آیتالله محمدجعفر مروجی طبسی، استاد و محقق حوزه و پژوهشگر سیره معصومان در یادداشتی که در اختیار ایکنای قم قرار داده است، نوشت: یکی از حوادث بینظیر جهان اسلام و تاریخ رسالت و امامت واقعه غدیر است؛ واقعهای که اگر درست و صحیح ابعاد آن برای مسلمانان و بشریت تبیین میشد، مسیر تاریخ عوض میشد و حکومت اسلامی پس از رحلت رسول خدا از قلمرو اهل بیت(ع) خارج نمیشد. ولی افسوس که این اتفاق تحقق پیدا نکرد و انسانیت دچار انحراف و سرگردانی شد. این واقعه بینظیر ریشه در آیات متعددی از قرآن دارد و منابع معتبر و دست اول اهل سنت نیز به آن اشاره دارد که در این مقاله بهطور کوتاه به آنها اشاره میشود.
ابن عساکر دمشقی شافعی مذهب متوفی ۵۷۱ در کتاب تاریخ دمشق الکبیر جلد ۴۵ صفحه ۱۷۹ با سندی از عطیة بن سعد عوفی از ابوسعید خدری روایت نقل کرده که آیه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ؛ ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان»(سوره مائده/ آیه 67) در روز غدیر خم و در شأن علی بن ابیطالب(ع) بر رسول خدا نازل شد. همین روایت را جناب واحدی در کتاب اسبابالنزول صفحه ۱۵۰ و حاکم حسکانی حنفی مذهب متوفی قرن پنجم در کتاب شواهدالتنزیل جلد ۱، صفحه ۲۸۸، حدیث ۲۴۴ نقل کرده است.
بیشتر بخوانید:
جناب سیوطی شافعی مذهب متوفی ۹۱۱ در کتاب تفسیر الدر المنثور، جلد ۳، صفحه ۱۰۹ میگوید «ابن ابی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر از ابوسعید خدری نقل کردهاند که گفت: این آیه(آیه ابلاغ) در روز غدیر خم و در شأن علی بن ابیطالب(ع) بر رسول خدا نازل شده است و نیز میگوید: ابن مردویه از ابن مسعود نقل کرده که گفت: در زمان رسول خدا این آیه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ؛ ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان»(سوره مائده/ آیه 67) را میخواندیم که علی مولای مؤمنین است «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛ اگر نرسانی تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکردهای»(سوره مائده/ آیه 67) (الدر المنثور، جلد ۳، صفحه ۱۰۹).
بیان ابن مسعود و قرائات او در عصر رسول خدا قابل تأمل است؛ اولاً باید دید ابن مسعود چه جایگاهی نزد اهل سنت دارد و سپس مولی را معنا کرد. ذهبی نقاد حدیث متوفی ۷۴۸ در کتاب سیر اعلام النبلاء، جلد ۱، صفحه ۴۶۱، درباره شخصیت عبدالله بن مسعود مینویسد: امام، حبر، فقیه امت، از سابقین اولین، از نجبای عالم. این توصیفات در تبیین جایگاه علمی ابن مسعود کفایت میکند؛ همچنین ارباب صحاح سته از او نقل حدیث کردهاند، اما تفسیر مولی آنگونه که برخی اصرار دارند، تنها به معنی دوست و محب است، هرگز قابل قبول نیست.
