تاریخ حیات انقلاب اسلامی به لحظههای بسیار خاص و تعیینکنندهاش نزدیک شده، بلکه باید گفت در متن آنها قرار گرفته است. نبرد مستقیم با رژیم صهیونی و آمریکا، همان امر محتومی بود که در تقدیر این انقلاب، نگاشته شده بود. این انقلاب، خواهناخواه در برابر چنین موقعیتی قرار میگرفت و روزی میرسید که اینچنین شود. امروز در آن موقعیت ایستادهایم، پس نباید دچار حیرت شد.
ما بر روی لبه تیز تاریخ قرار داشتیم و میدانستیم که قدرت حاکم بر نظم موجود، در نهایت، بر خواهد خاست و در مقابل ما، صفبندی صریح و مستقیم خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
اینک، همان لحظه سرنوشتساز فرارسیده است و تمامیت خیر و شر در برابر یکدیگر ایستادهاند. از وقوع امر محتوم و قطعی، نگران نیستیم و پریشان و مشوش نشدهایم، بلکه در انتظار آن نشسته بودیم.
انقلاب از دههها پیش، خود را برای این رویارویی تاریخی و تمدنی آماده کرده بود. مهم این است که ما توان و بضاعت تقابلِ ساختارشکنانه و عظیم را در خود ایجاد کردهایم و از عهده تقابل جدی با آمریکا برمیآییم. انقلاب، هم میدانست که چنین خواهد شد و هم ظرفیت و فعلیت چالش را در خویش ایجاد کرده بود.
ما این توانمندیها و بضاعتها را برای نمایش و ادعا، اندوخته نکردهایم، بلکه بر این باور بودیم که رویارویی با آمریکا، قهری و گریزناپذیر است. امروز، دستبرتر از آنِ انقلاب است و میتواند از عهده دفاع برآید و حتی فراتر از این، آمریکا را با تنگنای وجودی و بنیانبرافکن در این منطقه مواجه کند. انقلاب، هم قدرت دارد و هم جرئت، هم میتواند و هم میخواهد، هم بضاعت دارد و هم جسارت.
از این گذشته، این تقابل را نباید مضر به حال انقلاب ایران انگاشت؛ بلکه داستان از هر جهت، معکوس است. قطعکردن دستوپای آمریکا در این منطقه، جز با کنشگری مستقیم و میدانی ایران، ممکن نیست و اکنون ایران، چنین بهانهای را در اختیار دارد؛ همچنان که در مواجهه با رژیم صهیونی، این امکان را بهدست آورد و اینک رژیم صهیونی، با انحطاط و سقوط، دست به گریبان شده است.
تنها انقلاب ایران، توان غلتاندن این دو را به ورطه زوال دارد و اینک، امکان برای مداخله ایران فراهم شده است. انقلاب ایران، نخستین گلوله را شلیک نکرد، بلکه غافلگیرانه مورد تجاوز و تعدی قرار گرفت و اینک، از حقّ مشروعِ پاسخ برخوردار است. و این پاسخ باید فزونتر از حمله آنان باشد.
در این معادله جدید، هرچند نیروهای جنبشی و مقاومتیِ الهامگرفته از انقلاب ایران حضور و تداوم دارند، اما این بار، تمامیتِ وجه نظامی و سختِ خود ایران، به میدان پا میگذارد و جنگ از صورت واسطهای و بینابینی خارج میشود. این امکان، حداکثری خواهد بود و مسئله را به سطح بقا و تداوم وجودی سوق خواهد داد.
این منازعه، نه در زمان حاکمیت نیروهای متعلق به گفتمان آرمانگرایی انقلابی، بلکه در زمانه صدرنشینیِ نیروهای متمایل به مذاکره و گفتگو و مصالحه رخ داد. پس نمیتوان ایران را متهم به تحریک و تقابل کرد. آنچهکه رخ داده و موقعیتی که شکل گرفته، حاصل اراده بیرونی و عینی ایران نبوده، بلکه آمریکا، خویش را در وضعیتی دیده و یافته که چارهای جز اقدام واکنشی نداشته است.
رژیم صهیونی، حمله نظامی را آغاز کرد و چندی بعد، خود را مغلوب و زمینگیر یافت و دست نیاز به سوی آمریکا دراز کرد. آمریکا نیز نمیتواند این پاره کانونی از وجود خود را در این لحظههای نفسگیر، تنها بگذارد و نظارهگر باشد. این وضع خاص، برآمده از اراده و مواضع دولت متناسب با آرمانگرایی انقلابی نبوده که بتوان پای ذات چالشی و ضدتجددی انقلاب را در این برهه به میان آورد.
کسی نمیتواند تحقق این درگیری را به تندروی نیروهای اصیل انقلابی نسبت بدهد و آنها را موأخذه و ادعا کند که اینان، سایه جنگ بر سر ایران افکندهاند و ایران را به وادی تقابل عینی و سخت وارد کردهاند.
مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
انتهای پیام