محمدرضا بهتاش، مدرس فلسفه اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی که در حوزه مشاوره فلسفی هم فعالیت دارد، در تلاش است از ایده «قرآندرمانی» به عنوان یکی از راهکارهای کاربردیسازی قرآن در حوزه رواندرمانی بهره ببرد.
برای آشنایی بیشتر با این روش درمانی و ارجاعات علمی این روش با وی گفتوگو کردیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ بحث «قرآندرمانی» عنوانی جدیدی است که گرچه سابقه آن در خود قرآن کریم و برخی روایات به چشم میخورد، اما تاکنون چندان مورد توجه واقع نشده است. لطفا درباره چیستی و چگونگی این روش درمانی توضیح دهید.
الآن به شدت سنسورهای جامعه راجع به مسائل درمانی خصوصا طب سنتی و طب اسلامی حساسیت دارد لذا تا بحث قرآندرمانی مطرح میشود ذهنها سراغ این مسائل میرود. در بحث «قرآندرمانی» هم در عین اینکه من اصلش را قبول دارم ولی باید راجع به این عنوان کمی فکر کنیم.
حالا برای توضیح این روش باید عرض کنم که امروزه سبکهای درمانی که میخواهند جایگزین رواندرمانیهای روانکاوانه و فرویدی شوند کم نیستند. ما امروز فلسفهدرمانی داریم، منطقدرمانی داریم، معنادرمانی داریم، کتابدرمانی داریم، شناختدرمانی داریم. در این درمانها بناست اینطور نباشد که شما صرفا توصیه و نصیحتی به شخص داشته باشید، بلکه تلاش میشود اگر کسی مشکلی دارد مشکل او حل شود.
طبیعتا وقتی از درمان صحبت میکنیم شفای بیماری به ذهن میآید ولی معنای درمان در صحبت ما اختصاص به این مورد ندارد بلکه مقصود این است که مشکل طرف حل شود؛ مثلا اگر دچار رنجی شده یا افسردگی دارد این مشکل حل شود. به طور مثال در روش واقعیتدرمانی طرف را با واقعیت مسئله و انتخابی که کرده مواجهه میکنند، در شناختدرمانی روی مسئله شناخت فرد کار میکنند، در معنادرمانی سعی میکنند اتفاقات زندگی فرد را معنادار کنند، در فلسفهدرمانی روی زاویه دید و تفسیر از اتفاقات کار میکنند تا از این طریق رنج و اضطراب شخص را کم کنند.
امیرالمومنین در خطبه 193 میفرمایند که شفا را از قرآن بیرون بکشید «وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ». در کنار این، حضرت در نهج البلاغه پنج مسئله را نسبت به قرآن مطرح میکنند که عبارت است از؛ استشفاء یعنی درمان از قرآن، استنصاح یعنی طلب نصیحت از قرآن، استعانت یعنی یاری گرفتن از قرآن، استدلال یعنی استفاده از قران برای مسائل معرفتی، استنطاق یعنی قرآن را به حرف درآوردن. بر اساس این بیان از حضرت علی(ع)، در بحث استشفاء و قرآندرمانی قرار است قرآن به انسان درمان دهد.
بله؛ کاملا. ما میگوییم قرآن را بخوانیم یا درباره آن فکر کنیم یا به قرآن مراجعه کنیم ولی بیان حضرت فراتر از اینهاست و تلاشی است تا از قرآن چیزی استخراج کنیم و اینجا انسان خیلی مهم میشود یعنی اینطور نیست که قرآن همه چیز را حاضر و آماده به ما ارائه کند بلکه یک تلاش و زحمت میخواهد.
با این توضیحات، قرآندرمانی میتواند طلیعه یک پروژهای باشد تا برخی بیماریها که به تعبیر قرآن کریم «ما فی الصدور» است و به روان و ذهن آدمی مربوط میشود اعم از بیماریها اخلاقی و ذهنی را التیام ببخشد و بتوانیم راه علاج آن را از قرآن به دست بیاوریم؛ به این صورت که قرآن در مواردی به اتفاقات ناگواری که برای ما رخ میدهد معنا ببخشد یا بر ذهن و باور انسان اثر بگذارد یا زاویه دید و تفسیر ما از رخدادهای زندگی را اصلاح کند. ما میتوانیم از این زاویه به قرآن نگاه کنیم.
شاید اگر شما به طور عادی قرآن بخوانی این جنبه قرآن به چشم نیاید ولی وقتی انسان از انواع روشهای درمانی یک ذهنیت داشته باشد و با آنها آشنا باشد و با این نگاه قرآن بخواند، میتواند از قرآن در این جهت استفاده کند. به تعبیر آیتالله جوادی آملی ما باید اصول اساسی را از قرآن بیرون بکشیم بعد روی آن کار کنیم. از این طریق کاربردی برای قرآن به دست میآید که میتوانیم اسم آن را یک نوع روش درمان بگذاریم یعنی قرآن دیگر صرف کتاب تبشیر و انذار نباشد و بتواند در حوزه امور قلبی و معرفتی اثر درمانی داشته باشد.
