اما مطلب مهم که به عنوان موضوع محوری این کتاب تعیین شده بررسی تاثیر متقابل سبک زندگی و آسیبهای اجتماعی ـ تمدنی و همچنین تولید راههایی برای اصلاح نقاط ضعف و بهبود نقاط قوت است، چراکه بسیاری از آسیبهای اجتماعی زاییده سبک زندگی آفت زده انسانها بوده و بخش عمدهای از آفتهای سبک زندگی به دلیل وجود آسیبهای اجتماعی و تمدنی است. بنابراین رابطهای بسیار تأثیرگذار و مستقیم بین این دو مقوله یعنی «سبک زندگی» و «آسیبهای اجتماعی و تمدنی» وجود دارد. قطعاً درک رابطه مستقیم و دو طرفه بین آفتهای سبک زندگی و آسیبهای تمدنی در یک نقطه بسیار مهم میتواند خود را نشان دهد و آن هم در انتخاب سیاستهای درمانی و مقابله با آسیبها است.
درمان آفتهای سبک زندگی
از آنجایی که آسیبهای تمدنی ریشه در آفتهای سبک زندگی دارند و موفقیت در مقابله با آسیبهای تمدنی در گرو درمان آفتهای سبک زندگی است، لازم است به خوبی آسیبها و آفتهای سبک زندگی مورد بررسی قرار گیرند. لذا در ادامه به بررسی تحریف سبک زندگی پرداخته میشود تا با دقت در آسیبهای تمدنی و اجتماعی و همچنین ریشههای به وجود آمدن آنها در حال حاضر و در طول تاریخ، بتوان نسخه درمانی مناسبی یافت.
هرچه ریشهشناسی عمیق تر باشد و بذر اصلی دقیقتر شناسایی شود آفتهای موجود نیز بهتر شناخته میشوند و دستورالعملهای درمانی مفیدتری ارائه خواهد شد. برای درک بهتر مسئله درختی را در نظر بگیرید که بوی بسیار بدی ساطع میکند و زندگی را برای اطرافیان سخت کرده است. تصمیم به مقابله میگیرید قطعاً با بریدن برگ و شاخه و حتی ساقه نمیتوانید به صورت دائمی از آن خلاص شوید، چراکه بعد از مدتی دوباره رشد کرده و باعث آزار شما میشود. آسیبهای تمدنی هم به همین شکل هستند، مگر آنکه ریشه و بذر اصلی شناخته، نابود یا اصلاح شود.
امروز در جامعه ایرانی، آسیبهای بسیاری دامنگیر فرهنگ اجتماعی کشور شده است که بیتوجهی به آنها و همچنین گذشته زمان سبب نهادینه شدن و عمیقتر شدن آنها در جامعه میشود. در صورتی که آسیبها مورد شمارش قرار گیرند میتوان از بین صدها و شاید هزاران آسیب، به سی مورد اساسی و فراگیر رسید، آسیبهایی که اگرچه نامگذاری آنها آسانی نیست، ولی با عبور از پیچیدگی میتوان آنها را در موارد ذیل عنوان کرد:
فردیت، اضطراب، خودارضایی، موسیقی، مد و مدلینگ، حیوانات خانگی، اعتیاد به فضای مجازی، اعتیاد به مواد مخدر، هیجانگرایی، گسترش موسیقیهای مضر، ارتباط نامشروع، تاخیر در ازدواج، همسرستیزی، همسر گریزی، تأخیر در فرزندآوری، مهدکودکها، طلاق عاطفی، طلاق، قطع صله رحم، خانههای سالمندان، قانونگریزی، سرقت، ضرب و جرح، تسامحگرایی، شایعهگرایی، قومیتگرایی، پارتیگرایی، رشوهگرایی، مصرفگرایی و ریاگرایی. دستهبندی آسیبها و ریشهیابی آنها گرچه بسیار سخت است، زیرا هر آسیب که در یک دستهبندی قرار گیرد ممکن است از زاویه دیگر در دسته دیگری نیز بگنجد، اما از آنجایی که کمک شایانی به بررسی دقیقتر دلایل به وجود آمدن آنها و همچنین برنامهریزی بهتر برای رفع آنها میکند، این بخش با دستهبندی آسیبها شروع میشود.
تقسیمبندی آسیبهای موجود در جامعه
آسیبهای موجود در جامعه را میتوان بر اساس ریشهشناسی آنها به سه دسته تقسیم کرد: تنهایی، فرار از مسئولیت و تجاوز به حقوق.
