دوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، به همت حجتالاسلاموالمسلمین عبدالامیر سلطانی به بیان نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن میپردازد. آنچه در ادامه میخوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه بیست و ششم قرآن کریم است:
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (173)
بدون شک غذاهايى كه در آيه فوق تحريم شده همچون سایر محرمات الهى فلسفه خاصى دارد و با توجه كامل به وضع جسم و جان انسان با تمام ويژگيهايش تشريع شده است، در روايات اسلامى نيز زيانهاى هر يک مشروحا آمده و پيشرفتهاى علمى بشر پرده از روى آن برداشته است.
مثلا در كتاب كافى پيرامون گوشت مردار از امام صادق(ع) چنين مىخوانيم:
«أَمَّا الْمَیْتَةُ فَإِنَّهُ لَمْ یَنَلْ مِنْهَا أَحَدٌ إِلاّ ضَعُفَ بَدَنُهُ، وَ ذَهَبَتْ قُوَّتُهُ، وَ انْقَطَعَ نَسْلُهُ وَ لایَمُوتُ آکِلُ الْمَیْتَةِ إِلاّ فَجْأَةً»: امام بعد از ذكر مقدمهاى در مورد اينكه تمام اين احكام به خاطر مصالح بشر است مىفرمايد: اما مردار، هيچكس از آن نمىخورد مگر اينكه بدنش ضعيف و رنجور مىشود، نيروى او را مىكاهد، و نسل را قطع مىكند، و آن كس كه به اين كار ادامه دهد با سكته و مرگ ناگهانى از دنيا مىرود.
دومين چيزى كه در آيه تحريم شده «خون» است (وَ الدَّمَ) خونخوارى هم زيان جسمى دارد و هم اثر سوء اخلاقى، چرا كه خون از يك سو ماده كاملا آمادهاى است براى پرورش انواع ميكربها. تمام ميكربهايى كه وارد بدن انسان مىشوند به خون حمله مىكنند، و آن را مركز فعاليت خويش قرار مىدهند، به همين دليل گلبولهاى سفيد كه پاسداران و سربازان كشور تن انسانند همواره در منطقه خون پاسدارى مىكنند تا ميكروبها به اين سنگر حساس كه با تمام مناطق بدن ارتباط نزديک دارد راه پيدا نكنند.
مخصوصا هنگامى كه خون از جريان مىافتد و به اصطلاح مىميرد، گلبولهاى سفيد از بين مىروند و به همين دليل ميكر وبها كه ميدان را خالى از حريف مىبينند به سرعت زاد و ولد كرده گسترش مىيابند، بنا بر اين اگر گفته شود خون به هنگامى كه از جريان مىافتد آلودهترين اجزاى بدن انسان و حيوان است گزاف گفته نشده است.
از سوى ديگر امروز در علم غذاشناسى ثابت شده كه غذاها از طريق تأثير در غدهها و ايجاد هورمونها در روحيات و اخلاق انسان اثر مىگذارند، از قديم نيز تأثير خونخوارى در قساوت و سنگدلى به تجربه رسيده، و حتى ضربالمثل شده است و لذا در حديثى مىخوانيم: آنها كه خون مىخورند آن چنان سنگدل مىشوند كه حتى ممكن است دست به قتل پدر و مادر و فرزند خود بزنند.
سومين چيزى كه در آيه تحريم شده خوردن گوشت «خوک» است: (وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ). خوک حتى نزد اروپائيان كه بيشتر گوشت آن را مىخورند سمبل بىغيرتى است، و حيوانى است كثيف، خوک در امور جنسى فوق العاده بىتفاوت و لا ابالى است و علاوه بر تأثير غذا در روحيات كه از نظر علم ثابت است، تأثير اين غذا در خصوص لاابالیگرى در مسائل جنسى مشهود است.
در شريعت حضرت موسى(ع) حرمت گوشت خوک نيز اعلام شده است و در اناجيل گناهكاران به خوک تشبيه شدهاند، و در ضمن داستانها مظهر شيطان، خوک معرفى شده است.
جاى تعجب است كه بعضى با چشم خود مىبينند از يک سو خوراک خوک نوعاً از كثافات و گاهى از فضولات خودش است و از سوى ديگر براى همه روشن شده كه گوشت اين حيوان پليد داراى دو نوع انگل خطرناك بنام كرم تريشين و يك نو کرم كدو است، باز هم در استفاده از گوشت آن اصرار مىورزند.
