به گزارش ایکنا، محمدمسعود سعیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 19 دی ماه در نشست علمی «اعتبارسنجیِ اعتبارسنجی: اعتبار کاربست نظریهپردازی زمینهای در تفسیر قرآن» با بیان اینکه برخی از نویسندگان، نظریه زمینهای را زیر سؤال برده و معتقدند که روش نظریه زمینهای را نمیتوان در تفسیر قرآن به کار برد، گفت: یکی از این نویسندگان محترم، مقالهای دارند با عنوانِ «اعتبارسنجی کاربست روش نظریه زمینهای بهمثابه تفسیر موضوعی قرآن» که متأسفانه بهشدت در این بحث دچار برداشتهای اشتباه شدهاند. نویسنده مباحث روشی و پارادایمی و معرفتشناسانه را بسیار سادهانگارانه مطرح کرده و لذا دچار خلط مبحثهای متعدد شدهاند.
وی با بیان اینکه نویسنده محترم مقاله در مورد نظریه زمینهای و نیز دانش اجتماعی تخصصی نداشته و با این روش کار علمی نکرده است و در موضوع روشها و رویکردهای مربوط، بیشتر از نویسندگانی مثل آقای محمدتقی ایمان و آقای محمدپور استفاده کردهاند، افزود: آقای ایمان کتابی به نام روششناسی علوم انسانی دارند و در آن مدلی روششناختی از علم اسلامی ارائه کردهاند که در جای خود، نقد علمی آن را پیشنهاد میکنم.
سعیدی در نقد مهمترین برداشتهای اشتباه در مقاله مورد بحث، بیان کرد: نویسنده مقاله، روش تفسیری را در مقابل رویکرد اثباتی قرار داده است در حالی که این دو مقابل هم نیستند.
سعیدی افزود: رویکرد تفسیری یا تفهمی در علوم اجتماعی در برابر رویکرد تبیینی (کشف علیت) است؛ دانشمندان اجتماعی گاهی بهدنبال تبیین و کشف علت هستند و گاهی بهدنبال تفهم، برخلاف علوم طبیعی که صرفاً تبیینی هستند.
وی تأکید کرد: الان جامعهشناسان از هر دو رویکرد یعنی هم از رویکرد تفسیری یا تفهمی و هم از رویکرد تبیینی بهره میبرند. رویکرد تفسیری یعنی ما معنای کنش را بیابیم، ولی رویکرد تبیینی یعنی علت آن را پیدا کنیم.
این پژوهشگر اضافه کرد: رویکرد اثباتی به معنای تجربهگرایی در علوم طبیعی و طبیعتگرایی در علوم اجتماعی است، در حالی که الان هیچکدام از جامعهشناسان فعلی ما رویکرد اثباتی و پوزیتیو ندارند، بلکه رویکرد ایشان رئالیسم انتقادی است. فرقی نمیکند چه کار کمی انجام دهند، چه کار کیفی انجام دهند، چه رویکرد تفسیری و تفهمی داشته باشند، چه رویکرد تبیینی، و بالاخره چه نظریهآزمایی کنند، چه مثلاً به روش نظریه زمینهای، نظریهپردازی کنند، فرقی نمیکند، رویکرد پارادیمی جامعهشناسان فعلی، رئالیسم انتقادی است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: این در حالی است که نویسنده محترم مثلاً در صفحه 84 مقاله خویش، روش کمی و کشف علت و آزمون نظریه و دیدگاه اثباتی را در یک طرف قرار داده و در مقابل آن، روش کیفی و ساختن نظریه و دیدگاه تفسیری و رویکرد استقرائی را قرار داده ولی اینها سادهسازی مباحث مهم است.
سعیدی افزود: موضوع دیگر بحث حجیت در غیر احکام است و نویسنده بر مبنای آراء شهید صدر گفتهاند که حجیت در غیر احکام به معنای معذریت و منجزیت نیست، بلکه به معنای کاشفیت است.
سعیدی گفت: این نکته درست است و البته به شهید صدر اختصاص ندارد. ولی نکتۀ قابل توجه این است که ما در قرآن به فهمی از قرآن میرسیم، نه لزوماً و حتماً به مراد الهی. آیا این فهم ما کاشفیت دارد؟ آیا فهم ما در همه موارد همان است که مراد خداست؟ کسی که بحث از کاشفیت میکند، به این بحث نیاز دارد که مقاله درباره آن ساکت است.
سعیدی اظهار کرد: نویسنده گفته است تفسیری کاشفیت دارد که مراد جدی خداوند را برای ما کشف کند و بتوانیم برداشتمان را به خداوند نسبت دهیم و تفسیری از قرآن، حجیت دارد که واقعنما و دور از تحمیل آرای بیرونی بر قرآن باشد. در این تعبیر توجه نشده که ما چقدر در فهم قرآن گرفتار پیشفرضها هستیم و فهم انسانها واسطه است و ما قرآن را با پیشفرضهای فراوان میفهمیم. این مقاله به چنین مواردی توجه نکرده است.
این پژوهشگر بیان کرد: یکی دیگر از برداشتهای نادرست این است که نویسنده محترم مقاله در جایی بیان کرده که چنانچه در معرفی روش تفسیر زمینهای گذشت این روش، کیفی است و قصد دارد معنای کنش در روابط اجتماعی را پیدا کند، ولی ما در قرآن که نمیخواهیم معنای کنش را پیدا کنیم، بلکه معنای متن را پیدا میکنیم.
