ابراهیم شفیعی سروستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و قرآن و حدیث طی یادداشتی که به مناسبت
عید غدیر در اختیار ایکنا قرار داده است، نوشت:
در روایات اهل بیت(ع) از روز عید غدیر با تعابیر و اوصاف مختلفی یاد شده که از آن جمله است: «روز کمال دین»، «روز پیمانِ بستهشده»، «روز گواه و گواهىشده» [۱]، «عید بزرگ خدا»، [۲]«روز بزرگ»، «روز عید» و «روز شادمانى و سُرور»، [۳]، اما از میان همه این تعابیر و اوصاف آنچه که بیش از همه بیانگر عظمت و ماهیت این روز است، عبارت «روز پیمانِ بستهشده» یا «یوم العهد المعهود» است؛ زیرا در این روز
پیامبر اکرم(ص) از همه مردم پیمان گرفت که از
امیر مؤمنان علی(ع) پیروی و از مخالفت با او خودداری کنند.
این پیمان در استمرار همان پیمانی بود که آن حضرت از مردم گرفت که تنها خدا را بپرستند و از او و پیامبرش پیروی کنند. [۴] و همچنین در استمرار همان پیمانی بود که خداوند از مردم گرفت که جز خدا را نپرستند و از شیطان پیروی نکنند. [۵]
با توجه به جایگاه و نقش پیمانهای الهی در زندگی، هدایت و رستگاری انسانها، از نخستین روز آفرینش انسان و آغاز حیات او بر کره خاک تا ظهور امام مهدی(عج)؛ در این یادداشت داستان پیمان مستمر انسان با خدا و اولیای او را از آغاز خلقت تا غدیر و از غدیر تا ظهور را به اختصار بررسی میکنیم.
1- نخستین پیمان
بر اساس آموزههای قرآن کریم، داستان آفرینش انسان و آغاز حیات او بر کره خاک با یک عهد و پیمان شکل مىگیرد؛ عهد و پیمانى که بر پذیرش پروردگارى خداوند متعال و نفى پرستش شیطان بسته شد و همه انسانها بر وفاى به آن همداستان شدند. چنانکه میفرماید: و (یاد کن) هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّیه آنها را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این (امر) غافل بودیم. [۶] اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وى دشمن آشکار شماست و اینکه مرا بپرستید؛ این است راه راست.[۷]
پیامبران الهى و جانشینان آنها، این عهد و پیمان را در طول تاریخ، بارها و بارها به انسانها یادآورى کردند تا آنان نسبت به عهدى که با خداى خود داشتند، دچار فراموشى نشوند: و در حقیقت، در میان هر امتى، فرستادهاى برانگیختیم [تا بگوید:] «خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید». [۸] و پیش از تو هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم: «خدایى جز من نیست. پس مرا بپرستید». [۹]
از سوى دیگر، براى اینکه مردم در وفا به پیمانى که بر عهده داشتند، دچار مشکل نشوند و در تشخیص راهى که به اطاعت و بندگى خدا و مخالفت با شیطان مىانجامد، گرفتار سردرگمى نگردند، به آنان گوشزد شد اطاعت خدا در اطاعت رسول اوست و هر کس بیشتر در طریق اطاعت رسول گام بردارد، در اطاعت خدا از دیگران پیشى گرفته است:
هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده است و هر کس روىگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم. [۱۰] و آنچه را فرستاده [او]به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، باز ایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است. [۱۱]
2- استمرار پیمان
با پایان یافتن عصر رسالت، نه تنها از بار عهد و پیمانى که آدم خاکى با خداى خود داشت، کاسته نشد، بلکه بسیار شدیدتر از دوران حیات پیامبر اعظم(ص) از او خواسته شد به عهد و پیمان خود وفا کند؛ زیرا او در وفادارى به این پیمان بازخواست خواهد شد: «و به پیمان [خود]وفا کنید؛ زیرا از پیمان، پرسش خواهد شد». [۱۲] این عهد و پیمان، چنانکه امام موسى کاظم(ع) در تفسیر آیه یاد شده مىفرماید، چیزى نبود جز پیروى از امیر مؤمنان على (ع).
مراد از عهد در این آیه آن پیمانى است که پیامبر درباره دوستى ما و پیروى از امیر مؤمنان على(ع) از مردم گرفت؛ اینکه با او مخالفت نورزند، از او پیشى نگیرند، با خاندانش نیکى کنند و آنها را آگاه کرد که درباره این پیمان بازخواست خواهند شد. [۱۳] این بار عهد آدمى با خداى خود در صورتى دیگر متجلى شد و اطاعت امیرمؤمنان و امامان پس از او همسنگ اطاعت خدا و رسول او شد.
