در هندسه حکمرانی ملی، مفهومی وجود دارد که با تمام تکثرات تاریخی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی یک ملت، همواره قادر است روح واحدی در کالبد جامعه بدمد و همه لایهها را ذیل یک گفتمان وحدتبخش، همدل و همسنگر کند؛ آن مفهوم، وطن است. وطنی که نه در جغرافیا، بلکه در هویت، نه صرفاً در خاک، بلکه در شرافت صیانت از آن معنا مییابد.
بیشتر بخوانید:
«انسجام در بزنگاه» یکی از برجستهترین مؤلفههای پایدارساز اقتدار ملی است. آنجا که مرز میان اختلاف در درون و تقابل با بیرون تداخل مییابد، نقش هوش امنیتی و بیداری عمومی، نه یک امتیاز جانبی، بلکه شرط استمرار حیات ملی است.
در شرایط حاضر که جمهوری اسلامی، آماج یکی از پیچیدهترین تهاجمات ترکیبی تاریخ معاصر است، و در روزهایی که دشمن صهیونی در پی ترجمه شکست سخت خود به پیروزی نرم در افکار عمومی است، دفاع از وطن دوباره به همان گزاره طلایی تبدیل شده که میتواند حتی بر ویرانههای اختلافات، ساختار وحدت ملی را بازتولید کند.
ملت ایران در تمام دورههای تاریخ معاصر، از مشروطه تا دفاع مقدس و از فتنه ۸۸ تا فتنه ۱۴۰۱، نشان دادهاند که هرگاه تهدیدی متوجه اصل موجودیت وطن شود، گرایشها و تعلقات سیاسی، صنفی و حتی مذهبی، به حاشیه میروند و «روح ملی» بهمثابه قوه ضامنهی بقا، در قالب صفی واحد و صدایی متکثر اما همجهت، تجلی مییابد. این اتحاد اضطراری که در نظریههای امنیتی از آن با عنوان اجماع بر سر تهدید وجودی یاد میشود، در ملت ما از سطح واکنش، به سطح قاعده ارتقا یافته است.
شواهد میدانی و دادههای ادراکی نشان میدهد که ملت، در تمامی سطوح اجتماعی، سیاسی و اعتقادی، شاهد احیای همان پدیده «انسجام اضطراری» بوده است؛ الگویی که در نظریههای راهبردی از آن بهعنوان Self-reinforcing solidarity یا وحدت خودتقویتگر یاد میشود؛ وحدتی که از دل خطر زاده میشود، و بهمحض وقوع تهدید، تمام کانونهای واگرایی را تعلیق میکند.
تجاوز جنایتبار رژیم صهیونیستی به خاک ایران، و شهادت سرداران و شهروندان بیگناه، بار دیگر آن رگ ناپیدای وحدت ایرانی را بیدار کرد. مردمانی که در عرصه مطالبات صنفی، اقتصادی و سیاسی، ممکن است صداهایی ناهمگون داشته باشند، اینک چونان ستونهای خشم مقدس، به پرچم انتقام مشروع گرد آمدند. و این، قدرتی است که هیچ اتاق فکری، توان سنجش یا مهار آن را ندارد. «وطن» یک ابرگفتمان است؛ ابرگفتمانی که خردهگفتمانها را به رسمیت میشناسد، اما در بزنگاه تهدید، بر همهی آنها تقدم مییابد. و درست همینجاست که پروژه دشمن، نه هدفگذاری بر خطوط دفاعی، بلکه تمرکز بر خطوط ادراکی جامعه را در دستور قرار داده است.
رژیم صهیونیستی و همپیمانان رسانهایاش، با اذعان به ناتوانی در مواجهه نظامی با جمهوری اسلامی، در تلاشاند با دامنزدن به خطوط انشقاقی، از کثرتهای موجود در بستر اجتماعی ایران، چندپارگی ادراکی بسازند و از خلال آن، شورش مدنی نیابتی طراحی کنند.
پروژه آشوبنمایی در قالب فراخوانهای ضدایرانی، بازتولید بیوقفه دوقطبیهای کاذب در شبکههای برونمرزی، ترغیب مردم به بیاعتمادی نسبت به فرماندهی کلان کشور، و برجستهسازی انتقادات طبیعی صنفی با هدف تحریک علیه امنیت ملی، اجزای سناریوی جنگ ادراکی است که دشمن، سالها برای آن سرمایهگذاری کرده و اکنون، آن را به اجرا گذاشته است.
و این پروژه، در لحظهای که مردم، از هر طیف و گرایش، وحدت کلمه را حفظ کنند، عقیم خواهد ماند.
نخستین خط دفاعی، نه موشکها، بلکه هوش امنیتی ملی است؛ همان خِرد جمعیای که میفهمد مرز نقد با مرز حمله به کیان ملی یکی نیست، و در میانه آشفتگیها، دامن به تفرقه نمیزند.
آنچه میتواند چونان سپر روایت در برابر پروژه شورشسازی مقاومت کند، هوش امنیتی ملی و بصیرت استراتژیک عمومی است.
هوش امنیتی تنها در رصد و تحلیل خلاصه نمیشود؛ بلکه آن هنگام که توده مردم، نسبت به منشأ یک پیام، عیار آن، انگیزه ارسالکننده، و بسترهای بهرهبرداری دشمن از آن آگاه میشوند و رفتار اطلاعرسانی و تصمیمسازی خود را با این سنجش تنظیم میکنند، هوش امنیتی از سطح نخبگانی به سطح تودهای ارتقا مییابد. و این، همان پدیدهای است که در دکترین مقابله با جنگ ترکیبی، از آن با عنوان مردممسلّحِ ادراکی یاد میشود.
امروز تنها راه عبور از این جنگ ترکیبی چندلایه، انسجام ملی، اعتماد عمومی و تبعیت هوشمندانه از فرماندهی حکیمانه کل قواست و وطن، آن قاعده زرینی است که همه فرزندان خود را، در وقت خطر، برادر یکدیگر میکند.
حسین انجدانی، پژوهشگر حوزه و دانشگاه
انتهای پیام