توسعه فقه منحصر در فلسفه فقه است
کد خبر: 4194819
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۴
آیت‌الله مبلغی بیان کرد:

توسعه فقه منحصر در فلسفه فقه است

استاد حوزه علمیه ضمن تعریف فلسفه فقه بیان کرد: دانش فقه اگر بخواهد توسعه پیدا کند، این توسعه منحصرا مبتنی بر فلسفه فقه است و اگر غیر از فلسفه فقه دانش دیگری در پیش گرفته شود راه به جایی نمی‌برد و فرصت‌ها به هدر می‌رود.

به گزارش ایکنا، نشست «ابتناء توسعه فقه بر فلسفه فقه» با سخنرانی آیت‌الله احمد مبلغی؛ استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم روز شنبه 30 دی در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

اگر توسعه دانش فقه محل اهتمام و توجه قرار بگیرد که این پژوهشگاه به آن توجه دارد جز از طریق فلسفه فقه این کار امکان‌پذیر نیست و اگر غیر از فلسفه فقه دانش دیگری در پیش گرفته شود راه به جایی نمی‌برد و فرصت‌ها به هدر می‌رود.

من ابتدا یک نگاه سریع به دو مقوله فلسفه فقه و توسعه دانش داشته باشم و بعد محتوایی ارائه می‌کنم. فلسفه فقه علمی است که به بررسی، تحلیل، ارزیابی، مراقبت و نظارت بر مبادی علم فقه در پنج بخش اقدام می‌کند؛ یکی طبیعت داخلی فقه اعم از موضوع فقه، ساختار فقه، روش فقه، طبیعت و ماهیات قضایای فقهی؛ شأن دوم آن اهداف و غایات فقه است، شأن سوم رابطه فقه با جامعه، شأن چهارم رابطه فقه با دانش‌های مختلف، شأن پنجم حرکت فقه در بستر زمان. این نگاهی گذرا به تعریف فلسفه فقه است.

در گام بعد باید به توسعه دانش نیم‌نگاهی داشته باشیم. توسعه علم به معنای پیشرفت سیستماتیک و پیش‌رونده دانش در جامعه متناسب با تحولات زمانه در چارچوب فلسفه وجودی آن دانش است. این تعریف چند قید دارد؛ اولا این پیشرفت سیستماتیک باشد و به جلو برود، دوم اینکه در جامعه این پیشرفت رخ دهد، پیشرفت اگر در حجره‌ها باشد پیشرفت دانش نیست، سوم متناسب با تحولات زمانه باشد و از مسیر و جاده اصلی خود که وفاداری و تلاش برای تحقق بخشیدن به فلسفه وجودی دانش باشد، از این مسیر به انحراف کشیده نشود. در یک نگاه، توسعه دانش شامل پالایش و گسترش مفاهیم و نظریات علم است که موجب پیشرفت و نوآوری در آن علم می‌شود.

 

توسعه فقه منحصرا مبتنی بر فلسفه فقه است

با توجه به این دو مقدمه می‌خواهیم به مدعای خودمان برگردیم. مدعا این است دانش فقه اگر بخواهد توسعه پیدا کند، این توسعه منحصرا مبتنی بر فلسفه فقه است. برای اینکه توضیح بیشتری داده شود، در تعریفی که ارائه کردم و گفتم پنج جنبه و شأن برای فقه مطرح است که فلسفه فقه به آن می‌پردازد، به شأن پنجم اشاره می‌کنم. هر دانشی در گذران زمان حرکت می‌کند و حرکت کردن، امری ذاتی برای علم است منتهی این حرکت دو گونه است یک وقت حرکتی است که به خود علم واگذار شده و تحت مدیریت دانشی و نگاه عقلانی هدایت‌کننده از سوی عالمان آن علم قرار نمی‌گیرد. این یک حرکت خودبسنده و به خوداکتفاکننده‌ای است که پیش می‌رود و هیچ تضمینی نیست این حرکت رو به جلو و متوازن باشد. این حرکت عقلانیتی ندارد مثل ماشینی که آن را کوک می‌کنید و رها می‌کنید و راننده‌ای ندارد آن را در مسیر خاصی قرار دهد. این یک نوع حرکت است.

حرکت دوم تحت هدایت و مدیریت علم قرار می‌گیرد. البته این هدایت و مدیریت بیرونی نیست. منظور از این مدیریت هدایت و مدیریتی است که کانون تحقق فلسفه فقه است. اساسا هر دانشی نیاز به نگاه فلسفی دارد چون فلسفه موقعیت را می‌سنجد، بستر زمانی و مکانی را تحلیل می‌کند، امکانات آن دانش را محل سنجش قرار می‌دهد، یک جغرافیا و صورت کلی از وضعیت و نسبت شی با شرایط و احوال در نظر می‌گیرد، بعد یک برش فکری می‌دهد و می‌گوید اینگونه حرکت کن. از این جهت فلسفه امری ضروری برای دانش است.