چنانکه امام صادق(ع) در تفسیر آیه «[آنان]اختیار شفاعت را ندارند، جز آن کس که از جانب [خداى]رحمان پیمانى گرفته است»، [۱۴]مىفرماید: جز آن کس که خدا را درباره ولایت امیر مؤمنان و امامان پس از او پیروى کند، این همان پیمان گرفته شده از سوى خداوند است[۱۵]
براى اینکه هیچکس در شناسایى شخصى که پس از پیامبر اکرم(ص) باید با او عهد اطاعت بسته مىشد، به اشتباه نیفتد، در اجتماعى عظیم از مسلمانان، نو شدن عهد آدمى به آگاهى همگان رسید و اعلام شد هرکس پیمان ولایت نبى خاتم(ص) را پذیرفته است، از این پس باید به پیمان ولایت امیر مؤمنان على(ع) گردن نهد: «هر کس را من مولاى اویم، پس این على مولاى اوست.» [۱۶]
همچنین اعلام شد: اى مردم! هر کس خدا و رسولش و على و امامانى را که از آنها یاد کردم، اطاعت کند، بىتردید، به رستگارى بزرگى دست یافته است. [۱۷]از همین رو بود که این روز را روز «عهد معهود؛ روز پیمانِ بستهشده» نامیدند: بىگمان، این، روزى شکوهمند است و روز کمال دین و روز پیمانِ بستهشده و روز گواه و گواهىشده است. [۱۸]
3- شکستهشدن پیمان
انسانها مأمور شدند پس از رحلت نبى خاتم (صلّی الله علیه و آله)، با وصى او تجدید عهد کنند و دست در دست او بگذارند تا به فرموده حضرت زهرا (علیها السلام)، آنها را به راحتى و ملایمت به راه هدایت و رستگارى رهنمون شود: سوگند به خدا، اگر از زمامى که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) به او داده بود، دست مىکشیدند، او آن را به دست مىگرفت و آن را به ملایمت، پیش مىبُرد که نه چوب مهارش [بینىِ شتر خلافت]خراش بردارد، و نه سوارش را آزرده و آنان را به سرچشمه آبى صاف، زلال، گوارا و سرشار مىرسانْد که از کنارههایش، آب سرریز مىشد و گِل و لاى کنارهاش پیدا نمىشد و آنان را با شکمهاى پر شده باز مىگرداند، امید آن بود که سیراب شدن را برایشان بر گزیند و خود از آن بهرهاى برنگیرد، جز به مقدار آب نوشیدن [تشنه]و [غذا خوردن براى]جلوگیرى از شدّت ضعف گرسنه، و [اگر چنین مىشد]، برکات [خداوند از]آسمان و زمین براى آنها گشوده مىشد؛ ولى [به علّت این کارشان]، زود باشد که خداوند، آنان را براى آنچه انجام دادهاند، مؤاخذه خواهد کرد.. [۱۹].
اما به گفته فاطمه زهرا(س)، چنین نشد و بدعهدى و عهدشکنى از همان نخستین روزهاى عروج رسول خدا(ص) آغاز شد. بدین ترتیب، پیمانى که جماعت مسلمان در روز غدیر بر اطاعت ولىّ خدا بسته بودند، بهراحتى شکست و به فرموده امام صادق(ع)، جز جمع اندکى، همه امت اسلامى از اطراف امام و حجت عصر پراکنده شدند.
هنگامى که پیامبر(ص) رحلت فرمود، همه مردم جز سه تن؛ سلمان، مقداد و ابوذر غفارى، به گذشته کفرآمیز خود برگشتند. [۲۰] از آن پس، اگر چه در دورههایى از دوران ۲۵۰ ساله امامت شیعه، شاهد روىآوردن مردم به ائمه معصومین(ع) و مرجعیت علمى آنها هستیم، ولى هیچگاه عهدى که مردم در برابر امامان خود داشتند، به تمامى پاس داشته نشد. امامان معصوم(ع) فرموده بودند: مردم تنها به سه چیز تکلیف شدهاند: شناخت امامان، تسلیمشدن به ایشان در آنچه بر آنها وارد مىشود و رجوع به آنها در آنچه در آن اختلاف دارند. [۲۱] این سخن ائمه هیچگاه محقق نشد و سرانجام بدعهدىها و عهدشکنىهاى امت اسلام به مقتول و مسمومشدن یازده امام و غیبت آخرین امام انجامید.
