به گزارش ایکنا از قم، مصطفی فضائلی، استاد حقوق بینالملل دانشگاه قم در برنامهای دیگر از برنامههای تلویزیون اینترنتی «پاسخ» مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه که امروز، 21 آبانماه برگزار شد، به بررسی «تاریخ فلسطین از منظر حقوق بینالملل» پرداخت و گفت: براساس موازین و حقوق بینالملل همه ملتها از حق تعیین سرنوشت برخوردارند؛ در ماده یک یا مشترک میثاقین بینالمللی حقوق مدنی، سیاسی، حقوق، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که مفاد آن تقریباً به عرف بینالمللی تبدیل شده، تصریح شده است که همه ملتها حق تعیین سرنوشت خودشان را دارند و براساس این حق میتوانند نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را انتخاب کنند و میتواند در جهت احقاق آن مطالبه و مبارزه کنند.
وی با طرح این پرسش که آیا در تاریخ جغرافیای سیاسی جهان و منطقه ملتی تحت عنوان ملت فلسطین برای داشتن حق تعیین چنین سرنوشتی برای خود وجود داشته است یا خیر، اظهار کرد: در پاسخ به این سؤال میبایست در مرحله اول پیشینه تاریخی سرزمینی به نام فلسطین را بررسی کرد؛ باید دانست امروزه این بحث مطرح است که ادعاهای تاریخی نسبت به سرزمینها قابل قبول و قابل استماع نیست، زیرا اگر بنا باشد ملتها و مردمانی بیایند نسبت به سرزمینها ادعاهای دیرینهای را مطرح کنند، بهطور کلی نظم و امنیت جهانی به هم خواهد خورد.
استاد حقوق بینالملل دانشگاه قم افزود: اگر به 500 سال پیش، 1000 سال پیش، 1500 سال پیش و یا بیشتر از 2000 سال پیش و بلکه به 2500 سال پیش برگردیم، خواهیم دید که هرگز در سرزمین فلسطین ملتی به نام «ملت یهود» وجود نداشته است؛ بلکه تنها یک اقلیت بسیار کوچکی مانند خیلی دیگر از سرزمینهایی که اقلیتهای مذهبی و نژادی در آنها ساکن بودند، اقلیت بسیار اندک یهودی نیز در سرزمین فلسطین زندگی میکرده است.
فضائلی ضمن پرداختن به وقایع فلسطین از قرن هفتم میلادی به بعد اضافه کرد: تا پیش از اواسط قرن هفتم این سرزمین تحت حاکمیت مسیحیان و امپراطوری روم بوده و پس از آن امپراطوری بیزانس بر این منطقه تسلط یافت. از اواسط قرن هفتم میلادی مسلمانان در آنجا ساکن شده و تاکنون این سرزمین بهعنوان یک سرزمین مسلمان عربی شناخته میشود.
وی گفت: در طول این سالیان دراز تا پیش از جنگ جهانی اول غیر از یک فرصت 200 ساله بین سالهای ۱۰۹۹ تا ۱۲۹۱ که مسیحیان این سرزمین را گرفتند، فقط بهعنوان منطقه مسلمانان عرب شناخته میشده و هیچ خبری از حاکمیت ملت یهود در این سرزمین نبوده است؛ حاکمیت مسلمانان بر فلسطین از انتهای قرن یازدهم میلادی تا امروز ادامه داشته و بیش از 14 قرن است که این سرزمین بدون استثناء در اختیار مسلمانان و در واقع متعلق به اعراب مسلمان بوده است.