باید به سخنان متخصص اهل فن مراجعه کرد تا معلوم شود این واژه به چه معناست. کلبی متوفی ۱۴۶ و فراء متوفی ۲۰۷ و زجاج متوفای ۲۱۱ و ابی عبیده متوفی ۲۱۱ به اتفاق مولی را به معنی أولی تفسیر کردهاند. جرجانی در شرح المواقف میگوید: «مولی به معنای متولی و مالک امر و اولویت داشتن در تصرف در کلام عرب شایع است و از ائمه اهل لغت نقل شده است.»(شرح المواقف، جلد ۸، صفحه ۳۶۱)
سبط ابن جوزی حنفی مذهب متوفی ۶۵۴، 10 معنا برای مولی نقل کرده سپس میگوید: «والعاشر بمعنی الأولی»؛ وی سخنان خود را با آیه ۱۵ سوره حدید برهانی میکند و با عبارت «فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ؛ پس امروز بر نجات هیچ یک از شما منافقان و کافران فدیه و عوض نپذیرند، همه منزلگاهتان آتش دوزخ است و آن آتش شما را سزاوارتر است و بسیار به بد منزلی باز میگردید.» أی أولی بکم، به سخنان خود استحکام میبخشد و میگوید: «متعین همان وجه دهم است که به معنی أولی است و گفته رسول خدا «مَنْ كُنْتُ أوْلَى به من نفسه فعلیّ أوْلَى به» و گفته آن حضرت «أَلَسْتُ أوْلَى بالمؤمنین مِنْ أنْفُسِكُمْ» نتیجه میگیرد که این سخنان نص صریح در اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع) و قبول اطاعت از اوست.(تذکرة الخواص، صفحه ۳۴)
واقعاً این دانشمند حنفی مذهب حق مطلب را در تفسیر کلمه مولی خوب ادا و حقیقت را برملا کرده که جای هیچ شک و شبههای باقی نمیماند.(کتاب «آیات الولایة»، صفحه ۱۰۱)
دومین آیهای که مستقیماً در ارتباط با امامت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) است، این آیه است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا؛ دینتان را برای شما کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را برایتان بهعنوان دین پسندیدم.»(مائده/ آیه ۳) ابن عساکر شافعی مذهب در کتاب تاریخ دمشق جلد ۴۵ صفحه ۱۷۶ با سندی از ابی هریره روایت کرده که هرکس روز ۱۸ ماه ذیحجه را روزه بگیرد، خداوند برای او روزه ۶۰ ماه را مینویسد و این روز همان روزی است که رسول خدا در غدیر خم دست علی را گرفت و فرمود: «الست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا ابن ابیطالب اصبحت مولای و مولى کل مسلم فانزل الله الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ.»
چند مطلب در این روایات نهفته است: نخست اینکه راوی این روایات صحابی معروف رسول خدا ابوهریره است. دوم اینکه، روزه در روز عید سعید غدیر است که برابری میکند با روزه ۶۰ سال. نکته سوم اینکه در این روایات نبی مکرم اسلام اول به ولایت خود بر مردم اشاره کردند «أَلَسْتُ وَلى بالمؤمنین» این همان ولایتی است که قرآن درباره آن حضرت فرمود: «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛ پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها» (احزاب/ آیه ۶) بدون هیچ شک و تردید این ولایت نه مقید به زمان است و نه مکان. بلافاصله حضرت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) اشاره میکند و بنا به گفته مرحوم ابو الصلاح حلبی، متوفی ۴۴۷ رسول خدا بدون هیچ فاصلهای به ولایت آن حضرت اشاره فرمود.
این بیان مقتضی این است که حضرت در اولویت داشتن نسبت به دیگران بر نفسشان «أولى بالخلق من انفسهم» با رسول خدا شریک است و این مقتضی وجوب اطاعت او بر تمام مردم است و این معنا بدون هیچ شبههای افاده امامت آن حضرت دارد. (تقریب المعارف/ صفحه ۱۵۱)؛ چهارمین نکته تبریک خلیفه دوم در آن روز تاجگذاری است که خود دلیل بر این است که مولی به معنای دوست نیست، چون به معنای دوست نیاز به تبریک ندارد بلکه مولی بهمعنای متولی امر و اولی بالتصرف نیاز به تبریک دارد.
راویان نزول آیه اکمال روز غدیر، 21 نفر بودند: ابوالحسن بن قبیس، بدر بن عبدالله، ابوبکر الخطیب، عبدالله بن علی بن محمد بن بشران، علی بن عمر حافظ، جشون بن موسی بن ایوب الخلال، علی بن سعید رملی، ضمرة بن ربیعة القرشی، ابن شوذب، مطر الوراق، شهر بن حوشب، ابوبکر بن المزرفی، ابوالحسین بن المهتدی، عمر بن احمد، احمد بن عبدالله بن احمد، علی بن شعیب الرقی، ابوالقاسم بن السمرقندی، ابوالحسین بن النقور، محمد بن عبدالله بن الحسین الدقاق، احمد بن عبدالله بن احمد بن العباس بن سالم بن مهران و علی بن سعید الشامی. این اسامی را ابن عساکر دمشقی در تاریخ دمشق، جلد ۴۵، صفحه ۱۷۸ ذکر کرده است.
