زندگی، مقولهای مهم و چگونه زیستن مهمتر از آن است. انسان در آوردگاه زندگی همواره درصدد به کارگرفتن راهکارهای بهبود و بهتر زندگی کردن خود و خانوادهاش است و در برخی از مواقع، این مسئله هنگامی که انسان مبتلا به امراض جسمانی میشود، موردغفلت واقع میشود بهویژه اگر جزو بیماریهای خاص یا صعبالعلاج باشد.
۱۸ اردیبهشتماه، بهعنوان روز بیماریهای خاص و صعبالعلاج نامگذاری شده است. بیماریهای خاص و صعبالعلاج، بیماریهایی است که در جامعه عمومیت ندارند و درمان آنها به فراهم کردن شرایط ویژه نیاز دارد، شرایطی که با هدف افزایش طول عمر این بیماران و حفظ زندگیشان فراهم میشود.
از این رو با حجتالاسلام والمسلمین احسان ایزدیپور، پژوهشگر و مدرس مراقبت معنوی و مدیر واحد مراقبت معنوی دانشگاه علوم پرشکی مشهد به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد:
علی رغم پیشرفتهای حوزه پزشکی در حوزه درمان، اما همچنان برخی از بیماریها، صعبالعلاج یا لاعلاج هستند و این داستان شروع یک رویکردی است که حوزه پزشکان و درمان را با پرسش جدی مواجه کرده است و آن اینکه طول عمر بیماران را از منظر کمی چگونه افزایش بدهیم؟ در این زمینه به موفقیتهای خوب پزشکی دست یافتیم.
مسئله از آن جایی آغاز میشود که طول عمر بیماران اگرچه افزایش پیدا کرد، اما زندگی آنان با درد و رنج همراه بود یعنی زنده بودند، اما زندگی آنان چه کیفیتی داشت؟ تکلیف رنج آنان و مشکلات روحی بیماران و هزینههای سنگین اقتصادی برای روند درمان چه میشود؟
پس از طرح این پرسش، مفهوم جدیدی به نام طب تسکینی به میان آمد که در راستای آن خدماتی به بیماران ارائه شود تا کیفیت زندگی آنان ارتقا پیدا کند و مشکلات روحی و روانی آنان مرتفع شود و توسط کشورهای مختلف مورداستقبال قرار گرفت. درواقع هدف از طب تسکینی، ارتقای کیفیت زندگی بیماران بود.
یکی از جدیترین چالشهای بیماران دقیقا همین بود و از این رو، سازمان بهداشت جهانی یک شعار اصلی را برای طب تسکینی قرار داد و آن اینکه انسانها تا پایان عمر کرامت دارند و خانوادههای آنان نیز باید مورد حمایت قرار بگیرند.
با ورود انسانها به بیماری صعبالعلاج، چالشهای روحی و روانی، نشخوارهای فکری و تروماهای اعتقادی که برآنان وارد میشود، بسیار است؛ مواردی ازجمله: چرا باید چنین دردی را تحمل کنم؟ چرا خداوند با من این کار را میکند؟ ما چه گناهی کردیم که فرزندمان بیمار شده و تاوان میدهند؟ بیماران دائما با این پرسشها مواجه میشوند و بیماری را عقوبت الهی و خشم و غضب خداوند میدانند.
بهداشت جهانی ۴ بعد جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی در تعریف سلامت آورده است درواقع برای معنویت یک مؤلفه سلامت را در نظر گرفتند. درد و رنج، بیماران را دچار شبهات و چالشهایی میکند که بهویژه ابعاد معنوی و اعتقادی آنان را دستخوش تغییراتی میکند و درواقع سلامت معنوی آنان به چالش کشیده میشود.
براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، ۲ نگاه حداقلی و حداکثری به مفهوم سلامت معنوی وجود دارد، رویکرد حداقلی بیان دارد که ارتباط معنویت با ابعاد جسمانی به گونهای است که بیمار با روی آوردن به دعا و آموزههای اعتقادی بر سلامت حسمانی خویش اثر میگذارد.
آزمایشات و تحقیقات بسیاری از پژوهشگران حوزه سلامت نشان میدهد، زمانی که معنویت در خدمت سلامت جسم آمده، بهوسیله مداخلات و حمایتهای معنوی سلامت جسمانی ارتقا یافته است.