استاد حقوق بینالملل دانشگاه قم با بیان اینکه در اواسط جنگ جهانی اول یعنی در سال ۱۹۱۷ انگلستان سرزمین فلسطین را از امپراطوری عثمانی جدا و آن را تحت سیطره خود قرار داد، یادآور شد: در پایان جنگ جهانی اول که از ۱۹۱۴ در اروپا شروع شد و در سال ۱۹۱۸ به پایان رسید، سازمانی تحت عنوان «جامعه ملل» و در جهت حفظ صلح و امنیت بینالمللی تأسیس شد. این در حالی بود که برخی از کشورهای عربی که از امپراطوری عثمانی جدا شده بودند بین کشورهای فاتح جنگ جهانی اول تقسیم شدند.
وی تصریح کرد: این تقسیم بین کشورهای فاتح جنگ جهانی اول، عموماً بین انگلیس و فرانسه صورت گرفته و به این مناسبت در جامعه ملل طرحی به ظاهر قانونی با عنوان «قیمومت و سرپرستی» تدوین شد. طی این طرح گفتند که این سرزمینهای جدا شده از عثمانی بهدلیل اینکه ملتهایشان آمادگی استقلال و اعمال حاکمیت خودشان را ندارند لازم است برای مدت موقتی اداره آنها به این کشورهای ابرقدرت سپرده شود تا آنها را به رشد و بلوغ سیاسی برسانند تا زمانی که بتوانند خودشان را اداره کنند.
فضائلی با تأکید بر حضور حداکثری اقلیتهای یهودی در کشورهای اروپایی تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی بیان کرد: اروپاییها قصد داشتند اقلیتهای یهودی را که در قاره آنها بودند و این بیشترین جمعیت یهودیها را تشکیل میداد، به سرزمینی دیگر منتقل کرده و کشوری متعلق به آنها تشکیل دهند.
وی گفت: شخصی به نام «هرتزل» ایدهای را مطرح کرد مبنی بر اینکه اگر یهودیها بخواهند از ظلم و ستم اروپاییها ناشی از نگاه مسیحیان در مورد به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح توسط یهودیان، نجات پیدا کنند، میبایست در کشوری مستقل و با حکمرانی خود آنها ساکن شوند؛ در همین راستا سازمانی را تحت عنوان «سازمان جهانی صهیونیسم» تأسیس کرد. او برای این ایده چند نقطه مختلف همچون آرژانتین و فلسطین را مطرح کرد.
این پژوهشگر حقوق بینالملل افزود: در سال ۱۹۱۷ و در بحبوحه جنگ جهانی اول وزیر خارجه وقت انگلیس یعنی بالفور اعلامیهای خطاب به روتشیلد رئیس یهودیان انگلستان نوشت و گفت که من پیشنهاد میکنم یهودیان دولت خود را در سرزمین فلسطین ایجاد کنند. اعلامیه بالفور نقطه عطفی در جریان مهاجرت دادن یهودیان به فلسطین بود.
وی ضمن بیان اینکه در طول 30 سال تسلط انگلستان بر فلسطین مهاجرت یهودیان به این سرزمین به وقوع پیوست، ادامه داد: در سال ۱۹۱۸ یعنی در پایان جنگ جهانی اول جمعیتی که در فلسطین زندگی میکردند حدود ۶۸۰ هزار نفر بود که از این میان حدود ۵۴ هزار یهودی دیده میشد. یعنی جمعیت یهودیان حدود هشت درصد از کل جمعیت فلسطین آن زمان را تشکیل میداد.
فضائلی افزود: در طول 30 سال سلطه انگلیس بر فلسطین جمعیت یهودیان با مهاجرتهای صورت گرفته از اروپا به این سرزمین از ۵۴ هزار نفر به حدود ۸۰۰ هزار نفر رسید. البته با این وجود باز هم در سال ۱۹۴۸ که رژیم اسرائیل تأسیس شد، جمعیت یهودیان حدود یک سوم جمعیت مسلمانان فلسطین بود. زیرا در آن سال کل فلسطین دارای جمعیتی بالغ بر دو میلیون و پانصد هزار نفر بود که فقط هشتصد هزار نفر از آنها را یهودیان تشکیل میدادند.
