امام حسن عسکری(ع)، امام یازدهم در هشتم ربیعالثانی سال 232 در شهر مدینه چشم به جهان گشود و به مدت شش سال امامت را بر عهده داشتند. مشهورترین لقب ایشان، عسکری است که به اقامت اجباریشان در سامرا اشاره دارد. آن حضرت در سامرا تحت مراقبت حکومت عباسی قرار داشت و برای فعالیتهایشان از طریق نمایندگان خود و نیز از راه نامهنگاری با شیعیان ارتباط داشتند.
امام عسکری(ع) به همراه پدرشان امام هادی(ع) چنان تحتنظر بودند که حتی اجازه خروج از شهر را هم نداشتند و نتوانستند یک حج یا یک عمره بهجا بیاورند.
یکی از مسائل مهم در دوره امامت امام هادی و امام عسکری(ع) آماده کردن شیعه برای دوران غیبت بود. خلفای ستمگر عباسی نمیخواستند امام حسن عسکری(ع) ازدواج کند؛ زیرا میدانستند که آخرین حجت خدا که زمین را از عدل پر میکند، فرزند آن حضرت است. ازدواج امام حسن عسکری(ع) بهطور پنهانی در زمان حیات پدر بزرگوار ایشان صورت گرفت.
خبرنگار ایکنا از قم در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین قاسم خانجانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بهمناسبت سالروز میلاد امام حسن عسکری(ع) به تبیین ویژگیهای این امام همام از دیدگاه اهل سنت و توصیههای ایشان به شیعیان پرداخته است که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
شایستگیهای متعدد امام حسن عسکری(ع) تنها مورد توجه شیعیان، دوستداران و محبان این امام نیست بلکه کسانی که شیعه نبودند یا حتی مخالف امام(ع) بودند یا در دستگاه خلافت عباسی موقعیتی داشتند نیز به جایگاه، ویژگیها و شایستگیهای امام حسن عسکری(ع) اعتقاد داشتند و حتی در برخی موارد به آن اعتراف کردند.
یکی از مأموران حکومت عباسی که مأمور مالیات در آن زمان بود، با نام احمد بن عبیدالله بن خاقان که از دشمنان شیعه و امام حسن عسکری(ع) به حساب میآمد، زمانی که افراد به وی مراجعه میکردند و سخن از علویان و شیعیان میشد، وی میگفت که من در بین علویان سامرا مردی را در وقار و آرامش و عفاف و بزرگواری و کرامت مانند حسن بن علی بن محمد بن الرضا یعنی امام حسن عسکری(ع) ندیدهام و نمیشناسم، بنیهاشم ایشان را بزرگ خود میدانند و بر همه بزرگان ترجیح میدهند و همینطور بزرگان دربار، وزرا و عموم مردم ایشان را مقدم بر همه میدانند.
سپس برای ترسیم بزرگی امام(ع) میگفت: یک روز پدرم با مردم دیدار عمومی داشت و من نیز در کنار او ایستاده بودم که ناگهان دیدم دربانها وارد شدند و گفتند که ابن الرضا ابومحمد پشت در است که پدرم با صدای بلند گفت اجازه بدهید وارد شود و من تعجب کردم که چگونه جرئت کردند نزد پدرم از ایشان با کنیه نام ببرند، زیرا تنها از خلیفه یا ولیعهد یا کسی که خلیفه گفته بود با کنیه یاد میکردند (در گذشته اگر از بزرگان میخواستند یاد کنند معمولاً با کنیه نام میبردند و نشانه احترام است) ناگهان دیدم مردی قدبلند و زیبارو و خوشاندام و کمسن و سال و با هیبت وارد شد و تا چشم پدرم به او افتاد به استقبال ایشان رفت، من این رفتار را نسبت به کسی از بنیهاشم و فرماندهان سراغ نداشتم.
زمانی که ایشان به پدرم نزدیک شد، پدرم ایشان را در آغوش گرفت و صورتش را بوسید و دستانش را گرفت و ایشان را در جای خود نشاند. بعد با کمال تعجب دیدم که دربان وارد شد و گفت که موفق وارد میشود و او هر زمان نزد پدرم میآمد، محافظان و فرماندهان زودتر وارد میشدند و از درب تا محل نشستن پدرم دو صف تشکیل میدادند تا از میان آنها تردد انجام شود که پدرم به امام(ع) گفت: ای به فدای شما بشوم اگر میخواهید بروید بفرمایید و سپس به دربانها گفت که ایشان را پشت صفها مخفی کنند تا موفق ایشان را نبیند، سپس هر دو بلند شدند و همدیگر را در آغوش گرفتند و حسن بن علی(ع) رفت.