بسیاری از آسیبهای اجتماعی بیان شده میتواند ریشه مشترکی داشته باشد. (آسیب بودن بسیاری از مسائل مطرح شده برای همگان روشن است، اما ممکن است برای عدهای از خوانندگان آسیب بودن برخی از این مشکلات مانند موسیقی، مد و مدل حیوانات خانگی به خوبی روشن نباشد که لازم است از طریق تحقیق و مطالعه درباره آنها ضمن آشنایی با قدرت تخریب فردی و اجتماعی، درمان ریشهای آنها نیز جدیتر گرفته شود. البته این نکته کلیدی باید در نظر گرفته شود که نتیجه بیان آسیبهایی مثل موسیقی و مد و مدگرایی تعطیل کردن آنها نیست بلکه تعدیل آنهاست).
در یک بررسی تحلیلی میتوان ریشه مشترک آسیبهای طرح شده و محرک اصلی آنها را تنهایی امروز انسان دانست که بهترین دلیل بر این مدعا میتواند نامگذاری این قرن به «عصر تنهایی» باشد. این تنهایی به معنی مجردی و مجرد ماندن نیست، گرچه مجرد ماندن اعم از عدم ازدواج و طلاق میتواند مصداقی از تنهایی باشد، بلکه «تنهایی» به معنی قطع ارتباط با خود حقیقی است که میتواند پلی برای رسیدن به خدا به عنوان مهمترین مونس و بهترین همراه باشد، چراکه جدایی از خداوند یعنی در اقیانوس امیال و غرایز غوطه ور شدن و همین مسئله زمینه تنهاتر شدن انسان را فراهم میکند. یک مثال مناسب میتواند این حقیقت را بهتر توضیح دهد ماجرای انسانی است که برای برطرف کردن تشنگی خود به سراغ آب شور رفته و در ظاهر خود را با آن سیراب میکند، در حالی که نوشیدن این آب بیشتر دستاوردی جز تشنگی بیشتر ندارد.
انسان امروز هر چه بیشتر خود را در مادیات محدود کند و با آنها سرگرم شود از خود حقیقیاش محروم شده و دوباره برای پر کردن خلأ روحی با عمق بیشتر خود را به مادیات سرگرم میکند و به همین میزان بیشتر خود را محروم میکند. او هر روز به یک شیوه اعم از موسیقی، مد، اعتیاد و ... خود را سرگرم کرده تا این گونه آنچه فکر میکند دوست دارد را با درد جدایی و تنهایی از خود حقیقی جایگزین کند. این کار انسان امروز «جایگزینی» نام دارد. در این اقدام انسان به جای برخورد منطقی با مشکل چیزی را جایگزین آن پدیده قرار میدهد تا مشغول آن چیز جدید شود. در عمل جایگزینی انسانها به جای اینکه مشکل روی خود را درمان کنند چیز دیگری را جایگزین آن میکنند تا مشکل را نبینند.
بنابراین تنهایی به معنای جدایی از خود حقیقی یا فراموشی خود حقیقی، زمینه ایجاد آسیبهای زیادی در زندگی انسانها میشود آسیبهایی که از همان اول آسیب نبودند، بلکه هدفشان نجات انسان از تنهایی بود ولی به مرور زمان و نیاز بیشتر انسانها، وابستگی به آنها زیاد و زیادتر شد تا آنکه تبدیل به یک آسیب مخرب شدند.
در یک جمعبندی میتوان ریشه اصلی بخشی از آسیبهای تمدنی که دامن انسان امروز را گرفته «تنهایی» دانست که به علت محرومیت از خود حقیقی و معنوی الهی، به محدودیت در لذتهای نفسانی و غرایز مبتلا شده و برای پر کردن خلاهای معنوی، راهبرد «جایگزینی» را انتخاب کرده که طی این اقدام، سرگرمی به مسائل مختلف اعم از موسیقی، حیوانات خانگی و ... را جایگزین نموده است.
سیاستهای درمانی صحیح ایجاب میکند که برای مقابله با یک مجموعه آسیبهای گسترده دو سطح را در نظر گرفت؛ سطح اول سیاستهای درمانی کوتاهمدت با هدف جلوگیری از پیشرفت آسیبها و سطح دوم پیشنهادهای درمان بلندمدت با هدف خشکاندن ریشههای اصلی مشکلات و به دنبال آن بر چیدن آسیبهای اجتماعی. در ادامه درمانهای کوتاهمدت بیان میشود.
