش که چرا دشمن از مناسک نمیترسد، اما از تمدنسازی به وحشت میافتد؟ گفت: دشمن از ایمانی که در مرزهای فردی محصور بماند، هراسی ندارد. حتی اگر مؤمن استحاله نشود، برای نظام سلطه مشکلی ایجاد نمیکند که صرفاً به عبادات شخصی بپردازد، فردی که درگیریاش در سطح جهانی صفر است، تهدیدی برای نظم سلطهگر محسوب نمیشود و این تقابل، تقابلی صفر است که در آن مؤمن در حاشیه میماند و نظام جهانی مسیر خود را ادامه میدهد.
وی با تأکید بر اینکه نقطه وحشت دشمن، ظهور نسل منتظر در جهان است، بیان کرد: تربیت منتظرانه ذاتاً یک پروژه ضد نظم جهانی سلطهگر است زیرا هدف آن صرفاً حفظ هویت نیست، بلکه تأسیس هویتی نوین بر پایه انتظار جهانی است، این تربیت ماهیتی فعال، درگیرانه و مسئولیتساز دارد و فرزند منتظر میداند تحقق آرمانها نیازمند کار سخت، مقاومت در برابر جنگهای روانی و اقتصادی و حرکت به سوی یک الگوی جایگزین است.
رضایی افزود: این نسل جهانی فکر میکند و میکوشد در تحلیل مسائل جهانی و ارائه راهحلهای تمدنی نقشآفرین باشد. دشمن از این نگاه چندلایه و جهانیشده هراس دارد زیرا الگوی سلطه اقتصادی و فرهنگی او را به چالش میکشد. در این چارچوب، مهدویت یک مکانیسم انفعالی نیست، بلکه فراخوانی برای اقدام استراتژیک است؛ یعنی اگر تحقق وعده الهی مطلوب است، باید برای ساختن آن اقدام کرد و زمینهاش را فراهم آورد.
این پژوهشگر حوزه مهدویت تأکید کرد: تربیت منتظرانه در حقیقت یک دوره آموزشی برای فرماندهان آینده است. برخلاف تربیت حداقلی که فرد را به بهانه سختی شرایط از مسئولیتپذیری فراری میدهد، تربیت مهدوی فقدانها را به فرصت تبدیل میکند. نسلی که بداند تنها راه نجات بشریت، نفی نظام سلطه و جایگزینی آن با نظام مبتنی بر عدل الهی است، با وعدههای کوچک اقتصادی یا فرهنگی فریب نمیخورد.
وی تصریح کرد: دشمن بهخوبی میداند نسلی که با چنین آگاهی، صبر و یقینی پرورش یابد، در برابر توطئههای فکری و نظامی عقبنشینی نخواهد کرد. از اینرو، هراس دشمن نه از دینداری محصور در خانهها، بلکه از نسلی است که خود را وارث ساخت تمدن جهانی بر پایه توحید میداند و برای آن برنامهریزی میکند. تربیت منتظرانه با تزریق تکلیف تمدنی به فرزند، او را از یک پیرو صرف به یک بناکننده جهان تبدیل میکند؛ فرزندی که نهتنها دین خود را حفظ میکند، بلکه زمینهساز شکوهی بزرگتر برای آینده تمدن بشری خواهد بود.
انتهای پیام