حجتالاسلام والمسلمین اسماعیل چراغی کوتیانی، استادیار جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) طی یادداشتی که بهمناسبت عاشورای حسینی در اختیار ایکنای قم قرار داده است، نوشت: بهترین سخنی که فلسفه سیاسی، اخلاقی و معنوی این واقعه بزرگ را برای ذهن پرسشگر روشن میکند؛ فلسفهای است که از زبان شخصیت اول این واقعه بیان شده است. ما وقتی سخن از معنای یک متن میکنیم، دنبال کشف معنای ذهنی کنشگر هستیم.
حال خود این شخصیت حماسهساز، فلسفه را به روشنی و با زبان خودش بیان کرده است: «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْأَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِالْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)»؛ براساس این گفتار، فلسفه قیام عاشورا از روى سرکشى، خوشگذرانى، فساد و ظلم نیست، بلکه تنها هدف او از این قیام، اصلاح در امت پیامبر(ص) و عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیره پیامبر(ص) و حضرت على بن ابیطالب(ع) است که هر سه فلسفه یعنی اصلاح امت.
قیام امام حسین(ع) پدیدهای چند سویه است، سویه سیاسی دارد، چون ایستادگی و مقاومت در برابر حاکمیت سیاسی است که کمر به محو ارزشهای دینی بسته و با استفاده از نام خلیفه و جانشین سیاسی پیامبر(ص) به دنبال حذف رسم مسلمانی است.
از سویی حکومت یزید خود یک منکر بزرگ بود که باید از نقشه سیاسی و فرهنگی جامعه حذف میشد. با این همه، سیاسی بودن تنها سویه این قیام بزرگ نبود بلکه اصل این قیام و فرایندهای درونی آن، به نوعی تجلیگاه ابعاد معنوی و اخلاقی نیز بود. ارزش این حادثه صرفاً در یک حرکت سیاسی خلاصه نمیشود بلکه این واقعه به ظهور ابعاد اخلاقی و معنوی انسان بهمثابه خلیفه خدا کمک کرد.
حادثه عاشورا تجلیگاه کمال انسان بود. در این حادثه بزرگ، در نصف یک روز، ارزشهای بزرگ الهی و معنوی از سوی کنشگران ان عرصه به منصه ظهور رسید و آن حادثه امروز به یک مکتب اخلاقی و معنوی بزرگ تبدیل شده است.
حادثه عاشورا، صرف یک تراژدی بزرگ نبود، بلکه مدرسهای بود که همه فضائل اخلاقی و معنوی در آن به ظهور رسید و در بستر تاریخ جاری شد و نور معنویت را روز به روز به جامعه بشریت تاباند.
انسانها دارای سرشت واحدی هستند که در ادبیات دینی ما از آن تحت عنوان فطرت یاد میشود. این بدین معناست که انسان در اموری با هم اشتراک دارند. این اشتراک هم امری آموختنی نیست بلکه سرشتی و جبلی است و فطرت انسانی زمان و مکان نمیشناسد و فرازمانی و فرامکانی است.
هر جای هستی و در هر زمانی از وجود، هرگاه موجودی تحت نام انسان وجود داشته باشد، برخی خصلتها و اوصافی، چون کنجکاوی، کمالطلبی، حقیقتخواهی، زیباطلبی و اموری از این دست را دوست و به سوی آنها گرایش دارد. البته این دسته از امور فطری، فعلیت ندارند و اگر بخواهند از حالت قوه خارج و به فعلیت و عینیت برسند، حتما به شکوفایی از مسیر آموزش نیاز دارند.
با استفاده از فطرت و سرشت انسانی میتوان تصویری جهانی از عاشورا ارائه داد، زیرا از یک سو اساساً قیام عاشورا مبتنی بر حقطلبی و حقیقتخواهی بود و از سوی دیگر آن حادثه، تجلیگاه فضائل بزرگ انسانی و الهی بود که ریشه در فطرت انسانی دارد.
از خودگذشتگی و ایثار، وفای به عهد، عبودیت خدا، حقطلبی، کمالخواهی و استقامت، پرستشگرایی و دیگر اوصافی که در کربلا تجلی واقعی پیدا کرد، همه مبتنی بر فطرت انسانی است یعنی اگر بتوانیم فلسفه این قیام را به درستی برای جهانیان بازنمایی کنیم، میتوانیم تصویری جهانی از این حادثه بزرگ ارائه دهیم.
باورها، اعتقادات، ایدهها و اندیشههایی که کنشگران آن واقعه بزرگ بر آن تأکید داشتند، اموری فرازمانی و فرامکانی است. میتوان آن اندیشه فطری را برای انسان امروز در هر کجای عالم، عرضه کرد، البته در این مسیر باید از دانش و هنر بهره جست یعنی بیان توامان عالمانه و هنرمندانه آن قیام بزرگ، به جهانی شدن آن کمک خواهد کرد.
