اصول حاکم بر زندگی امام علی(ع) در همه ابعاد و زمینهها مبتنی بر قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) بوده است. در زمینه سیره اجتماعی و برخورد با جامعه نیز روابط آن حضرت براساس دستورات الهی و نبوی استوار بوده است که میتواند الگویی تمام عیار برای افراد محسوب شود.
خبرگزاری ایکنا از فرصت معنوی ماه رمضان استفاده کرده و با انتشار درسگفتارهای زیست اجتماعی علوی با حضور بخشعلی قنبری، نهجالبلاغهپژوه به بررسی اخلاق اجتماعی از دیدگاه نهجالبلاغه پرداخته است تا شیعه مولا بودن را بیش از پیش بیاموزیم.
در جلسه چهاردهم موضوع «راه رهایی از تکبر» مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه با هم میخوانیم و میبینیم.
در جلسه پیشین درباره خطبه ۱۹۲ نهجالبلاغه صحبت کردیم و اشاره کردیم که موضوع اصلی این خطبه دو مسئله است؛ اول، تکبر و دوم، فخرفروشی. در آن بخش، تکبر را توضیح دادیم.
حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه و به ویژه در این خطبه، به راههای رهایی از تکبر نیز اشاره کردهاند. ما باید چه کنیم تا این صفت رذیله را از خودمان دور کنیم؟ ایشان در بخشهای مختلف نهجالبلاغه اشاره کردهاند که راههای مختلفی برای مبارزه با تکبر وجود دارد؛ مثلاً رفتن به قبرستان، تفکر کردن در ضعفهای خود، خواندن داستان متکبران که اتفاقاً یکی از راهکارهایی که برای این مسئله بیان میکند، خواندن داستان عبرتآموز شیطان و تکبر اوست.
اینجا به صراحت بیان میکند که وقتی شیطان تکبر ورزید و به آدم فخر فروخت، چه عاقبتی را برای خود رقم زد؟ عین همان عاقبت برای شما هم رقم زده خواهد شد، بنابراین یکی از راههای رهایی از تکبر، خواندن درسآموزانه متکبران تاریخ است که اولین متکبر، شیطان و سپس پادشاهان، ظالمان و جفاکاران هستند.
به همین دلیل امام علی(ع) در نامه ۳۱ نهجالبلاغه میفرمایند؛ پسرم، حسن! من عمر طولانی نکردهام، اما چون تاریخ خواندهام، از تاریخ درسهای زیادی گرفتهام. یکی از تاریخهایی که قرآن به ما توصیه میکند که آن را بخوانیم و از آن درس بگیریم، تاریخ داستان کبر ابلیس یا شیطان است.
حضرت علی(ع) بیان میکند؛ آخر سر عاقبت این شیطان چه شد، عاقبت این شیطان، رانده شدن از درگاه خداوند بود. اگر خدا میخواست میتوانست آدم را از نوری بیافریند، نه از خاک که دیدگان را خیره کند. منتها خداوند این کار را نکرد و آدم را از گل آفرید تا زمینه آزموده شدن انسان فراهم شود و انسان به دست خودش آزموده شود و با معرفت خودش رذایل، حسنات و فضایل را بشناسد و به اختیار خودش از رذایل به سمت فضایل گرایش پیدا کند.
در این خطبه نکتهای مطرح شده که جالب است. من از شما سؤال میکنم که چرا خداوند متعال خانه خودش را در کویرستان مکه قرار داد؟ به هر حال مکه از سنگ است و جایگاهی نیست که سرسبز باشد و حضرت علی(ع) در اینجا بیان میکند؛ اگر میخواست میتوانست در جای سرسبزی هم قرار دهد، اما این کار را نکرد. برای اینکه وقتی وارد این سرزمین میشوید، به فقر وجودی خودتان پی ببرید و اول خودتان را در درون بشکنید، وقتی شکستید نسبت به مردم تواضع نشان بدهید.
بنابراین دو راه را نشان میدهد، یکی خواندن داستان عبرت آموز شیطان و دیگری قرار داده شدن خانه خدا در مکه و سرزمین بیآب و علف است.
انتهای پیام