کد خبر: 4289990
تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۴۰۴ - ۰۸:۲۹
وحدت، رمز پیروزی ایران مقتدر/ ۱۷

مجال برچیدن بساط یک ابرقدرت

ما توان و بضاعت تقابلِ ساختارشکنانه و عظیم را در خود ایجاد کرده‌ایم و از عهده تقابل جدی با آمریکا برمی‌آییم. انقلاب، هم می‌دانست که چنین خواهد شد و هم ظرفیت و‌ فعلیت چالش را در خویش ایجاد کرده بود.

مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیتاریخ حیات انقلاب اسلامی به لحظه‌های بسیار خاص و تعیین‌کننده‌اش نزدیک شده، بلکه باید گفت در متن آن‌ها قرار گرفته است.‌ نبرد مستقیم با رژیم صهیونی و آمریکا، همان امر محتومی بود که در تقدیر این انقلاب، نگاشته شده بود. این انقلاب، خواه‌ناخواه در برابر چنین موقعیتی قرار می‌گرفت و روزی می‌رسید که این‌چنین شود. امروز در آن موقعیت ایستاده‌ایم، پس نباید دچار حیرت شد.

تمامیت خیر و شر در برابر یکدیگر ایستاده‌اند

ما بر روی لبه تیز تاریخ قرار داشتیم و می‌دانستیم که قدرت حاکم بر نظم موجود، در نهایت، بر خواهد خاست و در مقابل ما، صف‌بندی صریح و مستقیم خواهد کرد.


بیشتر بخوانید:


اینک، همان لحظه سرنوشت‌ساز فرا‌رسیده است و تمامیت خیر و شر در برابر یکدیگر ایستاده‌اند. از وقوع امر محتوم و قطعی، نگران نیستیم و پریشان و مشوش نشده‌ایم، بلکه در انتظار آن نشسته بودیم.

انقلاب از دهه‌ها پیش، خود را برای این رویارویی تاریخی و تمدنی آماده کرده بود. مهم این است که ما توان و بضاعت تقابلِ ساختارشکنانه و عظیم را در خود ایجاد کرده‌ایم و از عهده تقابل جدی با آمریکا برمی‌آییم. انقلاب، هم می‌دانست که چنین خواهد شد و هم ظرفیت و‌ فعلیت چالش را در خویش ایجاد کرده بود.

ما این توانمندی‌ها و بضاعت‌ها را برای نمایش و ادعا، اندوخته نکرده‌ایم، بلکه بر این باور بودیم که رویارویی با آمریکا، قهری و گریزناپذیر است. امروز، دست‌برتر از آنِ انقلاب است و می‌تواند از عهده دفاع برآید و حتی فراتر از این، آمریکا را با تنگنای وجودی و بنیان‌برافکن در این منطقه مواجه کند. انقلاب، هم قدرت دارد و هم جرئت، هم می‌تواند و هم می‌خواهد، هم بضاعت دارد و هم جسارت.‌

قطع‌کردن دست‌وپای آمریکا در منطقه؛ با کنشگری مستقیم و میدانی ایران

از این گذشته، این تقابل را نباید مضر به حال انقلاب ایران انگاشت؛ بلکه داستان از هر جهت، معکوس است. قطع‌کردن دست‌وپای آمریکا در این منطقه، جز با کنشگری مستقیم و میدانی ایران، ممکن نیست و اکنون ایران، چنین بهانه‌ای را در اختیار دارد؛ همچنان ‌که در مواجهه با رژیم صهیونی، این امکان را به‌دست آورد و اینک رژیم صهیونی، با انحطاط و سقوط، دست ‌به‌ گریبان شده است.

تنها انقلاب ایران، توان غلتاندن این دو را به ورطه زوال دارد و اینک، امکان برای مداخله ایران فراهم شده است. انقلاب ایران، نخستین گلوله را شلیک نکرد، بلکه غافل‌گیرانه مورد تجاوز و تعدی قرار گرفت و اینک، از حقّ مشروعِ پاسخ برخوردار است. و این پاسخ باید فزون‌تر از حمله آنان باشد.

در این معادله جدید، هرچند نیروهای جنبشی و مقاومتیِ الهام‌گرفته از انقلاب ایران حضور و تداوم دارند، اما این بار، تمامیتِ وجه نظامی و سختِ خود ایران، به میدان پا می‌گذارد و جنگ از صورت واسطه‌ای و بینابینی خارج می‌شود. این امکان، حداکثری خواهد بود و مسئله را به سطح بقا و تداوم وجودی سوق خواهد داد.

این منازعه، نه در زمان حاکمیت نیروهای متعلق به گفتمان آرمان‌گرایی انقلابی، بلکه در زمانه صدرنشینیِ نیروهای متمایل به مذاکره و گفتگو و مصالحه رخ داد.‌ پس نمی‌توان ایران را متهم به تحریک و تقابل کرد. آنچه‌که رخ داده و موقعیتی که شکل گرفته، حاصل اراده بیرونی و عینی ایران نبوده، بلکه آمریکا، خویش را در وضعیتی دیده و یافته که چاره‌ای جز اقدام واکنشی نداشته است.‌

رژیم صهیونی، حمله نظامی را آغاز کرد و چندی بعد، خود را مغلوب و زمین‌گیر یافت و دست نیاز به سوی آمریکا دراز کرد. آمریکا نیز نمی‌تواند این پاره کانونی از وجود خود را در این لحظه‌های نفس‌گیر، تنها بگذارد و نظاره‌گر باشد. این وضع خاص، برآمده از اراده و مواضع دولت متناسب با آرمان‌گرایی انقلابی نبوده که بتوان پای ذات چالشی و ضدتجددی انقلاب را در این برهه به میان آورد.‌

کسی نمی‌تواند تحقق این درگیری را به تندروی نیروهای اصیل انقلابی نسبت بدهد و آن‌ها را موأخذه و ادعا کند که اینان، سایه جنگ بر سر ایران افکنده‌اند و ایران را به وادی تقابل عینی و سخت وارد کرده‌اند.

مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

انتهای پیام
captcha