به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «آینده پژوهی در علوم انسانی اسلامی» امروز چهارشنبه 21 تیرماه از سوی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی برگزار شد.
محمدتقی موحدابطحی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
با پیروزی انقلاب اسلامی، ایده تشکیل دانشگاه اسلامی مطرح و پس از آن انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاهها را داشیم و بعد از آن هم بحث علم دینی و علوم انسانی اسلامی مطرح شد؛ یعنی دین در عرصه علمورزی چگونه میتواند تأثیرگذار باشد؟ بنده در کتاب تاملاتی در باب علم دینی، چند مبحث مطرح کردهام که یکی معناداری علم دینی و علوم انسانی اسلامی است چون برخی مخالفان معتقدند اساساً علم دینی معنا ندارد و پارادوکسیکال است و این دو نمیتوانند جمع شوند همانند اینکه بخواهیم از مثلث چهارگوش سخن بگوییم. بعد از اینکه این معنا مشخص شد بحثی درباره ادله مخالفان علم دینی آورده شده و به آنها پاسخ دادایم.
بحث دیگر اشاره به ضرورتهای علم دینی است. برخی افراد معتقدند علم دینی ممکن و مطلوب است اما ضروری نیست لذا بحثهایی در نقد افرادی که به مطلوبیت علم دینی اشاره کردهاند در کتاب آوردهایم. در چندین فصل هم به تفصیل، دیدگاههایی که درباره چگونگی دستیابی به علوم انسانی اسلامی وجود دارد را مورد اشاره قرار دادهام. یکی از ادعاها در کتاب این است که ما هیچ مخالف صد درصدی علم دینی نداریم و حتی کسانی همانند سروش، پایا، ملکیان، داوری اردکانی و عبدالکریمی، به معنای کامل با علم دینی مخالف نیستند بلکه تقریری از علم دینی را قبول داشته و با تقریری دیگر مخالف هستند. در میان طرفداران علم دینی هم همین گونه است و با هر تقریری از علم دینی و علوم انسانی اسلامی موافق نیستند.
در بین کسانی که از آنها به عنوان مخالف علم دینی یاد میشود کسی همانند سروش معتقد است معنای علم دینی، معنای تحقق یافته آن است یعنی در جایی که ذهن و ضمیر دانشجو با ارزشهای دینی عجین شود به اقتضای از کوزه همان برون تراود که در اوست، محصول علم اینها نیز به شکل تشکیکی، به صورت خواسته یا ناخودآگاه تحت تأثیر ارزشهای دینی قرار میگیرد. به گمانم دو سؤال جدی در اینجا پیش روی فعالان عرصه علوم انسانی اسلامی وجود دارد که باید به آن جواب دهند. سؤال اول و مهم این است که بسیاری از منتقدان علم دینی، از طرفداران علم دینی میپرسند محصول این چهل و اندی سال تلاش برای تحقق علوم انسانی اسلامی چیست که ما به آینده شما امید داشته باشیم؟ متأسفانه در این زمینه رصد و اطلاعرسانی بسیار ضعیف است و باید پژوهشگران علوم انسانی اسلامی دستاوردهای خود را به خوبی معرفی کنند و مثلا بگویند چه نظریهای در زمینه روانشناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و ... دارند که توان رقابت با سایر نظریات متعارف را داشته باشد؟