این واقعه بینظیر به جهت بنیان فطریاش، ظرفیت جهانی شدن را دارد. امروز رسانههای نوین بستری مناسب برای عرضه عالمانه و هنرمندانه ایجاد کرده است که باید مورد بهرهگیری قرار گیرد.
قیام عاشورا، یک حرکت تک سویه نیست. کنشگران آن نیز یک سویه عمل نکردند. در صحنه عاشورا، ما با یک کاروان واحد با کنشگری یکسان مواجهه نیستیم بلکه آن چه در تحلیل واقعی این واقعه بدست میآید، این است که ما با دو صحنه و دو دسته کنشگر روبرو هستیم. در یک عرصه، مردان و گاه زنانی را میبینیم که با شیمشیرهای آخته به صحنه کارزار وارد میشوند و پس از مواجههای شجاعانه، به شهادت میرسند و رسالت دنیایی آنان در همین جا پایان مییابد.
حال اگر همه کنشگران آن واقعه اینگونه بودند، با توجه به جغرافیای کربلا و دوری آن از دارالخلافه از یک سو و قوت نیروهای توجیهگر وپروپاگاندای رسانهای یزید از سوی دیگر، این واقعه نیز پس از مدتی به فراموشی سپرده میشد، اما یکی از مسائلی که این حادثه را زنده نگاه داشته است؛ وجود کنشگرانی در صحنهای دیگر از این حماسه است. کنشگرانی که کشته نشدند بلکه به اسارت گرفته شدند و شهر به شهر و کوی به کوی به نمایش در آمدند.
سرسلسلهداران کنشگران این صحنه، امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) بودند. این دو به همراهی دیگر کنشگران مظلوم ان واقعه غم بار، در جامعه اسلامی آن روز، تلاطم ایجاد کرده و به جریانسازی و موجآفرینی همت گماشتند.
حضرت زینب(س) با سخنرانی در مجلس ابن زیاد در کوفه و مجلس یزید در شام، واقعیت ماجرا را برای مخاطبین خود بیان و به روشنگری پرداختند.
در واقع حضرت زینب(س) با به راه انداختن جریان جهاد تبیین، آشکار شدن حقیقت از یک سو و رسوایی دستگاه خلافت از سوی دیگر کمک کردند.
جامعه اسلامی در دوران ائمه(ع) هیچگاه جامعهای یک دست نبود. گروهها و جریانها و مکاتب بسیاری در گذر زمان در جامعه اسلامی آن روز پدیدار شدند. این جریانها با تولید محتواهای انحرافی و استفاده از قرآن و روایات، گروههای مختلفی از مردم را به سوی خود جذب میکردند.
در رأس گروههای انحرافی، خاندان منحوس بنی امیه بودند که به گسترش اندیشههای انحرافی برخی گروهها کمک میکردند. تبلیغات مسموم معاویه و یزید علیه اهل بیت(ع) به میزانی بود که برخی مردم نادان را به جبههگیری و واکنش علیه پیشوایان دینی وا میداشت. برخی نیز متأثر از این پروپاگاندا اموی، دست کم حالت انفعالی به خود گرفته و به یاری پیشوایان دین نمیشتافتند.
این انفعال، سببساز خانهنشینی ۲۵ ساله امیرالمومنین(ع) و تنهایی غمانگیز امام حسن(ع) شد. در زمان امام حسین(ع) نیز این انفعال امتداد پیدا کرد بهانهای که از هزاران نامهای که کوفیان برای بیعت با ایشان نوشتند، بسیاری پای عهدشان نماندند و عافیتطلبانه به گوشهای خزیدند و امام را تنها و غریب رها کردند.
واقعه عاشورا و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) و یارانش، همچون پتکی بر پیکره به خواب رفته و منفعل جامعه اسلامی آن روز بود. شهادت ایشان، باعث شد افراد و جریانها به جنبوجوش در آیند. برخی از این کنشگریها، در قالب کنشها و اعتراضها و انتقادات فردی بود مانند اعتراض افرادی، چون زید بن ارقم، انس بنمالک و عبدالله بن عفیف ازدی که منجر به شهادت برخی از آنها نیز شد.
برخی از واکنشها هم از سوی گروهها و جریانهای اجتماعی آن روزگاران شکل گرفت مانند قیام مردم مدینه (واقعه حره)، قیام توابین و قیام مختار که این واکنشهای به معنای این بود که قیام عاشورا تجلیگاه فضائل بزرگ انسانی و الهی بود. این قسم حرکتها هر چند توسط بنیامیه سرکوب شدند؛ اما زمینههای سقوط حکومت آنان را فراهم کردند.
انتهای پیام