آیه میفرماید: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ؛ پرسندهاى از عذاب واقعشوندهاى پرسيد»(سوره معارج/ آیه 1)؛ حاکم حسکانی حنفی مذهب متوفی قرن پنجم در کتاب شواهد التنزیل، جلد ۲، صفحه ۳۸۱ با سندی از سفیان بن عیینه از جعفر بن محمد از پدرش از علی(ع) نقل میکند هنگامی که پیغمبر اکرم، علی(ع) را در غدیر خم نصب کردند فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؛ این گفته همه جا منتشر شد. نعمان بن الحارث فهری نزد رسول خدا آمد و گفت «به ما دستور دادی شهادت به لا اله الا الله بدهیم و شهادت دادیم و شهادت دهیم که رسول خدا هستی و اعتراف کردیم و به جهاد و حج و نماز و روزه و زکات دستور دادی و ما قبول کردیم؛ به اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان را معین کردی و گفتی «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» آیا این از طرف شماست یا دستور خداست؟» حضرت فرمود: «دستور خداست» گفت: «به خدای لا شریک له این فرمان خداست؟» حضرت فرمود: «دستور خداست» در این هنگام نعمان گفت: «اگر دستور خدا است و حق است، بارانی از سنگ بر ما بباران و یا عذاب دردناکی بر ما بفرست»، خداوند سنگی بر سر او فرود آورد و کشته شد؛ سپس خداوند این آیه را نازل کرد. این قضیه را ثعلبی در الکشف و البیان، جلد ۱۰، صفحه ۳۵ و ابوبکر نقاش موصلی بغدادی (الغدیر، جلد ۱ ، صفحه ۴۶۲) و ابوبکر یحیی قرطبی (الغدیر، جلد ۱، صفحه ۴۶۳) و سبط ابن جوزی حنفی در تذکرةالخواص، صفحه ۳۰ و جوینی در فرائدالسمطین، جلد ۱، صفحه ۸۲ و سیوطی در الدر المنثور، جلد ۸، صفحه ۲۵۸ نقل کردهاند.
ابن تیمیه حرانی دمشقی میگوید: این آیه به اتفاق اهل علم مکی است و در نتیجه نزول آن ۱۰ سال یا بیشتر قبل از واقعه غدیر بوده است. (منهاجالسنه، جلد ۴، صفحه ۳۱)؛ در پاسخ میگوییم که مکی بودن یک سوره دلیل بر این نیست که تمام آیات آن در مکه نازل شده باشد. سورههای متعددی در قرآن وجود دارد که مکی نامیده شده ولی تعدادی از آیات آن در مدینه نازل شده و به عکس سورههایی وجود دارد که مدنی است ولی تعدادی از آیات آن در مکه نازل شده است.
مثلاً سوره عنکبوت مکی است در حالی که ۱۰ آیه اول آن طبق گفته طبری و قرطبی و بعضی دیگر از مفسران در مدینه نازل شده است. همچنین هفت آیه اول سوره کهف که سوره مکی است طبق تصریح قرطبی و سیوطی در مدینه نازل شده است؛ بنابراین هیچ مانعی ندارد که سوره معارج هم از همین قبیل بوده باشد.
اشکال دوم؛ برخی از مفسران برای کنارهگیری از واقعیاتی که در این آیه است به عذر دیگری متوسل شدهاند و آن اینکه سیاق آیات قبل و بعد که درباره اهل کتاب است، تناسبی با مسئله ولایت و خلافت و امامت امیرالمؤمنین(ع) ندارد و این دوگانگی با بلاغت و فصاحت قرآن سازگار نیست. در جواب میگوییم، تمام افرادی که با چگونگی جمعآوری آیات قرآن آشنایی دارند، میدانند که آیات قرآن تدریجاً و به مناسبتهای مختلف نازل شده است. به همین سبب بسیار اتفاق میافتد که یک سوره درباره مسائل مختلفی سخن میگوید و بخشی از آن درباره فلان غزوه است و بخش دیگر آن درباره حکم و تشریع اسلامی است و بخشی با منافقان سخن میگوید و بخشی با مؤمنان.
مثلاً اگر سوره نور را مورد توجه قرار دهیم میبینیم بخشهای مختلفی دارد که هر کدام ناظر به مطلبی است از توحید و معاد گرفته تا اجرای حد زنا و داستان افک و مسائلی مربوط به منافقین و حجاب و غیر اینها. دلیل این تنوع محتوای سوره همان است که گفته شد. قرآن تدریجاً و بر حسب نیازها و ضرورتها و در وقایع گوناگون نازل شده است و هرگز به شکل یک کتاب کلاسیک نیست که موضوع واحدی را که از پیش تعیین شده دنبال کند. (به کتاب آیات ولایت در قرآن صفحه ۴۸ مراجعه کنید و همچنین درسنامه امامت اهل بیت در قرآن صفحه ۹۳ تا ۹۵)
انتهای پیام