 

فلسفه فقه به تاریخ فقه نیازمند است

فلسفه فقه به شما کمک می‌کند. شما که می‌خواهید شریعت را شناسایی کنید توجه کنید چه عواملی تاثیر می‌گذارد در این جاده قرار نگیرید، از روشش حمایت نکنید یا روش را تعمیق و تکمیل نکنید. پس ما دانشی می‌خواهیم که خیمه‌هایی پشت فقه بزند که روی روش تاکید کند، روش را تنظیم کند، روی ساختار بایستد و ساختار را متناسب کند. پس وقتی گفتیم پنج شأن، این حرکت بعد از این شئون است. در این صورت وقتی سراغ حرکت می‌آید با انباشتی از ایده‌ها و اندیشه‌ها به سمت حرکت آمده و می‌گوید حرکت فقه چگونه باشد. نکته دیگر اینکه فلسفه فقه به تاریخ فقه نیازمند است و تاریخ فقه باید در این مرحله پیشینی به فلسفه کمک کند. البته بین این دو داد و ستد برقرار است و با هم ارتباط دارند و به هم کمک می‌کنند.

چند نکته دیگر هم باید عرض کنم؛ این توسعه‌ای که می‌خواهیم بدهیم سه بعد دارد یکی توسعه اندیشگی است، یکی توسعه تطبیقی و یکی هم توسعه اجتماعی است. مقصود از توسعه اندیشگی همین بحث‌های نظری و استنباطی و روشی است. توسعه اندیشگی بر دو قسم است یکی توسعه کیفی و یکی توسعه کمی.

معیار توسعه کیفی این است که فقه از نظر روش و تولید اندیشه توسعه پیدا کند، منتهی متناسب با فلسفه وجودی آن. فلسفه وجودی فقه پلی است بین شریعت و مردم و کار بسیار پیچیده‌ای است. پل شدن یک واژه نیست بلکه مردم می‌خواهند از روی این پل به شریعت برسند. بنابراین توسعه کیفی با توجه به زمانه بدان معنا است دانش به فلسفه وجودی خود نزدیک شود. توسعه کمی یعنی این دانش زوائد خودش را حذف کند و به مسائل دارای اولویت بپردازد. پس باید از طرفی پالایش شود و از طرفی منجر به افزایش شود. به منظور تامین پویشی مبتنی بر افزایش و پالایش، فلسفه فقه اقدام به پایش می‌کند.

اساسا فقه اگر بخواهد در زمانه ما حرکت خود را به صورت دقیق‌تری تنظیم کند و تامین کند نیاز دارد به اینکه سه جنبه پیدا کند یکی فلسفی شود. فلسفی شود یعنی فلسفه فقه پیدا کند. دوم اینکه حقوقی شود و سوم اینکه تخصصی شود. فلسفه فقه قبل از این دو تا قرار دارد و تامین‌کننده حقوقی‌سازی و تخصصی‌سازی فقه است.

 

ابهام در ماموریت و قلمرو فلسفه فقه

در ادامه نشست حجت‌الاسلام و المسلمین رضا اسفندیاری؛ پژوهشگر فقه به عنوان ناقد اظهار کرد: من برای اینکه به بحث تکامل ببخشم نکاتی که جای کار بیشتر دارد و باید از ایده‌پرداز پرسش کنیم نقطه‌نظر خود را بگوید تا بفهمیم بحث چه دستاوردی دارد، عرض می‌کنم. در مفردات بحث از توسعه صحبت می‌کنیم. سوال اول این است این توسعه توسعه خود فقه است یا توسعه مقدمات فقه است. مثلا ما بحث فلسفه فقه را در خدمت فقه می‌گذاریم و فقه را به فلسفه فقه ارجاع می‌دهیم و فلسفه را دلیل و راهنما می‌کنیم. آیا فلسفه فقه خودش توسعه را به عهده می‌گیرد یا زمینه توسعه را به ما نشان می‌دهد. پس این توسعه، توسعه فعلی و تحقق‌یافته نیست بلکه توسعه در مقدمات است.

وی افزود: نکته دوم راجع به معنای توسعه بود که ایشان توضیح دادند. این توسعه، توسعه‌نیازمحور است، توسعه به لحاظ کاربردی‌سازی است، توسعه به لحاظ مسئله‌شناسی است اینها تقسیمات توسعه است. آیا این توسعه، توسعه کمی است یا کیفی است یا روشی.

وی در ادامه گفت: وقتی شما از نقش فلسفه فقه در توسعه فقه صحبت می‌کنید باید تکلیف سه چیز را روشن کنید یکی اینکه اهداف فلسفه فقه و وظیفه آن چیست و چه ماموریتی دارد. آیا فلسفه فقه فقط گزارش می‌کند یا حالت تحکم دارد و «باید» از دلش درمی‌آید. حتما نظریه استاد مبتنی بر احتمال دوم است. به لحاظ محدوده مباحث فلسفه فقه، فلسفه فقه تا کجا می‌رود و قلمرو آن چیست. تکلیف این را هم باید در مفردات بحث روشن کنید. همچنین باید در فلسفه فقه روشن کنیم فیلسوف فقه کیست. فیلسوف فقه فقیه است یا یک جامعه‌شناس هم می‌تواند در این زمینه بحث کند. باید تکلیف این سه مسئله در مفردات بحث روشن شود.

انتهای پیام
captcha