به گزارش ایکنا، نشست علمی «رابطه فرهنگ و تمدن» 25 تیر با ارائه سیدعلیرضا عالمی؛ مدیرگروه مطالعات تمدن نوین اسلامی مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دبیری علمی حجتالاسلام والمسلمین مسعود اسماعیلی؛ استادیار گروه فلسفه پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود اسماعیلی در ابتدای این نشست با بیان اینکه ملت به معنای ملت ضلالت و ملت هدایت در قرآن کریم و با این دو مفهوم به کار رفته است، گفت: همانطور که میگوییم فرهنگ هدایت و ضلالت، واژه ملت در قرآن واجد چنین توصیفی است. فارابی هم تاکید زیادی بر ملت دارد و از طرف دیگر واژه تمدن هم در ادبیات حکمی ما از ابتدا حضور جدی داشته است و گاهی هم واژه مدنیت که بر حسب تحقیق، این واژه بیشتر به مدینه اشاره دارد. در بین لغتشناسان، عمدتا تمدن را شهرنشینی و یا آداب شهرنشینی و اخلاق و خوی آن مطرح کردهاند؛ حکمای ما تمدن را به سمت ساختارهای اصلی جامعه بردهاند و صحبت از تمدن، صحبت از شیوه حکمرانی است. البته نه اینکه تمدن به معنای سیاست است ولی به عنوان عنصر اصلی آن طرح شده است.
اسماعیلی با اشاره به واژگان فرهنگ و ملت در ادبیات فارسی، ادامه داد: این دو واژه پیشااسلامی است و با واژه ادب همزاد بوده است و ماحصل جستوجوی بنده این است که فرهنگ، همه فضیلتهای انسانی و مخصوصا داشتن فرهیختگی و فضایل اخلاقی علمی و عملی است. ما متاسفانه فرهنگ را در ادبیات تخصصی خودمان نداریم.
در ادامه عالمی با بیان اینکه مفهومشناسی نقش مهمی در علوم انسانی دارد و اگر نباشد کمیت بحث علوم انسانی لنگ است و امکان استفاده، طبقهبندی و داشتن فهم درست از این علوم ممکن نیست، گفت: مفاهیم در علوم انسانی شناور هستند و در مواردی همپوشانی یا تناقض و تضاد دارند. اگر با نگاه تمدنی و فرهنگی به مفاهیم بنگریم، ساخت آن در دو حوزه بومی و غیربومی صورت میگیرد؛ در فضای بومی این کار معمولا توسط متخصص انجام میدهد.
عالمی بیان کرد: مسئله دیگر فهم مفاهیم است که مخاطبان آن افراد عام و خاص هستند و مؤلفه دیگر در ساخت مفاهیم، تحلیل مفهوم به خاطر شناوربودن مفاهیم است همچنین مؤلفه دیگر کاربست آن در حوزه علوم و فضای علمی است و اگر مفهومی برآمده از فضای عمومی باشد باید حتما به آن توجه کنیم. البته برخی مفاهیم وارداتی هستند مانند فرهنگ و تمدن، بنابراین باید به این مفاهیم توجه شود. آیا همان اتفاقی که درباره مفاهیم بومی رخ میدهد در مفاهیم غیربومی هم رخ میدهد؟ در این باره اولین بحث ترجمه است، زیرا شاید ترجمه دقیق نباشد و مفهوم را آنطور که باید منتقل کند و متأسفانه من کتاب شاخصی را ندیدم.
عالمی با اشاره به رابطه فرهنگ و تمدن با بیان اینکه چون این مفاهیم در غرب تولید شده است در آنجا هم با فضایی چالشی مواجه هستیم، اضافه کرد: این واژگان در غرب هم دچار ابهام هستند. لذا برای ما که در فضای فرهنگ و تمدن غیر از آن استفاده میکنیم باید این ابهام زدوده شود. در جایگاهشناسی مفاهیم مشابه باید مورد توجه قرار بگیرند، مثلا مفهوم هویت و پارادایم. البته هدفشناسی در کاربرد این مفاهیم اهمیت دارد و موضوع مهم دیگر روششناسی است.
عالمی با بیان اینکه فرهنگ و تمدن همزاد همدیگر هستند و همیشه کشمکش داشتهاند، گفت: در تبیین رابطه فرهنگ و تمدن ابتدا از زاویه فرهنگ به تمدن نگاه خواهم کرد که تعاریف این دو خیلی مهم است؛ در تعریف فرهنگ دو معنا وجود دارد؛ یکی اینکه فرهنگ کلیتی متشکل از باورها، عقاید و اندیشههاست که وارد فضای عینی میشود و بر این اساس، برخی فرهنگ و تمدن را یکی دانستهاند، اما تعریف دیگر فرهنگ به سراغ ساحاتی میرود که فرهنگ به آنها توجه میکند و از طریق آن انتقال پیدا و محصولاتی را در داخل خود تولید میکند.
عالمی بیان کرد: برخی، فرهنگ را مؤلفه اساسی تمدن میدانند که هانتینگتون مدافع این نظریه است و برخی میگویند تمدن نظم اجتماعی است که فرهنگ را در خود جای داده است. اگر از زاویه فرهنگ به تمدن نگاه کنیم، تمدنشناسان معمولا تمدن را دو گونه مورد توجه قرار میدهند؛ اول اینکه تمدن یک وضعیت برای پیشرفت بشر در تمامی عرصهها است یعنی تمدن دارای پیشرفت برخوردار از فرهنگ والاست. هگل، مارکس و فلاسفه زیادی این رویکرد را دارند.