تنها كرم تريشين كافى است كه در يک ماه 15 هزار تخمريزى كند و در انسان سبب پيدايش امراض گوناگونى مانند كم خونى، سرگيجه، تبهاى مخصوص اسهال، دردهاى رماتيسمى، كشش اعصاب، خارش داخل بدن، كوفتگى و خستگى، سختى عمل جويدن و بلعيدن غذا و تنفس و غيره شود.
در يك كيلو گوشت خوک ممكن است 400 ميليون نوزاد كرم تريشين باشد و شايد همين امور سبب شد كه چند سال قبل در قسمتى از كشور روسيه خوردن گوشت خوک ممنوع اعلام شد.
آرى آیينى كه دستوراتش به مرور زمان جلوه تازهاى پيدا میکند آیين خدا، آیين اسلام است.
بعضى مىگويند با وسایل امروز مىتوان تمام اين انگلها را كشت و گوشت خوک را از آنها پاک کرد، ولى به فرض كه با وسائل بهداشتى با پختن گوشت خوک در حرارت زياد انگلهاى مزبور به كلى از ميان بروند، با وجود این، زيان گوشت خوک قابل انكار نيست، زيرا طبق اصل مسلمى كه اشاره شد گوشت هر حيوانى حاوى صفات آن حيوان است و از طريق غدهها و تراوش آنها (هورمونها) در اخلاق كسانى كه از آن تغذيه مىكنند اثر مىگذارد.
و شايد يكى از علل بىبند و بارى شديد جنسى كه در كشورهاى غربى حكومت مىكند همان تغذيه از گوشت اين حيوان آلوده باشد.(1)
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (174) أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (175)
براى گناه كتمان حقیقتهای دین، هشت تهديد پى در پى آمده است؛ پنج تهديد در آيه 174، دو تهديد در 175 آيه و يك تهديد در آيه 176. شايد در مورد هيچ گناه ديگر اين همه تهديد پشت سر هم نيامده باشد.
دانشمندانِ يهود و نصارى تا قبل از آمدن پيامبر اسلام، به مردم وعده آمدن آن حضرت را مىدادند و نشانههايى را كه در تورات و انجيل آمده بود براى مردم مىگفتند، ولى همين كه پيامبر اسلام مبعوث شد و آنها اقرار به رسالت آن حضرت را مساوى با از دست دادن مقام، مال و ... خود ديدند، حقيقت را كتمان کردند، تا چند روزى بيشتر در مسند خود بمانند و تحفه و هدايايى بخورند، ولى اين بهاى اندكى است كه در برابر گناه بزرگ خود دريافت مىدارند و اين درآمدها نيز چيزى جز آتش نيست كه مىخورند.
خداوند در روز قيامت با اين كتمانكنندگان، سخنى از روى محبت نخواهد گفت، با آنكه در آن روز، مؤمنان با خدا هم سخن خواهند شد. البتّه اين گفتگو يا از راه ايجاد موج در فضا و يا از طريق الهام و با زبان دل است و همه خوبان در آن روز كليماللّه مىشوند.
در آيه قبل، به دنبال تحريم گوشت خوک و مردار، سخنى از مغفرت آمده است، ولى در اين آيه كه سخن از تحريم كتمان حق و گناهان مربوط به مسائل فكرى و فرهنگى است، لحن آيه بسيار تندتر شده و سخنى از مغفرت نيامده است.
كتمان حقيقت، تنها درباره رسالت پيامبر اكرم(ص) نبوده است. كسانى كه درباره جانشين واقعى پيامبر نيز كتمان حقيقت كنند، دچار اين عقوبت خواهند شد. آنان كه ماجراى غدير خم را در كتب تفسير و تاريخ خود محو و مسير آيات را تحريف و توجيه مىكنند و مردم را به جاى امام معصوم به سراغ ديگران مىفرستند، دچار كتمان حقيقت شدهاند.
انگيزههاى كتمان حقيقت، زياد است. از آن جمله مىتوان به غرور، تعصب نابجاى دينى، حفظ موقعيت، ضعف نفس، عدم شهامت، تنگ نظرى، سفارش بيگانگان، حفظ مقام و مال اشاره كرد.
توبه گناه كتمان، تنها استغفار و گريه نيست، بلكه علاوه بر آن، بيان حقايق است. البتّه در مواردى كتمان لازم است مانند آن كه جان كسى در خطر است و يا فساد و خطرى مطرح است.(2)
منابع:
1. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص584.
2. قرائتى، محسن، تفسير نور، ج1، ص264.
انتهای پیام