نظریات را از دین بگیریم و داوری کنیم
کد خبر: 4176787
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۲
گفت‌وگوی علیرضا شجاعی‌زند با منتقدان درباره امکان و امتناع «علم دینی»؛

نظریات را از دین بگیریم و داوری کنیم

علیرضا شجاعی‌زند، استاد دانشگاه تربیت مدرس ضمن بحث از امکان علم دینی، تأکید کرد که دین می‌تواند نظریه ارائه دهد، ولی باید براساس معیارهای علمی داوری شود.

گفت‌وگوی چهارجانبه شجاعی‌زند با منتقدان بر سر امکان و امتناع «علم دینی»

به گزارش ایکنا، نشست نقد درون‌گفتمانی علم دینی شنبه 29 مهر در پژوهشکده علوم اسلامی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد.

در ابتدای این نشست علیرضا شجاعی‌زند، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، به عنوان ارائه‌دهنده سخنرانی کرد که در ادامه گزیده آن را می‌خوانید؛

مداخلات دین در ساحت علم در سه دسته قابل تقسیم است؛ دسته اول مداخلاتی است که فقط از عهده دین برمی‌آید؛ یعنی هیچ چیز دیگری غیر از دین نمی‌تواند این نقش را ایفا کند. این مداخلات صرفاً از دین برمی‌خیزد و کار علم و فلسفه نیست مثل انگیزه کار علمی. به‌کارگیری و مصرف علم یکی دیگر از موضوعاتی است که انحصارا متعلق به دین است و از عهده علم برنمی‌آید. وقتی نتیجه‌ای حاصل شد، اینجا پایان کار علم است و علم نمی‌تواند تصمیم بگیرد که شما نتیجه را در چه مسیری استفاده کنید و این امر ناشی از انتخاباتی است که از دین برمی‌خیزد.

می‌توانیم نظریات را از دین بگیریم؟

دسته دوم مداخلاتی است که از عهده دین هم برمی‌آید، ولی منحصراً در اختیار دین نیست بر خلاف دسته اول که انحصارا در اختیار دین بود. البته این قابلیت از ادیانی ساخته است که ظرفیت معرفتی داشته باشند. مثال این دسته تولید نظریات است و می‌توانیم نظریات را از دین بگیریم و ذخیره ارزشمندی محسوب می‌شود که واکاوی نشده و ظرفیت آن آشکار نشده است. این قابلیت از دین ساخته است، ولی انحصارا در اختیار دین نیست و عقل انسان هم می‌تواند نظریه تولید کند. وقتی دین در این عرصه دخالت کرد، رد و اثبات و پذیرش و طرد فرضیه یا نظریه به اعتبار پشتوانه دهنده آن نیست، بلکه این نظریات که از دین گرفته شده‌اند وارد نظریات می‌شوند و در رقابت با نظریات دیگر قرار می‌گیرند.

دسته سوم از مداخلات ادعایی دین در علم، مواردی است که لازم است، ولی منحصر به دین نیست. مداخلات دسته سوم خودش سه دسته است. اول مداخلات دین در بنای علم یعنی در متافیزیک علم. بسیاری از عالمان بر این بنا ایستادند ولی متوجه نیستند؛ یعنی علم را ابژه قرار نمی‌دهند و بعد اقتضائات و لوازم آن را بررسی کنند و متوجه شوند که علم به متافیزیک هم نیاز دارد. مورد دیگر دخالت دین در مبنای علم، یعنی حجیت و اعتبار علم است که دین می‌تواند در آن وارد شود. مداخله سوم دین در ساحت علم در میدان علم و قلمرو علم است. برخی دوستان که مدافع علم دینی هستند خواسته‌شان این است که چرا به ساحت محدودی که علم برای خودش مقدر کرده است محدود شویم. می‌خواهیم این دایره را وسعت ببخشیم، چون اکتفا به این ساحت محدود باعث شکل‌گیری علم ناقص می‌شود و می‌خواهیم برای تقویت آن از عناصر دیگر این میدان مثل نقل و شهود هم استفاده کنیم.