من از دربانها و خدمتکاران پرسیدم: چه کسی بود که او را در محضر پدرم با کنیه نام بردید و پدرم نیز چنین رفتاری با ایشان داشت که آنها گفتند ایشان حسن بن علی معروف به ابن الرضا و از فرزندان علی(ع) است که تعجبم بیشتر شد تا اینکه روزی نزد پدرم رفتم و گفتم: پدر جان این مردی که با این احترام و بزرگی نزد شما آمد و چنین رفتاری با ایشان داشتید و دائم میگفتید من و پدر و مادرم به فدایت چه کسی بود؟ پدرم گفت: پسرم ایشان امام شیعیان حسن بن علی معروف به ابن الرضاست و لحظهای ساکت شد و دوباره گفت: پسرم اگر خلافت از بنیعباس گرفته شود در میان بنیهاشم کسی لایقتر از او نیست؛ او به خاطر فضیلت عفاف، وقار، خویشتنداری، عبادت و اخلاق نیکو لیاقت خلافت دارد و پدرش نیز مردی بزرگ، بخشنده، گرانمایه و بافضیلت بود. وقتی این سخنان پدرم را شنیدم به فکر فرو رفتم و نگرانی و خشم من بیشتر شد و نسبت به ایشان احترام ویژهای قائل شدم و مقام ایشان نزد من بسیار بالا رفت.
بنابر گزارشی دیگر، جعفر کذاب که پسر امام هادی(ع) و شخصیتی معروف بود، فرد شایستهای نبود. وی از معتمد عباسی درخواست کرد که اگر او را به امامت نصب کند و مقام برادرش امام عسکری(ع) بعد از ایشان به وی واگذار شود، سالانه 20 هزار دینار به معتمد عباسی خواهد پرداخت. معتمد با تعبیر بدی از جعفر کذاب یاد کرد و گفت: ای احمق سلطان روی کسانی که گمان کردند پدرت و برادرت امام است، شمشیر کشید تا آنها را از نظرشان برگرداند، اما موفق نشد، منزلت و مقام برادرت مربوط به ما نیست بلکه تنها از طرف خداوند داده شده و ما همواره در مسیر نابودی و پایین آوردن مقام ایشان تلاش کردیم، اما خداوند از این کار ابا کرد و افزون شدن علم و عبادت امام هر روز بر مقام و رفعتش افزود، اما تو، اگر در نزد شیعیان برادرت منزلت و مقام او را داری نیازی به ما نداری و اگر از چنان منزلتی برخوردار نیستی و اوصافی که برادرت داشته را نداری ما نیز نمیتوانیم در اینباره تو را بینیاز کنیم.
نه تنها خلفا و کارگزاران عباسی بلکه بعضی از غیرمسلمانها نیز برای حقیقت امام(ع) جایگاه برجستهای قائل بودند، از جمله از ابوجعفر احمد قیصر بصری نقل شده است که ما نزد سرورمان ابومحمد یعنی امام حسن عسکری(ع) بودیم که خادمی بزرگوار از دارالسلطان یعنی از سوی معتمد عباسی وارد شد و عرض کرد که امیر مؤمنان بر شما سلام رسانده و گفته که کاتب دربار میخواهد دو پسر خود را پاکیزه گرداند، از شما درخواست میکنیم که به نزد او بروی و برای سلامتی و بقای فرزندان او دعا بفرمایید و من دوست دارم که شما سوار بر اسب شوید تا با هم برای انجام این کار برویم و ما این زحمت را به سبب آن برای شما ایجاد کردیم که او که مرد نصرانی است، گفته ما با دعای بقایای نبوت و رسالت متبرک میشویم و بعد امام حسن عسکری(ع) دعا فرمودند: «الحمدلله الذی جعل النصاری أعرف بحقنا من المسلمین؛ ستایش خدایی را که نصارا و غیر مسلمانها را از مسلمانها نسبت به حق ما آگاهتر قرار داد.»
