کد خبر: 4273170
تاریخ انتشار : ۰۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۳
یادداشت

مواجهه ایرانیان با غرب

متأسفانه در دورانی به‌جای آنکه تجربه غرب موجب تلاش و کوشش بیشتر برای ارتقای سطح علمی و تکنولوژی کشور باشد، موجب از دست رفتن اخلاقیات خوب ایرانیان هم شد اما مردم متوجه شدند که راه پیشرفت و عزت، از غرب و تکیه بر غرب نمی‌گذرد و برای پیشرفت باید روی پای خود بیاستند.

حجت‌الاسلام احمدحسین شریفیحجت‌الاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم طی یادداشتی که در اختیار ایکنای قم قرار داده، نوشت: رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی خود با دانشجویان در بخشی از سخنان خود با تفصیل بیشتری به تبیین دو تجربه مواجهه ایرانیان با غرب مدرن پرداختند که در ادامه به تبیین و تفصیلی از این مواجهه ایرانیان با غرب اشاره می‌کنم:

ایرانیان، در نخستین مواجهه خود با غرب، دچار نوعی شیفتگی تمام عیار در برابر جلوه‌های ظاهری تمدن غرب از یک طرف و خودباختگی فرهنگی از طرف دیگر شدند. غرب را مظهر پیشرفت و موفقیت و قدرت یافتند و ایران را نمونه‌ای از عقب‌ماندگی و انحطاط و ضعف. این یافت هر چند یافتی مطابق با واقع بود، اما مدیران و نخبگان جامعه به‌جای آنکه آن را عاملی برای «خودیافتگی» قرار دهند، در روحیه «خودباختگی» و «ما نمی‌توانیم» در برابر غرب دمیدند. به گونه‌ای که حتی هیچ تأملی در داشته‌های اخلاقی و فرهنگی خود هم نکردند. بلکه همه چیز خود را پیش پای مظاهر تمدن غرب قربانی کردند. حتی ایمان و صفا و برادری و خانواده و حیای اجتماعی و امثال آن که از برجستگی‌های فرهنگ ایرانیان بود، به‌عنوان نقاط ضعف و ضد تمدنی و عواملی برای انحطاط و پس‌رفت اجتماعی تلقی شدند.

منورالفکرهای خودباخته بیشترین نقش را در تقویت این احساس و نهادینه‌سازی فکر وابستگی به غرب داشتند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «بزرگ‌ترین مقصرهای آن دوره افرادی مثل تقی‌زاده، فروغی و حکمت بودند که اینها ده‌ها سال کشور ما را عقب نگه داشتند.»

تقی‌زاده می‌گفت که باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم؛ یعنی همه سبک زندگی ما باید سبک زندگی غربی باشد از لباس گرفته تا اخلاق.

فروغی معتقد بود که ايران همچون آستينی بی‌حرکت است و تا زمانی که دست انگليس در اين آستين نباشد، حرکت نخواهد کرد.

علی‌اصغر حکمت،‌ که وزیر معارف رضاخان بود، افزون بر ترویج اندیشه وابستگی به غرب، در مقام عمل نیز همه همّ و غم خود را بر ترویج و نهادینه‌سازی سبک زندگی غربی در میان ایرانیان به کار گرفت. به عنوان مثال، میدان‌دار اصلی و طراح برنامه اجرایی و عملیاتی داستان غم‌انگیز «کشف حجاب» علی‌اصغر حکمت بود. 

نقش مخرب این روشنفکران غرب‌زده کار خود را کرد. متأسفانه به‌جای آنکه تجربه غرب موجب تلاش و کوشش بیشتر برای ارتقای سطح علمی و تکنولوژی کشور باشد، موجب از دست رفتن خلقیات و اخلاقیات خوب ایرانیان هم شد. دانشگاه تأسیس کردند؛ اما حتی یک دانشمند برجسته را هم نتوانستند تربیت کنند و هیچ اختراعی را نتوانستند ثبت کنند. به تعبیر مخبرالسلطنه هدایت (از رجال سیاسی دوره قاجار و پهلوی) در آن دوران، نگاه به بولوارهای شهرهای غربی بود و نه به لابراتوارها و کتابخانه‌های آنها.

اما بعد از مدتی عده‌ای از آگاهان و خیرخواهان ایران متوجه ظلمت‌ها و تاریکی‌های تمدن غربی شدند. به عظمت داشته‌ها و ثروت‌های مادی و معنوی نهفته در ایران متفطن شدند. روحیه تمامیت‌خواهی غربیان را فهمیدند؛ دیدند که غرب در حال چپاول همه سرمایه‌های ملی ایران است؛ دیدند که غربیان حتی ایرانیان را انسان هم به حساب نمی‌آورند.

خلاصه آنکه آرام آرام برای بسیاری از مردم معلوم شد که «ورای این ظاهرِ اتوکشیده‌ی روشنِ گاهی با لبخند، یک باطن خبیث وجود دارد، یک باطن خائن وجود دارد.» این آگاهی موجب شد که آن شیفتگی اولیه نسبت به غرب و تمدن غربی کمرنگ شود. مردم متوجه شدند که راه پیشرفت و عزت، از غرب و تکیه بر غرب نمی‌گذرد. برای پیشرفت باید روی پای خود بیاستند. تکیه بر غرب موجب عقب‌ماندگی کشور خواهد شد. 

این موضوع را بدون تردید مدیون روشن‌بینی‌ها و روشنگری‌های امام خمینی و شاگردان باورمند و اندیشمند ایشان هستیم. او بود که ما را به داشته‌های خود متوجه کرد؛ استعدادهای علمی و فرهنگی و مدیریتی و سیاسی نهفته در ملت مسلمان را شکوفا کرد.

خودباوری و منطق «ما می‌توانیم» را در مردم زنده کرد و او بود که پایه‌های معرفتی و عملی شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی را پی‌ریزی کرد. 

انتهای پیام
captcha