جای دیگری که محتمل است مداخله دین در علم اهمیت پیدا کند بحث پیش‌فرض‌هاست. پیش‌فرض‌ها با دسته سوم که با عنوان متافیزیک از آنها یاد کردم متفاوت است. متافیزیک در هستی‌شناسی خلاصه می‌شود، ولی پیش‌فرض‌ها امر متفاوتی است. بحث این است که چرا پیش‌فرض خودمان را در عرصه علم مداخله ندهیم؟ پیش‌فرض‌ها در دو ساحت است یکی در ساحت خود علم، یکی در باب انسان؛ مثلاً در باب علم قائل هستیم نباید به علم اکتفا کنیم، چون به منابع معرفتی متعددی قائل هستیم. پیش‌فرض دوم عدم کفایت معرفت بشری برای سعادت و کمال انسان است. در مورد اول پای فلسفه و عرفان و نقل و در مورد دوم پای دین به میان می‌آید.

فرایند تولید علم دینی به زبان ساده

در ادامه نشست سیدمحمدتقی موحد ابطحی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به عنوان ناقد سخن گفت.

درون گفتمان علم دینی چالش‌هایی وجود دارد که اگر آنها را حل نکنیم گفتمان ما عمق پیدا نمی‌کند. شما اثرگذاری دین در عرصه‌های علم را در برخی حوزه‌ها حتی در عرصه تولید نظریه قبول دارید، ولی در مرحله داوری دخالت دین در علم را نمی‌پذیرند.

یکی از وجوهی که با شما همراهم این است که ایشان می‌گویند شما از نقدی که به علوم انسانی دارید نمی‌توانید ضرورت علم دینی را نتیجه بگیرید. من نیز با ایشان موافقم که از نقد مشکلات علوم انسانی فعلی به ضرورت علم دینی نمی‌رسیl و تنها چیزی که به آن می‌رسیم این است ;i علم دینی یکی از امکان‌ها برای رفع این مشکلات است. از یک نظر می‌توان از ضرورت علم دینی دفاع کرد و گفت که دین همه ساحت‌های زندگی بشر را هدایت می‌کند و یکی از آن ساحت‌ها علم‌ورزی است.

اشکالات ایشان را به نحو موجبه جزئیه قبول دارم، ولی آیا یک قرائت در میان طرفداران علم دینی نمی‌توان سراغ گرفت که با دغدغه‌های ایشان همراه باشد؟ اگر باشد خوب است بگوییم علم دینی به این معانی نه، علم دینی به این معنا آری. وقتی حکم کلی صادر می‌کنیم، همه طرفداران علم دینی با شما مخالفت می‌کنند، ولی وقتی موجبه جزئیه باشد، می‌توانیم با هم همراهی کنیم.

حرف شما این است که علم می‌تواند نظریه و فرضیه ارائه بدهد، ولی در نهایت باید علم باشد؛ یعنی به داوری‌های علمی تن بدهد. اگر در مقام فرضیه‌سازی فرضیه شما رنگ دینی به خود گرفت و متأثر از دین بود، در مقام داوری مهر ابطال یا تأیید می‌خورد. اگر مهر تأیید بخورد، فرضیه‌ای است که رنگ دینی دارد. پس فرضیه علمی دینی تولید شده است و به آن علم دینی می‌گوییم. البته ضرورتی ندارد که اسم آن را علم دینی بگذاریم و می‌توانیم نام آن را علم بگذاریم، ولی وقتی می‌خواهیم تمایز خود را از جریان غالب در جامعه دانشگاهی نشان دهیم، عنوان علم دینی را روی آن می‌گذاریم.

در علم دو ساحت داریم، گردآوری و داوری

در ادامه نشست حجت‌الاسلام حسین بستان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، به عنوان ناقد سخنرانی کرد.

اگر به سابقه بحث علم دینی نگاه کنیم، از میان موافقان علم دینی عده‌ای می‌آیند تعریف علم را مفروض می‌گیرند و برخی فراتر می‌روند. از این بحث می‌گذریم و بر اساس رویکردی که تعریف علم را مفروض می‌گیرد بحث می‌کنیم. با قطع نظر از جزئیاتی که در فرمایش استاد محترم بود، بحث ایشان تفکیک مقام گردآوری و داوری بود و آنچه علم را علم می‌کند داوری است. تلخیص بحث این است که در علم دو ساحت داریم، گردآوری و داوری. در مقام گردآوری می‌توانید مفروضاتتان را از هر کجا بگیرید، ولی باید با معیارهای علمی داوری شود و اسم آن هم علم خواهد بود. چرا این نگاه تقلیل‌گرایانه را به مقام گردآوری داریم و می‌گوییم گردآوری مهم نیست، بلکه داوری مهم است. با چه استدلالی می‌گوییم مقام گردآوری مهم نیست؟ عده‌ای می‌گویند ما منبعی داریم که مفروضاتی در اختیار ما قرار می‌دهد که یا در جای دیگر به دست نمی‌آوریم یا زمانبر است. این مقام گردآوری است. اگر چنین ادعایی درست باشد، باید این گردآوری را کم‌اهمیت بدانیم؟