استاد حقوق بین الملل دانشگاه قم اظهار کرد: زمانی که جریان مهاجرت دادن یهودیان اروپا به فلسطین از سوی انگلستان تداوم پیدا کرد، این موضوع باعث ایجاد درگیری و منازعه بین اعراب مسلمانان با مهمانان ناخوانده شد.
وی با تصریح بر اینکه خرید زمین از یک کشور هرگز حق حاکمیت بر آن کشور را ایجاد نمیکند، اظهار کرد: عدهای میگویند که فلسطینیان خودشان سرزمینشان را به یهودیان فروختهاند و حالا چرا اعتراض میکنند؟ در پاسخ به این سؤال باید دانست که یهودیان در کل این دوران 30 ساله مهاجرتشان فقط حدود یک تا دو درصد از زمینهای فلسطینیان را خریده بودند و این امر به هیچ وجه حق حاکمیت بر فلسطین را برای آنها ایجاد نمیکند؛ همانطور که چنین کاری در هیچ جای دنیا حق حاکمیت را بهوجود نمیآورد.
فضائلی اضافه کرد: در درگیریهای بین مسلمانان و یهودیان در طول این 30 سال انگلستان به شدت مسلمانها را سرکوب میکرد. این سرکوبها شامل فجایع، خشونتها و بیرحمیها متعدد و وحشتناکی بوده است.
وی گفت: در پایان جنگ جهانی دوم یعنی در سال ۱۹۴۵ میلادی سازمان ملل تأسیس شده و جایگزین جامعه ملل شد. در سال ۱۹۴۷ انگلستان اعلام کرد که من دیگر توان اداره سرزمین فلسطین را ندارم. انگلستان به جای آنکه مسئولیتی را که از زمان شکست امپراطوری عثمانی بر عهدهاش گذاشته شده بود، انجام دهد و ملت بومی فلسطین را به بلوغ سیاسی و استقلال برساند، صهیونیستهایی را که به آنجا مهاجرت داد مسلح و تجهیز کرده بود تا آمادگی تشکیل حکومت را پیدا کنند. بر همین اساس بود که به محض خروج نیروهای انگلیسی از فلسطین صهیونیستها اعلام استقلال کرده و دولت یهودی را تشکیل دادند. در نتیجه این امر جنگ تمام عیاری بین اعراب و این دولت یهودی آغاز شد.
این پژوهشگر حقوق بینالملل، سازمان ملل متحد را مسئول آوارگی میلیونها نفر از مردم سرزمین فلسطین و غصب آن توسط صهیونیستها برشمرد و تصریح کرد: انگلستان پس از خروج از فلسطین و وقوع درگیری بین اعراب و دولت یهودی تعیین سرنوشت این ملت را به سازمان ملل سپرد. مجمع عمومی سازمان ملل در مورد اختلاف بین اعراب و یهودیان قطعنامهای صادر کرد که به موجب آن فلسطین بین یهودیان و اعراب مسلمان تقسیم میشد.
فضائلی افزود: این در حالی است که مجمع عمومی سازمان ملل صرفاً یک مجمع سیاسی بوده و اساساً صلاحیت صدور قطعنامه حقوقی و قضاوت در مورد ملتها را ندارد. به هیچ وجه منطقی نیست و نمیتوان گفت که با رأی اکثریت نمایندگان سیاسی کشورها میشود سرزمینی را از مردم بومی آن گرفته و به ملتی غیر از ملت اصلی آن اهدا کرد. در این زمینه خود آن ملت هستند که باید تصمیم بگیرند.
وی ادامه داد: طی قطعنامه ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل حق حاکمیت بر ۵۶ درصد از خاک فلسطین را به یهودیان داد و این در حالی بود که جمعیت آنها حدود ۳۰ درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل میداد. طی این تصمیم حاکمیت بر حدود ۴۳ درصد از خاک فلسطین به مسلمانان داده میشد و یک درصد باقیمانده که شامل بیتالمقدس بود بهعنوان منطقه بیطرف تحت مدیریت خود سازمان ملل قرار میگرفت.