مقابله با تنهایی
مخاطب در درمان کوتاهمدت، افراد جامعه هستند که خود این مشکلات را میبینند و به دنبال راه مصونیت از آسیبها میگردند، یا گروهی از مردم هستند که با کمی روشنگری متوجه عمق تخریب آسیبها شدهاند و به دنبال راه درمان هستند. به همین دلیل راهکارهای درمان کوتاه مدت در این بخش میتوانند مفید باشند. برای مقابله با تنهایی دو اقدام باید صورت پذیرد:
در این راهکار انسان باید بداند که هیچ کس مانند خالق، قوتها و ضعفهای او را نمیشناسد و راه تقویت قوتها و برطرف کردن ضعفهایش را نمیداند. انسان باید بداند که منشأ تنهایی او، درونی و از اعماق وجود و لایههای مخفی انسان است، جایی که پرتو اشعه هیچ یک از دستگاههای فوق بشری پیشرفته پزشکی به آن نمیرسد و هیچ دستورالعملی نسخه شفابخش آن نیست، مگر پرتو نور الهی و نسخه قرآنی که قدرت معرفی صریح درد و صحیح درمان را دارد. خداوند در آیه ۱۲۴ سوره طاها میفرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا» اضطراب و عدم آرامش انسان دیروز و امروز که جزء سختترین دردها است در اثر دوری از خدا است. و در آیه دیگری میفرماید «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد، 28) بهترین راه آرام کردن این امواج خروشان تنهایی و تقویت این فقر روحی، با ذکر الهی میسر است. آنگاه است که این ارتباط عمیق، تنهایی در زندگی را به بهجت و نشاط در زندگی تبدیل میکند.
در این اقدام لازم است فرد کمی تیزبینتر پشت صحنه زندگیهای مرفه و مدرن بسیاری از ثروتمندان را ببیند، کسانی که برای رسیدن به لذت ثروت و شهرت ندای درون خود را خفه کرده و دین و اعتقادات فطری را کنار گذاشتند. بررسی زندگی اینگونه انسانها بدون روتوش چگونه است؟ بسیاری از آنها از داشتن یک خانواده گرم و مهربان که محل سکونت و آرامش است و زمینه رفاه فردی را فراهم میکند محروم هستند و جداییهای مکرر آنها نشان از این مسئله دارد. بسیاری از آنها از داشتن دوست صمیمی محروم هستند، آمار شکایتهای مالی و غیرمالی صورت گرفته توسط همراهانشان حاکی از این مسئله است. امروز تحقیق اینترنتی در فضای سایبر با تیتر سلبریتیهای دچار افسردگی یا خودکشی سلبریتیها کافی است تا عدم آرامش و عدم رضایت در زندگی بسیاری از آنها ثابت شود.
برای مثال یکی از برجستهترین این افراد کمدین معروف آمریکایی رابین ویلیامز است که برنده جوایز اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، گلدنگلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی، جایزه ساترن نقش اول مرد و جایزه گرمی شده بود، اما او که از افسردگی رنج میبرد در سن ۶۳ سالگی خود را حلقآویز کرد و در سال ۲۰۱۴ به زندگیاش خاتمه داد. او وظیفه سرگرم کردن و خنداندن میلیونها نفر را داشت. شاید این پدیده را بتوان از عجایب جهان دانست، فردی که خود وظیفه نجات انسانها از افسردگی را دارد به خاطر افسردگی خودکشی کرده است.
تنهایی و عواقب آن اعم از بیماری افسردگی و خودکشی فقط ویژه انسانهای مشهور نیست، شاید برای خواننده گرامی جالب باشد که پل خودکشی، صخره خودکشی، رودخانه خودکشی و ... به طور کلی مکانهای رمانتیک برای خودکشی که در سرتاسر جهان و به خصوص کشورهای پیشرفته وجود دارند ظهور و بروز این بیماری در عصر تنهایی و جدایی از خداوند است. برای مثال یکی از دلایل مرگ با آمار بالا در آمریکا به عنوان مرکز فعلی تمدن غرب، خودکشی است که بعضی از آنها به مرگ منجر شده و خیلی از آنها ناکام بوده است. مبتنی بر گفتههای رسمی دلیل آن افسردگی مزمن و مصرف بالای آرامش بخشها است، هرچند متخصصین امر هنوز ریشه این خودکشیها را نمیدانند، اما قطعاً ریشه اصلی بسیاری از خودکشیها چیزی جز احساس تنهایی و بریدن از مونس حقیقی انسان نیست.