در مورد علم دینی چند نوع نقد مطرح است. در ابتدا که این بحث بود مخالفان علمی دینی به نقد منطقی علم دینی می‌پرداختند و ادعا می‌کردند علم دینی درون خودش تناقض دارد. اگر علم است علم روش تجربی دارد اگر دین است دین روش و مبانی خودش را دارد و اینها با هم ترکیب نمی‌شوند. این یک سطح است. سطح دیگر این است اشکال منطقی وارد نکنیم، کما اینکه گفتید علم دینی را در یک سطحی می‌شود پذیرفت، ولی تعبیر علم دینی یا اسلامی‌سازی علم را به کار نبرید تا افراد گارد نگیرند. این یک نقد اجتماعی یا حتی نزاع لفظی است.

شاید در مقام نقد منطقی چنین گفته شود که شما یا به خاطر مبانی می‌خواهید بگویید این علم، دینی است یا به خاطر فرضیات، دینی است ولی هیچ کدام از این دو مجوز دینی خواندن علم نمی‌شود چون آنها مشترک تجربه است، این هم مشترک با عقل است. پاسخ من این است ما گزاره‌هایی داریم که با تجربه ثابت نمی‌شوند، با فلسفه هم ثابت نمی‌شوند و از سویی در علم حضور دارند و به آن جهت می‌دهند. اگر ما این گزاره‌ها را از دین بگیریم مجوزی نمی‌شود تا این علم را دینی بنامیم؟ این امر نمی‌تواند یک هویت دینی به علم بدهد؟ خود این امر می‌تواند یک تعینی به علم بدهد که آن را دینی کند.

چرا در بحبوحه جنگ غزه از علم دینی صحبت می‌کنیم؟

در ادامه نشست محمد فتحعلی خانی، هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، به عنوان ناقد سخن گفت که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

یک مطلبی را به هوسرل نسبت می‌دهند و آن این است هوسرل که بحران علم اروپایی را نوشت معتقد بود ربط عمیقی بین بحران‌های سیاسی جاری در اروپا و بحران علم اروپایی وجود دارد. اگر علم روند متفاوتی از یک قرن اخیر می‌داشت، چه‌بسا بسیاری از بحران‌های جهان رخ نمی‌داد. یکی از آن بحث‌ها، که چه به هدفش برسد و چه نرسد، ایجاد تردید در روند دانش معاصر است و علم دینی با نگاه درجه دوم به علم موجود کاستی‌های آن را آشکار می‌کند. از این بابت شرمسار نیستم که در بحبوحه بحران غزه از این موضوع صحبت می‌کنم.

اگر آنچه را گفته شد در قاب بزرگی قرار دهیم، بهتر خواهیم دانست که به کدام مباحث و پرسش‌ها اهتمام بیشتری داشته باشیم. نگاه به علم و علم‌پژوهی در دنیای معاصر در دو مسیر متفاوت شروع شده و در جریان است؛ نگاه معرفت‌شناسانه و جریان انتقادی. در شرایطی هستیم که باید از دستاورد هر دو جریان استفاده کنیم.

اگر ساحت علم ساحت معرفتی نباشد، چرا باید به آن بپردازیم و از آن دفاع کنیم جز اینکه بگوییم این علم دستاوردی دارد که به ما قدرت تصرف و تغییر می‌دهد. اگر مدعی هستیم که علم معرفت‌زاست، باید به همه لوازم آن ملتزم باشیم؛ یعنی هر چیزی که لازم است باید فراهم شود تا علم مدعی معرفت معرفت‌زا باشد. در این نگاه مبانی و متافیزیک برای ما مهم خواهد بود و دیگر نمی‌گوییم از هر کجا که آمد آمد. آیا به علم به دیده عرصه معرفتی نگاه می‌کنیم یا نه؟ اگر نگاه می‌کنیم، باید به لوازم معرفت‌شناسانه آن دقت کنیم.

انتهای پیام
captcha