فضائلی گفت: تقسیمبندی صورت گرفته از سوی مجمع عمومی سازمان ملل باعث برآشفته شدن اعراب و مسلمانان و آغاز دوباره جنگ رسمی بین آنها و دولت یهود شد. در نتیجه این جنگ و در سال ۱۹۴۸ اسرائیلیها 20 درصد دیگر بر سهم خود در اشغال سرزمین فلسطین افزودند. به عبارتی دیگر صهیونیستها بعد از جنگ با اعراب و مسلمانان مناطق تحت تصرف خود را به ۷۶ درصد از سرزمین فلسطین رساندند و فقط ۲۳ درصد از این سرزمین در دست جمعیت قریب به ۷۰ درصدی مسلمانان فلسطین ماند.
وی با تأکید بر روحیه انقلابی و تحول خواه جمال عبدالناصر اظهار کرد: در سال ۱۹۶۷ جمال عبدالناصر در مصر روی کار آمد؛ او شخصیتی سیاسی انقلابی بود که ایده اتحاد جماهیر عرب را مطرح کرد و با یاری همپیمانانش جنگ علیه اسرائیل را راهاندازی کرد. اما جنگ آنها با رژیم صهیونیستی پس از شش روز به شکست انجامید و در نتیجه اسرائیلیها ۱۰ درصد دیگر از خاک فلسطین را به تصرف خود در آوردند. یعنی از سال ۱۹۶۷ به بعد فقط ۱۳ درصد از خاک فلسطین تحت تصرف اعراب مسلمان ماند.
استاد حقوق بینالملل دانشگاه قم تصریح کرد: باید دانست که بخش قابل توجهی از مسلمانان هنوز هم در سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل زندگی میکنند و جمعیتی بالغ بر یک میلیون و 600 هزار نفر را شامل میشوند. رژیم صهیونیستی نسبت به همینها هم تبعیضنژادی گسترده و سیستماتیکی را اعمال میکند. بهطوری که خود مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۷۵ قطعنامه دیگری صادر کرد و رژیم صهیونیستی را به عنوان رژیم آپارتاید و رژیم تبعیض نژادی معرفی کرد. یعنی در همان دهههای اول تسلط رژیم صهیونیستی بر فلسطین همواره نام این رژیم در اسناد بینالمللی در کنار آفریقای جنوبی قرار گرفت که رژیم تبعیض نژادی علیه سیاهپوستان بود.
وی عملیات طوفان الاقصی را حق مسلم مردم فلسطین برای دفاع از سرزمینهایشان دانست و بیان کرد: باید دانست که چهار کنوانسیون در موضوع مخاصمات مسلحانه تحت عنوان کنوانسیونهای ژنو تدوین شده است؛ در سال ۱۹۷۷ دو پروتکل به این کنوانسیونها ملحق شد. کنوانسیونهای ژنو بیشترین تعداد عضو را داشته و تقریباً عموم دولتها به آنها ملحق شده اند. بنابر این مفاد این کنوانسیونها بهعنوان عرف بینالملل شناخته میشود.
استاد دانشگاه قم افزود: بنا بر بند چهارم ماده یک پروتکل الحاقی اول این کنوانسیونها تصریح شده است به اینکه مبارزه با استعمار، مبارزه با اشغال خارجی و مبارزه با آپارتاید یک مبارزه مشروع شناخته میشود. بنابراین مبارزه ملت فلسطین که قربانی هر سه این پدیدهها یعنی استعمار انگلیس، اشغال توسط رژیم صهیونیستی و آپارتاید ایجاد شده از سوی اسرائیل بوده است، حق دارد برای تعیین سرنوشت خود مبارزه کند.