نگاه حداکثری آن است که برای معنویت، حالت سلامتی و بیماری قائل هستند؛ مدل کرامتدرمانی از درمانگر مطرح، چاچینو براین باور است که انسانها میتوانند در حالتی باشند که سلامت معنوی آنان به چالش کشیده شود و برای این فرد معیارهای تشخیصی مانند ترس از مرگ، ناامیدی از درگاه خدا درنظر گرفتند و برای هرکدام مدل درمانی تجویز کردند.
هر انسانی که به ارزشها و باورهایی اعتقاد دارد بهطورمثال باور به اینکه خداوند مهربان است، ما را دوست دارد و عدالت را در جهان برقرار میکند اما به محض ابتلا به بیماری، این باورها آهسته کمرنگ شده و به چالش کشیده میشود، به مرور زمان از بین میرود و در چنین شرایطی اصطلاحاً باید گفت، سلامت معنوی شخص آسیب دیده است.
همان جایی که اعتقادات و باورها باید به کار انسان مؤمن میآمد و او را برای عبور از بحران کمک میکرد، وارد چالش جدی شده است و باورهای او تحتالشعاع قرار گرفته است و همین امر، روند بهبود جسمانی او را به تأخیر میاندازد.
در پژوهشهایی با عنوان تأثیر مراقبت معنوی بر استرس و ترشح آنزیم تأثیرگذار بر سیستم ایمنی بسیار انجام شده است همچنین پژوهشهای متنوعی با رویکردهای دعادرمانی و تأثیر دعا و نماز بر سلامت جسمانی انجام شده است. بسیاری از پژوهشهای حال حاضر جامعه پزشکی به این سمت و سو رفته است.
مقالات بسیاری در حوزه تأثیر مراقبت معنوی بر کیفیت زندگی و سلامت معنوی بیماران در داخل کشور انجام دادیم.
یکی از چالشهای مهم و همیشگی در تحقیقات و پژوهشها همین پرسش است. بهطورکلی نگاه این است که معنویت عام بر مذهب است درواقع به این معنا که فرد میتواند معنوی باشد اما مذهبی نباشد.
در تعریف فورد از مفهوم معنویت آمده است: بخشی از شخصیت انسان که جنبه غیرمادی دارد و مربوط به روح است؛ بنابراین میتوان گفت، اکثریت اندیشمندان حوزه سلامت قائل به بعد روح و ماورایی برای معنویت هستند اما در اینجا معنویت را صرفاً اعتقاد به خداوند تعریف نمیکنند.
بسیاری از پژوهشگران براین باورند که نمیتوان برای معنویت تعریف الهی یا غیر الهی قائل شد و متناسب با بوم جامعه بیمار، مفهوم معنویت جزئیتر و با مذاهب مختلف پیوند میخورد؛ مهم آن است که در روند درمان بیمار بعد معنوی دیده شود.
ویکتور فرانکل در مقدمه کتاب معنادرمانی آورده است: «گمشده دنیای انسان معاصر معنا و معنویت است» و در نوشتههای برخی دیگر از دانشمندان نیز آمده است که «در عصر حاضر با خلأ معنویت مواجه هستیم و مردم به دنبال ایجاد معنا و معنویت هستند تا به سختیها و چالشهای آنان هدف بدهد.
بههمین خاطر است که تشنگی و خلأ باعث شده تا بازار رویکردهای معناگرا که میتوانند جنبههای انحرافی هم داشته باشند بسیار شده است. اگرچه میتواند هشداری باشد برای مراکز متولی که با افراد کاسب کار وسودجو در این میان همکاری نکنند. مسئولان فرهنگی باید نسبت به این افراد سودجو هوشیار باشند.
ما طی سالهای اخیر توانستیم با ارائه طرح مراقبت معنوی در بیمارستانها و با همکاری علوم پزشکی مشهد، در بالین بیماران بیمارستانها باشیم و نتایج وبازخوردهای مثبتی نیز دریافت کردیم.
امیدواریم بتوانیم بتوانیم نتایج اقدامات و فعالیتهایی که در روند بهبود بیماران داشتیم را در بستری معرفی کرده و در اختیار مراکز مربوط در کشورمان قرار بدهیم.
گفتوگو از محدثه نعیمی فرد
انتهای پیام