کد خبر: 4289321
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۶
وحدت، رمز پیروزی ایران مقتدر/۸

زبان جنگ باشیم

رسانه در جنگ، نقش مکمل را بر عهده دارد و به جامعه، روحیه می‌بخشد. افزون بر رسانه‌های رسمی، باید در متن جامعه، خط تولید روایت‌های همدلانه شکل بگیرد و جامعه را به‌صورت حداکثری، در یک جهت به حرکت درآورد.

مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیمهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی که در اختیار ایکنای قم قرار داده، نوشت: در پاسخ به این پرسش که از ما نیروهای غیرنظامی، چه کاری ساخته است، باید به این مسئله اشاره کرد که در بخشی از مردم، مقداری حس خوف و هراس ایجاد شده و لایه‌هایی از جامعه، قدری دچار تزلزل شده‌اند. باید این حالت را جبران کرد. راهکار نیز موضع‌گیری در فضای واقعی و مجازی است.


بیشتر بخوانید:


بگویید و بنویسید. سکوت نکنید. باید موفقیت‌های نظامی گفته بشود؛ البته با روش‌های رسانه‌ای و هنری و با حس و حال شخصی. در واقع، باید فتوحات را روایت کنیم و هر یک، رسانه بشویم. رسانه‌های رسمی و حرفه‌ای، فقط بخشی از داستان جنگ هستند. در کنار این لایه، خود مردم و روایت‌شان، حوزه رسانه‌های غیررسمی و اجتماعی را صورت‌بندی می‌کنند که البته بسیار مؤثر و تعیین‌کننده‌اند.

رسانه در جنگ، نقش مکمل را بر عهده دارد و به جامعه، روحیه می‌بخشد. جنگ، منهای مردم و منهای حمایت و انگیزه و اراده و خواست آنها معنا ندارد. پس این امر را باید هرچه بیشتر، ایجاد و تشدید کرد. باید در دل‌شان، امید به آینده جنگ آفرید.‌

رسانه‌های دشمن، آنها را وادار به فرار و هراس و ناامیدی می‌کنند، و ما در مقابل، باید به آنها اطمینان بدهیم که هستیم و می‌مانیم و پیروزیم. خودمان باور کنیم و به دیگران هم بباورانیم. جنگ، زدوخورد دارد و یک‌طرفه نیست. ما نیز آسیب می‌بینیم، اما باید برآیندها را دید و بر اساس آنها قضاوت کرد. جزئیات، مهم نیستند. 

معنادارساختن واقعیت‌های جنگ

بسیاری از مردم، متأثر از رسانه و روایت هستند و به قضاوت‌ها و تحلیل‌ها می‌نگرند و نه واقعیت‌ها. واقعیت‌ها برای آنها به‌طور مستقل، معنادار نیستند. پس باید ما، مرحله معنادار ساختن واقعیت‌های‌ جنگ را بر عهده بگیریم. معنای این جنگ، نزاع حق و باطل است؛ استقلال و شرافت و حیثیت ملی است؛ دفاع از حقوق قطعی ملی است؛ ایستادن در برابر ظلم و زورگویی و زیاده‌خواهی است و باید این حقایق را به مردم گفت. 

مردم باید به مردم بگویند، یعنی افزون بر رسانه‌های رسمی، باید در متن جامعه، خط تولید روایت‌های همدلانه شکل بگیرد و همگان توجیه و همراه و متقاعد بشوند. باید جامعه را به‌صورت حداکثری، در یک جهت به حرکت درآورد. مفهوم اراده واحد باید شکل عینی به خود بگیرد و این امر با گفتن و موضع‌گیری و حمایت و تبیین و روشنگری، میسر است. این بخش مهمی از جنگ است؛ جزو معماری ذاتی جنگ، همین روایت‌ها و روایت‌گری‌ها نیز هست.

جناب عمار در جنگ صفین، این‌چنین عمل کرد؛ گفت و تبیین کرد و شکوک و شبهات و تردیدها را از ذهن و دل خودی‌ها زدود. امروز چنین نقش و رسالتی، صدها برابر اهمیت بیشتر یافته است.

بی‌پرده و شفاف حقیقت را بگوییم

همه ما می‌توانیم بگوییم و بنویسیم؛ در جهان واقعی مصاحبان، معاشران و اطرافیانی داریم و در جهان مجازی نیز در شبکه‌های اجتماعی، با انبوه مخاطبان مواجه هستیم. پس بهانه‌ای برای سکوت و خاموشی در دست نداریم. باید دریابیم که قدرت از همین ریزبدنه‌های اجتماعی شکل می‌گیرد و هرچه موج همدلی و حمایت و موافقت در عمق جامعه، بیشتر پدید بیاید، ما در موقعیت جنگ، وضع بسیار بهتری خواهیم داشت.

این‌گونه نیست که روایت‌گری در این مجال اندک و حساس، توان حرفه‌ای بطلبد، بلکه فقط باید گفت و طبیعی نیز باید گفت. باید حرف دل را زد و بی‌پرده و شفاف، حقیقت را بیان کرد. همین حال و وضع طبیعی و دستکاری‌نشده و غیرحرفه‌ای است که اثر می‌گذارد و دیگران را متقاعد می‌سازد. این جنبه مردمی و طبیعیِ روایت است. پس نباید خود را دستکاری کرد و ادا درآورد، بلکه باید خودمان باشیم. باید آنچه که در درون‌مان می‌گذرد را آشکار کنیم خالص و صمیمی. ساختن روایت‌هایی صمیمی و صادقانه، خودش هنر است. چه‌بسا حرفه‌ای‌اندیشی، سد و مانع بشود و این خلوص و طراوت را بستاند.

همگرایی اجتماعی، حالت تصاعدی دارد؛ هر کسی احساس کند که دیگران، جنگ را پذیرفته‌اند و اعتماد و اطمینان دارند و خوشبین هستند، خواه‌ناخواه، نظرش را به آنها نزدیک می‌کند و در نهایت، یک گفتمان اجتماعی شکل می‌گیرد. باید جریان عمومی جامعه را به این سو هدایت کرد؛ یعنی باید در پی ایجاد اجماع اجتماعی و هم‌افقی مردمی بود.

باید ثابت کرد و نشان داد که آنچه می‌گذرد، مطابق خواست جمعی است. این امر از طریق حرکت پلکانی در عمق خود جامعه می‌گذرد؛ یعنی هر قطعه از پذیرش اجتماعی، قطعات دیگری از پذیرش را تولید می‌کند و به این ترتیب در عمق جامعه، گفتمان هم‌سو و هم‌داستان شکل می‌گیرد. جامعه می‌تواند جامعه را بازتولید کند و نگرش و جریان معنایی و روند هویتی بیافریند.‌ جامعه، امر منفعل و خاموش نیست، بلکه قدرت بازسازی و بازآفرینی دارد و اگر بجوشد و بخواهد و اراده کند، به یک قدرت روایتی بسیار تعیین‌کننده تبدیل خواهد شد. تجربه وجه مردمیِ دفاع مقدس در دهه شصت، قله چنین رویکردی است.

انتهای پیام
captcha