از گذشته این مطلب گفته میشد که اگر شما قرآن بخوانید تاثیراتی دارد مثلا حالتان خوب میشود، نگرانیتان برطرف میشود اما نباید به این اکتفا کرد و این سطح و روبنای کار است. اینکه حضرت میفرماید شفا را از قرآن بیرون بکشید معلوم است منظورش صرف خواندن قرآن برای رسیدن به حال بهتر نیست بلکه باید تلاش کرد. حالا یک وقت انسانی که دچار مسئله شده خوش سراغ قرآن میرود، یک وقت میگویید ما اینها را از قرآن بیرون میکشیم و در اختیار افراد قرار میدهیم.
ایکنا ـ یک گروهی در دانشگاه تهران هستند که بحث روانشناسی اسلامی را با محوریت قرآن دنبال میکنند و رساله دکتری خودشان را در همین زمینه نوشتند. این کار با عنوان قرآندرمانی که شما مطرح کردید همپوشانی دارد؟
قطعا انطباق دارد ولی الآن حساسیتهایی ایجاد شده است که موجب میشود انسان دقت بیشتری در استفاده از عناوین داشته باشد خصوصا اینکه برخی این نگاه را دارند که باید همه چیز را اسلامی کنیم که شاید در برخی زمینهها صرف ادعا باشد؛ ولی اینکه مسائل یک علم را بگیریم و به متون دینی ارجاع دهیم و ببینیم پاسخی میدهد یا خیر، بحث دیگری است. علم روانشناسی یک تعریفی دارد، موضوعات و مسائل مشخصی دارد. البته من با تلاش برای ایجاد روانشناسی اسلامی مخالف نیستم ولی اینکه آخرش چه نتیجهای دارد را نمیدانم.
ایکنا ـ یعنی شما میفرمایید اینکه بخواهیم از طریق قرآن یک نظام روانشناسی ایجاد کنیم ممتنع است یا حداقل دشوار است ولی میتوانیم از قرآن یک روش درمانی استخراج کنیم؟ درست است؟
بله؛ چون معلوم نیست بتوانیم یک نظام روانشناسی بر اساس قرآن تولید کنیم، البته نمیگویم محال است ولی از بس کارها کلیشهای و هیجانی بوده انسان نگران میشود. در عین حال یک زمان میگوییم ما میخواهیم آنچه مربوط به روان انسان است را در قرآن دنبال کنیم که این قابل پذیرش است.
عرض من این است که ما در بخش درمان میتوانیم در کنار تنوعی که در بحث درمانها اتفاق افتاده است حتی بدون سوگیری و پیشفرضهای قبلیمان به قرآن، از آن به عنوان یک کتاب و نه حتی کتاب دینی و مقدس استفاده کنیم، مثلا ببینیم اگر مسئله رنج را به قرآن عرضه کنیم قرآن پاسخ و راهکاری پیش پای ما خواهد گذاشت یا خیر یا اگر مشکل افسردگی که از طریق سوگ و فقدان بر انسان عارض میشود را به قرآن عرضه کنیم از طریق قرآن قابل بهبود است و میشود درمانی شناختی یا واقعیتدرمانی یا معنادرمانی برای آن پیدا کرد؟ آیا میشود یا خیر؟ بر اساس تجربهای که بنده در بحث مشاوره دارم و نظر به فرمایشی که خود قرآن دارد و بیانی که امام علی(ع) دارد اگر این استخراج شود و عدهای آن را دنبال کنند میتواند اثربخش باشد.
در اکثر موارد گاردهایی وجود دارد و اگر از قرآن اسم ببری برخی افراد موضع میگیرند ولی به صورت جزئی در شرایطی که زمینه آن فراهم بوده است استفاده به جا از یک آیه یا یک آموزه دینی میتواند تاثیر بسیار مثبتی داشته باشد. مثلا شما میتوانید با استفاده از آموزههای قرآن روی شناخت و باور افراد کار کنید و نگاه آنها را به اصول اخلاقی، مبدا و معاد و فضیلتها اصلاح کنید.
الآن دیگران دارند این کار را میکنند؛ یک آقایی در آمریکا هست به نام «جول اوستین» که یک کشیش پروتستان است. ایشان با عبارات کتاب انجیل به انسانها روحیه میدهد، امید میدهد و آنها را به شوق میآورد. این فرد دارد از توانمندی کتاب انجیل استفاده میکند. شاید میشد ما هم بیشتر در این جنبهها کار کنیم ولی فقط کتاب نوشتیم. قرآن کتاب خداست ولی ما فقط با آن استخاره میکنیم در حالی که استخاره جزء آن پنج مورد که امیرالمومنین(ع) فرمودند نیست.
الآن کتابهای جول اوستین در غرب خیلی خوانده میشود. اوستین از انجیل جملاتی را استخراج میکند و به افراد امید میدهد. مثلا وقتی از ایشان سوال شد خدا کیست ایشان پاسخ داد که خدا دوست است، رنجی هم که برای تو میآید خدا دارد با آن رنج تو را تربیت میکند. همین جملات موجب میشود کسی که مریض است در همان جلسه حالش خوب شود. این را میتوانیم در مورد قرآن بومیسازی کنیم و اینطور نباشد فقط نصیحتهای قرآن را برای مردم بیان کنیم. میشود در کنار آن، از این روش هم استفاده کرد تا ارتباط جامعه با قرآن بهتر شود و وجه کاربردی قرآن آشکارتر شود.
انتهای پیام