عالمی اظهار کرد: پارادایم یا گونه دیگر کسانی هستند که تمدنها را به صورت کانون و نه وضعیت در نظر میگیرند و میگویند تمدنها حول فرهنگهای کلان شکل میگیرند و سخن از تعدد تمدنی دارند که درونمایه آن هویت و یا فرهنگ است و در اینجا بحث فرهنگ و هویت خیلی مهم و موتور پیشران تمدن هستند.
وی با اشاره به نقش تمدن در فرهنگ با بیان اینکه اشپرینگر میگوید تمدن اصولا از بینبرنده فرهنگ است، افزود: برخی معتقدند که نقش تمدن در فرهنگ، نقش شکوفایی است و از فرهنگ صورتبندی ایجاد کرده و باعث ارتقای و رشد آن میشود. اگر بخواهیم از فرهنگ و تمدن به معنای بومی استفاده کنیم باید صورتبندی دقیقی داشته باشیم. نمیتوان گفت که فرهنگ مبنای تمدن است یا تمدن همان فرهنگ است. در مورد رابطه فرهنگ و تمدن، باید فرهنگ را مؤلفهای تمدنی محسوب کنیم؛ یعنی ساختارها و فضای تمدنی را داریم و برای پویایی تمدن از فرهنگ بهره میبریم.
عالمی با بیان اینکه ما نباید بدون درک دقیق و درست از واژگانی چون فرهنگ و تمدن اسلامی استفاده کنیم، تصریح کرد: تمدن و فرهنگ در اندیشه اسلامی فینفسه ارزشمند نیست، بلکه نتیجه آن مهم است؛ یعنی نتیجه فرهنگ و تمدن برای کمال انسان چیست؟ کمااینکه قرآن هم بر عمل صالح و نیک در جامعه در کنار ایمان تأکید میکند نه صرفاً هر نوع عملی. لذا فضای تمدنی باید سازنده صلاحیت تمدنی و فرهنگی باشد و این کار از مسیر فرهنگ به عنوان مؤلفه تمدنی امکانپذیر است.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین علی ذوعلم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در سخنانی بیان کرد: در این زمینه علامه جعفری مطالعات و تحقیقات خوبی دارند و به نقد و بررسی تعاریف فرهنگ پرداختهاند. فرهنگ و تمدن واژگانی ناظر به یک واقعیت هستند و قبل از اینکه اندیشمندان به آن توجه کنند وجود داشته است، ولی التفات و تفتن اندیشمندان برخی واژگان را پیرامون آن ایجاد کرده است. لذا در ترجمه مفهومی نباید وارد بحثهای جانبی شد. در کنار دیدگاههای مطرح شده درباره فرهنگ و تمدن میتوانیم معنای دیگری را هم مدنظر قرار دهیم؛ میتوانیم تمدن را کالبد و فرهنگ را روح جامعه تلقی کنیم نه اینکه فرهنگ زیربنا و یا مؤلفهای از تمدن است، همانطور که انسان یک جسم دارد و روحی که منشأ اعتقادات و اخلاق و... است و در عین تشابه کالبدی، تفاوت در روح انسانها و اعمال و عقاید آنها بسیار است.
وی ادامه داد: در بُعد اجتماعی و در هر دورهای از حیات و زیست جمعی انسانها میتواند تمدنی ناظر به زندگی مادی انسانها وجود داشته باشد؛ مثلاً فناوری ناظر به بعد مادی زیست انسانها و فرهنگ ناظر به عقاید و منش و روح جمع انسانهاست؛ یعنی بر بُعد معنایی تکیه میکند. بنابراین نسبت فرهنگ و تمدن مانند کالبد و روح است. ما نه تمدن و نه فرهنگ را بسیط نمیدانیم. لذا نسبت بین این دو متفاوت است و مؤلفههایی از فرهنگ بر تمدن اثرگذار است و برعکس. بنابراین نسبت بین واقع تمدن و فرهنگ و نه مفهوم آنها قابل بحث است و ما از سازماندهیهای فرهنگی و تمدنی ایجاد شده میتوانیم در تمدن و فرهنگسازی خودمان استفاده کنیم. لذا باید بدانیم که در چه نظام دانایی از مفاهیم بحث میکنیم؛ نظام دانایی حِکمی به ما در اتخاذ مبنا کمک خواهد کرد و در پرتو آن میتوانیم مواضعی روشن را اتخاذ کنیم.
در پایان اسماعیلی، دبیر نشست، گفت: فرهنگ نوعی سیطره فکری است که به انسان جهت میدهد و بسترساز و کنشزاست و این مفهوم در آیات قرآن قابل تأمل و تدبر است و اگر درنگی بر این مسئله در کاربرد فرهنگ در ادبیات فارسی هم مانند شاهنامه داشته باشیم، نکات جدید و خوبی به ما میدهد. مثلاً آیا فرهنگ مولود تمدن و قالب تمدن است و آن را میسازد یا برادر و خواهر تمدن است؟ وقتی تمدنها با فرهنگها مواجه میشوند، غلبه مییابند یا کنش و تعامل و داد و ستد دارند یا مغلوب میشوند؟
انتهای پیام