سؤال دیگر این است که آیا این جریان آیندهای دارد یا خیر؟ یکی از تحلیلهایی که درباره کتاب توماس کوهن با عنوان «ساختار انقلابهای علمی» ارائه شده این است که وی برای انتخاب عنوان کتاب از سه کلمه ساختار، انقلاب و علم استفاده میکند که در آن زمان کلماتی بسیار مهم بودند. وقتی در زمینه آیندهپژوهی علوم انسانی اسلامی در ایران هم به این سه عنوان توجه کنیم باید در زمینه اهمیت کلمه اول یعنی آیندهپژوهی، بدانیم که نمیتوانیم منتظر بمانیم اتفاقی بیفتد و بعد برای آن چارهاندیشی کنیم بلکه باید از الان خودمان را برای مواجهه با چنین آیندهای مواجهه کنیم پس آینده بسیار مهم است. علوم انسانی اسلامی هم اهمیت دارد چون افرادی که وارد این حوزه شدهاند باید دنبال آیندهپژوهشی آن باشند. کلمه سوم در عنوان این نشست، ایران است که برای ما اهمیت زیادی دارد چون در افق سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت آمده است در سال 1444 ایران باید در زمینه تولید علوم انسانی اسلامی در سطح بینالمللی پیشتاز باشد اما باید بررسی کنیم آیا چنین چیزی در ایران ممکن است؟
ما دو نوع آیندهپژوهی داریم که یکی توصیفی است. در اینجا میگوییم اگر روند یک جریان به همین شکلی که هست ادامه پیدا کند چه آیندهای در انتظار آن است. آیندهپژوهی دیگر تجویزی و هنجاری است یعنی باید به کجا برسیم و برای رسیدن به آن چه باید بکنیم؟ یکی از وجوه بحث این است که حدود چهل سال است در باب علم دینی کار میکنیم و یکی از کتابها در این زمینه کتاب آقای خسروباقری است ولی تا به حال این سؤال مطرح نبوده که آیا این جریان آیندهای دارد یا خیر؟ بنده صرفاً یک مقاله درباره آیندهپژوهی علم دینی مشاهده کردم که عمدتا مباحث روشی را مطرح کرده است یعنی در آینده باید از چه روشهایی در زمینه علوم انسانی اسلامی بهره ببریم بنابراین لازم است فعالان این عرصه تلاشهای بیشتری داشته باشند.
با توجه به اینکه ادبیات علوم انسانی اسلامی فعلاً در ابتدای راه است مراد ما از آینده علوم انسانی اسلامی، معنای عام آن است یعنی میخواهیم دین و ارزشهای دینی در فرآیند علمورزی به اشکال مختلف نقشآفرینی کند. به بیان دقیقتر، علوم انسانی اسلامی تشکیکی داشته باشیم و هرچه دین در آن بیشتر تأثیر داشته باشد علم ما دینیتر است. نکته دیگر اینکه وقتی از آیندهپژوهی علوم انسانی صحبت میکنیم مراد ما کدام علم انسانی است؟ به نظرم بهتر است چون هنوز در ابتدای راه علوم انسانی اسلامی هستیم فعلا وارد این مبحث نشویم هرچند خودم در این زمینه دارای ایده هستم و معتقدم در میان علوم انسانی فعلی، روانشناسی اسلامی آینده بهتری دارد.
متأسفانه در زمینه علم دینی با مشکلی مواجه هستیم که یکسری اطلاعات لازم به راحتی در اختیار قرار نمیگیرد برای مثال تحقیقی در باب اقتصاد علم دینی یا اقتصاد علوم انسانی اسلامی نداریم که مشخص شود چه بودجهای به این حوزه اختصاص داده میشود؟ برای مثال پژوهشگاه حوزه و دانشگاه متولی اصلی این عرصه با انتخاب وزارت علوم است این پژوهشگاه چندین گروه دارد و وقتی آثار آنها را میخوانیم به این نتیجه میرسیم که آثار آنها مستقیما به علوم انسانی اسلامی و علم دینی ربطی ندارد و این کتب در هر جای دیگری هم میتوانستند تولید شوند.
شواهدی داریم دال بر اینکه روند علوم انسانی اسلامی رو به رشد است و مثلاً روانشناسی اسلامی و بانکداری اسلامی از جمله رشتههایی هستند که مشتریان بینالمللی دارند و اگر راهکارها را به خوبی بدانیم و اجرایی کنیم توفیق ما در این زمینه قطعی خواهد بود لذا میتوانیم به آیندهدار بودن آن امیدوار باشیم و دست کم این استدلال که مخالفان علوم انسانی به آن اشاره میکنند که چون در چهل سال گذشته کار مناسبی صورت نگرفته لذا علوم انسانی اسلامی آیندهای ندارد استدلال ضعیفی است چون کارهای زیادی در این عرصه صورت گرفته که آنها اساسا این کارها را ندیدهاند.
انتهای پیام