فضائلی اظهار کرد: مبارزات ملت فلسطین از نظر حقوق بینالملل بدون تردید مبارزه مقدس و مشروعی است و جامعه بینالمللی نیز براساس اصول و موازین بینالمللی وظیفه دارد از آنها پشتیبانی کند. سازمانهای بینالمللی و سایر کشورها نیز میبایست ملتی را که در راستای اعمال حق تعیین سرنوشت خودش مبارزه میکند پشتیبانی و حمایت کنند.
وی یادآور شد: برای پاسخ به جنایات اسرائیل و رساندن این رژیم نامشروع به کیفر اعمالش چند راه وجود دارد. اولاً کشورهای مختلفی میتوانند در صورت دسترسی به این جنایتکاران در دادگاههای ملی خودشان براساس قوانین داخلی خودشان آنها را محاکمه کنند. این امر را در اصطلاح صلاحیت جهانی میگویند و به این معنی است که در مقابل جنایات عرفی بینالمللی شامل جنایت علیه صلح، جنایت جنگی، جنایت ضدبشری و جنایت ژنوساید دادگاههای داخلی کشورهای مختلف میتوانند افراد مرتکب آنها را محاکمه و مجازات نمایند.
استاد حقوق بینالملل دانشگاه قم گفت: مرجع دیگری که میتواند در مورد پیگیری جنایات رژیم صهیونیستی ورود داشته باشد «دیوان کیفری بین المللی» است که در سال ۱۹۹۸ اساسنامه آن تصویب شد و از سال ۲۰۰۲ شروع به کار کرده است. این دادگاه میتواند جنایتکاران بین المللی را تحت تعقیب قرار دهد، اما شرایطی دارد. یکی از اصلیترین شرایط ورود دادگاه کیفری بین المللی این است که باید حداقل یکی از آن دو کشور دارای اختلاف عضو این سازمان باشد. فلسطین در دهه اخیر به عنوان یک دولت شناخته شده و عضو این دادگاه است؛ بنابراین دولت فلسطین میتواند علیه جنایتکاران اسرائیلی در این دادگاه اقامه دعوی داشته باشد، کما اینکه در این رابطه پروندهای هم گشوده شده است.
وی ادامه داد: راه دیگر پیگیری کیفری جنایات رژیم صهیونیستی که عملاً محال است، ارجاع وضعیت از سوی شورای امنیت سازمان ملل به دیوان کیفری بین المللی میباشد. محال بودن این امر هم به دلیل حضور کشورهایی همچون آمریکا و انگلیس در شورای امنیت سازمان ملل است.
فضائلی گفت: همانطور که گفته شد، به لحاظ حقوقی هم سازمانهای بین المللی و هم سایر دولتها وظیفه دارند از ملتی که از حق تعیین سرنوشت خودش دفاع میکند، حمایت کنند. اما در عمل عکس این وضعیت را میبینیم و این امر ناشی از این است که دولتها معمولاً به دنبال منافع سیاسی خودشان هستند. البته نباید انتظار داشته باشیم کسانی همچون انگلیس، فرانسه و آمریکا که خودشان عاملین ایجاد این وضعیت بودهاند، اقدامی مطابق با قوانین بینالمللی صورت گیرد. کما اینکه اخیراً رئیس جمهور آمریکا در مورد رژیم صهیونیستی گفت «اگر چنین کشوری وجود نداشت ما باید آن را ایجاد میکردیم.»
وی یادآور شد: متأسفانه کشورهای عربی نیز به جای اینکه به ندای ملتهایشان گوش فرا دهند و از آرمان فلسطین دفاع کنند، در مقابل جنایات اسرائیل سکوت اختیار کردهاند. سازمان همکاریهای اسلامی اساساً با محوریت مسئله آزادی فلسطین تأسیس شده، اما در حال حاضر شاهد هستیم که به سازمانی بیاثر و منفعل مبدل شده است.
خبرنگار: علی حسینی
انتهای پیام