بدین ترتیب، جامعه اسلامى از برکات حضور امام معصوم(ع) در میان خود محروم شد. این همان اتفاقى بود که پیش از این در کلام امام محمد باقر (ع) پیشبینى شده بود: «هنگامى که خداوند تبارک و تعالى، از آفریدگانش خشمگین شود، ما (اهل بیت) را از مجاورت با آنها دور مىسازد.» [۲۲]
۴- ضرورت تجدید پیمان
غیبت امام از جامعه و به درازا کشیدن آن، نتیجه بدعهدى و پیمانشکنى مردم نسبت به حجتهاى الهى و جانشینان بحق رسول خدا(ص) است. تا زمانى که مردم چنانکه باید و شاید، به پیمانى که در برابر امامان معصوم(ع) برعهده دارند، وفا نکنند و در مفاد و محتوای غدیر به صورت عمقی تأمل نکنند و با همه وجود، آماده پذیرش اوامر و نواهى آنها نشوند، ظهور محقق نخواهد شد، چنانکه امام عصر(ع) فرمود: «اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفاى پیمانى که بر دوش دارند، همدل مىشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمىافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان مى شد؛ دیدارى بر مبناى شناخت راستین و صداقتى از آنها نسبت به ما.» [۲۳]
با توجه به همین اهمیت وفا به عهد و پیمان و تأثیر آن در ظهور امام عصر(عج) بوده است که از ما خواستهاند هر بامداد، عهد و پیمان اطاعتى را که نسبت به امام خود بر دوش داریم، به یاد آوریم و آن را تجدید کنیم: بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانىام، عهد، عقد و بیعتى را که نسبت به او امام مهدى(عج) بر گردن دارم، تجدید مىکنم که هرگز از آن برنگردم و بر آن پایدار بمانم. [۲۴]
با امید به اینکه با تجدید عهد و پیمان قلبی و واقعی همه شیعیان با امام زمانشان و پایبندی کامل آنان به این عهد و پیمان، زمینه تحقق ظهور امام عصر(عج) و تجلی کامل انوار غدیر فراهم شود و همه تشنگان حقیقت، عدالت و معنویت از سرچشمه آبى صاف، زلال، گوارا و سرشار سیراب شوند.
منابع:
[1]- شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص 752-758، ح 843؛ سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 2، ص 254-259؛ همو، مصباح الزائر، ص 154-159؛ محمد محمدی ریشهری، دانش نامه امیر المومنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج ۲، ص 360-361، ح 883. به نقل از امام علی علیه السلام.
[2]- شیخ طوسی، تهذيب الأحكام: ج 3 ، ص 143، ح 317؛ اقبال الاعمال، ج 2، ص 282؛ دانش نامه امیر المومنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج ۲، ص 368-369، ح 890. به نقل از امام صادق علیه السلام.
[3]- مصباح المتهجّد، ص 737، ح 843؛ اقبال الاعمال، ج 2، ص 276؛ مصباح الزائر، ص 167؛ محمد محمدی ریشهری، دانش نامه امیر المومنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج ۲، ص 368-369، ح 889. به نقل از امام صادق علیه السلام.
[4]- ر.ک: سوره نمل (16)، آيه 36؛ سوره انبيا (21)، آيه 25.
[5]- ر.ک: سوره اعراف (7)، آيه 172؛ سوره يس (36)، آيه 60 و 61.
[6]- سوره اعراف (7)، آيه 172.
[7]- سوره يس (36)، آيه 60 و 61.
[8]- سوره نمل (16)، آيه 36.
[9]- سوره انبيا (21)، آيه 25.
[10]- سوره نساء (4)، آيه 80.
[11]- سوره حشر (59)، آيه 7.
[12]- سوره اسراء (17)، آيه 3.
[13]- محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج24، ص187، ح1.
[14]- سوره مريم (19)، آيه 87.
[15]- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 431، ح 90؛ بحارالأنوار، ج24، ص333، ح58.
[16]- امین السلام طبرسی، الإحتجاج، ج1، صص146.
[17]- همان، ص160.
[18]- مصباح المتهجّد، ص 752-758، ح 843؛ اقبال الاعمال، ج 2، ص 254-259؛ همو، مصباح الزائر، ص 154-159؛ دانش نامه امیر المومنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج ۲، ص 360-361، ح 883. به نقل از امام علی علیه السلام.
[19]- بحارالأنوار، ج43، ص158، ح 8.
[20]- همان، ج28، ص259، ح42.
[21]- الكافي، ج1، ص390، ح1. به نقل از امام باقرعلیه السلام.
[22]- همان، ص343، ح31.
[23]- بحارالأنوار، ج53، ص177.
[24]- همان، ج99، ص111.
انتهای پیام