۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. سیصد و سی و یکمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «معرفی خداوند در صفت خلق و هدایت» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ﴿۱﴾
الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى ﴿۲﴾
وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى ﴿۳﴾
وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى ﴿۴﴾
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى ﴿۵﴾(اعلی5-1)
ستایش گوی و تنزیه کن نام پروردگارت را که در افق اعلای هستی جای دارد(1) آن کس که جهان را بیافرید و هر چیز را به کمال و زیبایی بپروراند(2) و آن کس که بر هر چیز قدر و منزلتی نهاد و او را بدان منزلت هدایت فرمود(3) و آن کس که چراگاههای سبز و خرّم بیافرید(4) و آنگاه آن را خشک و سیاه گردانید(5)
آغاز شکوهمند سور اعلی است که بعضی از روابط خداوند با آفرینش در آن طرح شبده است از جمله آنکه خدا را تسبیح باید گفت بدین معنی که دائماً متذکر بود مقام تنزیه و قدّوسیّت او را که از همه مخلوقات جداست و از هر چه در اندیشه آید برتر است. اما در عین حال، همان پروردگار اعلی است که جهان را آفریده است و حق هر چیز را به حد کمال و استواء ادا کرده است و هیچ در خلقت فروگذار نکرده است و هم اوست که برای هر موجودی قدر و اندازه و مقام و مرتبهای نهاده و آن را بدان سوی هدایت میکند و هم اوست که چراگاههای سبز و خرّم میآفریند که چشمها از دیدنش شاد و خندان میشود و هم اوست که آن مرغزار را پس از چندی پژمرده و سیاه میگرداند تا مردمان برقی از لطف الهی را در این آینه ببینند و از آن چراگاه به چراگاهی بیخزان و همیشه سبز و خرّم راه یابند. این چراگاه میتواند همه تجلیات خداوند را که در زمین چون سایهای میآیند و میروند شامل شود: همه شکفتنها و پژمردنها، همه زادنها و مردنها، هم بالیدنها و افتادنها، همه غرورها و یاسها، همه ساختنها و فروریختنها، همه نصبها و عزلها، همه طلوعها و غروبها در جهان در همین مثال«اخرج المرعی» مندرج است و در این آمده و رفت حکمتی و عبرتی است ناظران را که از نقش به نقاش و از جزء به کل و از عرض به جوهر دررسند و از تشویش نیستی خلاص یابند چنانکه مولانا در مثنوی آورده است:
سبزهها گویند ما سبز از خودیم
شاد و خندانیم و بس زیباخدیم
فصل تابستان بگوید کای امم
خویش را بینید چون من بگذرم
گر شود پر نور روزن یا سرا
تو مدان روشن مگر خورشید را
ور در و دیوار گوید روشنم
پرتو غیری ندارم این منم
پس بگوید آفتاب ای نارشید
چون که من غارب شوم آید پدید
تن همی نازد به خوبی و جمال
روح پنهان کرده فرّ و پرّ و بال
گویدش ای مزبله تو کیستی
یک دو روز از پرتو من زیستی
غنج و نازت مینگنجد در جهان
باش تا که من شوم از تو جهان
گرمدارانت تو را گوری کنند
کشکشانت در تک گور افکنند
این سوره گویی مطرب خوشنوایی است که با ضرب آهنگی شگفت از حضور مدیر و مصوری در عالم حکایت میکند که در آغاز ماهیت هر چیز را قدر و اندازه مینهد و آنگاه آهستهآهسته او را به سوی کمال آن ماهیت هدایت میکند و ما انگشت بر دهان نظاره میکنیم که چگونه ساقه ضعیفی از زمین به در میآید و نرمنرمک به سوی درختی تناور سفر میکند. به قول مولانا: «آخر بنگرید این غوره را که چند دوید تا به سواد انگوری رسید» و آن پرنده در تخم از مرتبه نامحسوس به محسوس میرود و بال و پر پیدا میکند و چشم و گوش و عقل و هوش مییابد.
اینهاست نشان آن که «قدّر فهدی» این حرکتها معلوم است که به سوی طرحی هدایت میشوند که نقاش عالم تقدیر کرده است.
انتهای پیام