حجتالاسلام والمسلمین حبیبالله شعبانی موثقی، نماینده ولی فقیه در استان همدان و کاندیدای مجلس خبرگان رهبری با حضور در دفتر خبرگزاری ایکنا در همدان در گفتوگو با خبرنگار این رسانه اظهار کرد: حکومت اسلامی یعنی حکومتی که تلاش میکند تا ارزشهای الهی را در جامعه حاکم کند، مسئول، قدرت، حاکم و مدیر و سایر اصطلاحات اینچنینی در حکومت اسلامی خیلی موضوعیت ندارد، بلکه آنچه اهمیت دارد تحقق ارزشهای الهی در جامعه است.
برای تشکیل حکومت اسلامی نیاز به مجموعهای از ابزارهاست؛ از جمله راهبردها و روشها. کسی که میخواهد مسئولیت بپذیرد از آنجا که قرار است حاکمیت و حکمرانی را مبتنی بر ارزشهای الهی طراحی کند، باید به ارزشهای الهی آگاه باشد.
کسی میتواند حاکمیت کند که نسبت به این ارزشها شناخت داشته باشد، نحوه مدیرت الهی را بشناسد و توان اجرای این احکام را داشته باشد؛ این تفاوت حکومت اسلامی با سایر حکومتهاست. امروزه دنیا در زمینه حکمرانی خوب ورود کرده، در سال 1980 بحثی در جامعه سیاسی مطرح شد با عنوان «حکمرانی خوب» اما آنچه از لحاظ سیاسی در این حکمرانی مطرح میشود با حاکمیت دینی متفاوت است، چراکه حاکمیت دینی علاوه بر موارد حکمرانی خوب از جمله مواردی چون حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی را که موظف است محقق کند مسائلی را باید پیگیری کند که برای جوامع امروز متأسفانه مهم نیست و آن نگاه به آخرت است، یعنی برنامههای دنیوی را متناسب سفر اخروی فراهم کند.
بیشتر بخوانید:
لذا در حاکمیت اسلامی رفاه اقصادی با مباحث اخروی هم باید تناسب داشته باشد و این تناسب را دین تعیین میکند و توسط دینشناس مطرح میشود، مسئله ولایت فقیه از ابتدا در مباحث فقهی ما وجود داشته است، اما بهصورت کلان از سوی امام خمینی(ره) مطرح شد. یکی از نکات اساسی در حاکمیت دینی اجرای آموزههای دینی در جامعه است که بدون ولایت فقیه امکانپذیر نیست.
ولی فقیه شاخصههایی دارد؛ یعنی کسی که علم به آموزههای دینی دارد، توان و مدیریت، شجاعت و تدبیر دارد. با توجه به آیه 41 سوره حج «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ همان كسان كه اگر در زمين مكانتشان دهيم نماز مىگذارند و زكات مىدهند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند. و سرانجام همه كارها با خداست.» صرف دانستن اینکه بهطور مثال مسئله عدالت خوب است، کافی نیست بلکه ولی فقیه باید بتواند عدالت را با ابزارهایی که در جامعه وجود دارد محقق کند. براساس این آیه تفاوت مرجع و ولی فقیه در این است که ولی فقیه علاوه بر فتوا، در اجرا و احکام آموزههای دینی هم مبادرت دارد. از اینرو، ولی فقیه در حکومت اساسیترین رکن در جامعه است.
ولایت فقیه یعنی ولایت دیانت و تحقق دیانت در جامعه؛ فقیه ابزار تحقق فقاهت، دیانت و امامت در جامعه است تا دین در جامعه حاکم شود. خود فرد در این زمینه مورد توجه نیست بلکه رسالت و وظایف او مهم است.