روایات متعدد و موارد مختلفی در منابع و احادیث و روایات در خصوص توصیههای امام حسن عسکری(ع) به شیعیان در موضوعات متعدد و مهم اجتماعی، فردی و خانوادگی وارد شده است.
در روایتی که در منابع مختلف آمده است، توصیه و سفارشهایی از امام حسن عسکری(ع) به شیعیان وجود دارد که مبنای زندگی فردی و اجتماعی انسان است. ایشان میفرماید: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ اَلْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ اَلاِجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ وَ طُولِ اَلسُّجُودِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ(ص)؛ شما را به تقواى الهى و پارسایى در دینتان و تلاش براى خدا و راستگویى و امانتدارى درباره کسى که شما را امین دانسته نیکوکار باشد یا بدکار، و طول سجود و حُسنِ همسایگى سفارش میکنم. محمد(ص) براى همین آمده است.»
باید توجه داشت که تقوا به معنی خویشتنداری است و معنای دقیقتر آن مراقبت در فعل و قول، رفتار و کردار است، بهگونهای که انسان هم راه را طی کند و هم از خطرات و آسیبهای راه با اطلاع باشد و خود را در امان نگه دارد.
تقوا به معنی عدم فعالیت نیست بلکه به این معنی است که حرکت کنیم و مسیر را بهدرستی تشخیص دهیم و راه را بهدرستی انتخاب کنیم و در این راه با مراقبت و دقت حرکت کنیم تا دچار لغزش، گناه، اشتباه و آسیبهای مختلف نشویم.
امام(ع) میفرماید: «والورع فی دینکم؛ در دینتان ورع داشته باشید»، ورع نیز گاهی به تقوا ترجمه میشود که به معنای پرهیزکاری و رعایت حلال و حرام است. امام حسن عسکری(ع) در اینجا میفرماید که در دینداری خود، مراقبت و کنترل داشته باشید و دین خود را حفظ کنید و ضمن رعایت احکام و حرام و حلال، مسیر را گم نکنید. همچنین ایشان در ادامه میفرماید: «اجتهاد لله» که اجتهاد همان تلاش و کوشش است یعنی اینکه اگر کسی از جای خود حرکت نکند و به حساب اینکه میخواهد دیندار باشد، وارد اجتماع و تعامل و ارتباط با جامعه نشود، معنای مورد توجه اهل بیت(ع) نیست.
امام(ع) همچنین در این روایت میفرماید: «صدق الحدیث» که به معنی راستگویی و دروغ نگفتن است. یعنی دوری از دروغ و دوری از خلاف واقع حرکت کردن و حرف زدن و رفتار کردن براساس صداقت و راستگویی که صدق حدیث محسوب میشود.
سفارش بعدی امام حسن عسکری(ع) در این روایت «اداءالامانه» است که در ادامه میفرمایند: «و أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» یعنی امانتداری باید بهگونهای باشد که اگر کسی به شما امانتی سپرد، آن امانت را باید به کسی که به شما امانت داده برگردانید، اگر فردی که به شما امانتی را سپرده خودش نیز انسان شایستهای نیست و به تعبیر امام(ع) در این روایت فاسق است، باز هم موظفید این امانت را سالم به صاحبش یعنی به کسی که به شما امانت داده است، برگردانید.
امام حسن عسکری(ع) میفرماید: «فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ(ص)» یعنی رسول خدا(ص) برای این توصیههایی که امام حسن عسکری(ع) فرمودند و همچنین موارد دیگر که در ادامه روایت آمده مبعوث به رسالت شدند.
از اینرو امام(ع) در ادامه میفرمایند: «صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ اِشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ؛ در میان جماعتهاى آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنان حاضر شوید و مریضانشان را عیادت کنید و حق آنان را ادا کنید.» و بعد میفرماید: «فَإِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ وَ أَدَّى اَلْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ اَلنَّاسِ؛ اگر کسی این کارها را انجام داد و اهل تقوا و راستگویی و ادای امانت و حسن خلق با مردم بود، مردم میگویند که اینها شیعه هستند.»
در حقیقت امام حسن عسکری(ع) میفرمایند که در جامعه به گونهای رفتار کنید که مشخص باشد شیعه هستید و رفتار شما نمونه و الگو باشد که اگر اینگونه شد می گویند اینها شیعه هستند و این سبب شادی و خوشحالی من خواهد بود.
گفتوگو از الهام حلاجیان
انتهای پیام