سعیدی در نقد این مطلب گفت: در روش نظریه زمینهای نیز ما معنای متن را میخواهیم، مفاهیم و ارتباط آنها را میخواهیم. تمام توجه به متن است و فرقی نمیکند این متن، متن قرآن باشد یا متنی که حاصل از مصاحبه یا مشاهده واقعیت بیرونی. بله اگر متن، حاصل از مصاحبه و مشاهده واقعیت اجتماعی باشد، میتوانیم از تحلیل متن معنای کنشها (تفسیر و تفهم) یا رابطه آنها (تبیین و کشف علت) را نیز بفهمیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: تقابل استقراء و اکتشاف از دیگر اشتباهات نویسنده محترم است که مثلاً روش زمینهای را استقرایی دانسته و رویکرد اجتهادی را اکتشافی خوانده است. در حالی که نظریه زمینهای نیز بهدنبال کشف است یا به شکل توصیف و یا به شکل تبیین واقعیت بیرونی. اصلاً استقراء در برابر اکتشاف نیست.
وی افزود: به عنوان یک مثال که البته سادهسازی و خلاصه میشود، طبق تحقیق خود من در عرفان حلقه که از روش نظریه زمینهای استفاده شده است به این نتیجه رسیدم که افراد زیادی از راه حلهای دیگر نومید هستند و در شرایط سختی قرار دارند و جذب این عرفان میشوند و تصور میکنند که راه حلی برای آنها باز میشود. خوب، در این نتیجهگیری، قیاس وجود دارد (هر کس در شرایط سخت قرار بگیرد به دنبال مفری است و این اشخاص در شرایط سخت قرار دارند، پس ...) به کمک این قیاس که فرض علیت در آن، امری بدیهی است، ما علت را یافتهایم. پس در این روش اکتشاف نیز وجود دارد و بنابراین مقابل هم قراردادن این دو درست نیست.
سعیدی اضافه کرد: از همه مهمتر اینکه نظریه زمینهای را (ظاهراً به صرف نام بردن از کدگذاری) با تفسیر ساختارگرا خلط کردهاند؛ نویسنده نقل کرده است که تفسیرهای ساختارگرا بر اساس ساختارهای متن آن را معنا میکنند و به قصد گوینده کار ندارند.
وی تأکید کرد: نظریه زمینهای را هم به صرف همین تشابه سادهانگارانه، ساختارگرا و بیتوجه به قصد گوینده دانستهاند. این در حالی است که ما به حکم روش علمی که باید عینی و غیرشخصی باشد، در نظریه زمینهای نیز سعی میکنیم برداشت بینالاذهانی داشته باشیم تا هر کس به متن نگاه میکند به برداشت ما برسد. در این روش، با ساختارهای پنهان متن کاری نداریم.
وی افزود: ما در نظریه زمینهای دنبال ساختارهای پنهان نیستیم و معتقدیم باید کاملا، بینالاذهانی باشد، به همین دلیل یکی از روشهای اعتباریابی در نظریه زمینهای این است که چند نفر کدگذاری کنند و آنها را با هم مقایسه کنیم و ببینیم چقدر به یکدیگر نزدیک هستند و اگر بهم نزدیک باشد، میفهمیم کدگذاری مناسب بوده است.
سعیدی بیان کرد: ایشان برای اینکه ثابت کند نظریه زمینهای مبتنی بر تجربه است از آقای ایمان نقل کرده است. در حالی که نیازی به نقل نبود، روشن است که نظریه زمینهای در علوم اجتماعی متنهایی را تحلیل میکند که از مشاهده و مصاحبه یعنی تجربه حاصل شدهاند و تجربی بودن این دانش بسیار روشن است. اما با این روش میتوان هر نوع متنی را تحلیل کرد.
سعیدی بعد از بیان برداشتهای نادرستی که در مقاله وجود دارد، در پایان برای توضیح اشکال و پاسخ خود چنین اظهار کرد: هر روشی باید متناسب با موضوع و هدف دانشِ مربوط باشد و ملاک تشخیص این تناسب عقل و استدلال عقلانی است. صرف اینکه نظریه زمینهای برای موضوع کنش اجتماعی و رفتار انسانی پیشنهاد شده است و متناسب با آن است، دلیل کافی نیست برای اینکه با موضوع دیگری مثل تفسیر متن قرآن متناسب نباشد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: روش نظریه زمینهای متناسب با تحلیل هر نوع متنی است. با این روش، مقولات و مفاهیم عمده متن و معنای متن و رابطه مقولات و مفاهیم و فرایندهای بیانشده در متن کشف میشود. بله، اشکال اصلی این جاست که اگر متن، متنی الهی باشد، طبق اصطلاحات رایج نمیتوان مفاهیم و روابط کشفشده را نظریه نامید، زیرا نظریه (تئوری) اصطلاحاً آن گفتارهای کلی است که بخشی از واقعیت خارجی (تجربی) را توصیف و تبیین میکند.
وی تأکید کرد: من در کتاب نظریه معنویت در قرآن این نکته را توضیح دادهام و عرض کردهام که در کاربرد نظریه زمینهای در قرآن آن چه حاصل میشود، گر چه همه عناصر یک نظریه را دارد (مفاهیم و گزارههای کلی و ارتباط آنها و فرایندهای مربوط و پیامدها) ولی چون از متنی غیرتجربی گرفته شده است، توسعاً نظریه نامیده میشود.
انتهای پیام