جایگاه مجلس خبرگان رهبری از اینرو حائز اهمیت و قابل توجه است که مسئولیت تشخیص دقیق شاخصهها و تطبیق آنها با فردی که باید در عرصه حکومت دینی ورود پیدا کند را دارد. نمایندگان مجلس خبرگان نیز باید رقیقهای از ویژگیهایی که ولی فقیه دارد را در عرصه علمی و عملی داشته باشند، کسی که در عرصه خبرگان ورود میکند اگر خود فقیه نباشد و نگاه جامعی به بینالملل نداشته باشد، ابزارهای تحقق عدالت را نداشته باشد و عرصه سیاسی را نشناسد و... چطور میتواند ولی فقیه را تشخیص دهد؟
خبرگان را باید فراتر از نگاههایی که در جامعه وجود دارد دید، لازم است در مورد جایگاه این مجلس مطالعه کنیم، در ذهن عموم مردم این وجود دارد که مجلس خبرگان در انتخاب رهبر نقش دارند و نظارت هم انجام میدهند، اما فقط این نیست، این مجلس از نظر قانون اساسی توان و ظرفیت دارد که در عرصه طراحی حکمرانیهای مطلوب ورود پیدا کند.
بخشی از مشکلات کشور به مدیران، بخشی به قوانین و بخشی هم به ساختارها و روشها باز میگردد. رفع مشکلات بخش قوانین به مجلس شورای اسلامی و مشکلات مدیریتی و مدیران هم به انتخاب خود مردم و دولت ربط دارد، اما در زمینه رفع مشکلات ساختارها، مجلس خبرگان میتواند ورود اثرگذاری داشته باشد. لازم است کسانی در این زمینه وارد خبرگان شوند که غیر از مسئله انتخاب رهبر و نظارت، این بخش(ساختارها) را فعال کنند.
فضای انتخابات ما کاملا آلوده نیست، اما سالم هم نیست و این تا حدود زیادی بر عهده مردم است. کسی که در میدان انتخابات به رقیب سیاسی خود رحم نمیکند بدانیم که به مردم هم رحم نمیکند، متأسفانه در عرصه انتخابات با تناقضهایی روبرو میشویم. چطور میشود کسی آبروی کسی را ببرد، حق رقیب را ضایع کند، دروغ بگوید و یا برای رأی آوردن هزینههای گزاف کند اما دلسوز مردم باشد؛ این تناقض است.
مردم به کسانی که تخریبگر هستند و به راحتی آبروی کسی را میریزند و... رأی ندهند؛ البته این مسئله فارغ از نقد منصفانه است، نقد میتوان داشت اما در فضای سالم و چارچوب.
اگر تحلیلی بر مسئله عدم مشارکت که رسانههای خارجی مدام از آن دم میزنند داشته باشیم، به علت آن پی خواهیم برد، اولاً این را در نظر بگیریم که اغلب 30 تا 40 مردم در هر جامعهای در فضای سیاسی و انتخابات نیستند، اما افرادی هم بهدلیل نارضایتی شرکت ندارند که به نظر میرسد بیشتر آن ناشی از مشکلات معیشتی است، سؤال این است آیا با رأی ندادن مشکلات موجود حل میشود؟ رأی ندادن مشکل را حل نمیکند بلکه مشکلات را بیشتر میکند.
این سؤال را باید از خود پرسید که رأی ندادن من عوامل گرانی را تقویت میکند یا تضعیف؟ رأی ندادن تنبیه و یا اعتراضی برای حل مشکلات نیست، مشکلاتی برای کشور ما وجود دارد مثل تحریم؛ که تنها گذاشتن حاکمیت در اصل تقویت این تحریمهاست و اوضاع را بدتر میکند؛ نه اینکه ارزانی شود و مشکلات تورمی و اقتصادی را حل کند.
رأی ندادن و تنها گذاشتن حاکمیت تقویت عواملی است که تنگناهایی را در این مشکلات ایجاد میکند، لذا حضور مردم به امنیت و حل مشکلات کشور کمک میکند. بررسی کنیم رسانههای دشمن از رأی ندادن مردم چه نفعی میبرند؟ این نفع آنها در ایجاد فشار بیشتر علیه کشور و مردم است.
البته رأی دادن هم تمام مشکلات را حل نمیکند، بهطور مثال تحریم از بین نمیرود، باید با مردم صادق بود نه اینکه بگوییم اگر مشارکت کنید قیمتها پایین میآید و مشکلات اقتصادی حل میشود، چنین نیست چراکه مشارکت ما در برخی عوامل مؤثر است نه در حذف همه آن مشکلات.
مشارکت در تضعیف عوامل فشارآورنده بر مسئله اقتصاد تأثیر دارد و مشارکت نکردن، آن عوامل را تقویت میکند البته مسئولان هم باید اهتمام جدی در رفع این مشکلات داشته باشند.
انتهای پیام