ایکنا در همزمان با فاطمیه با محمدحسن زورق، استاد دانشگاه، پژوهشگر، نویسنده و شاعر به گفتوگو پرداخته است. زورق در بخش نخست این گفتوگو از فلسفه و انگیزه نوشتن «شهر گمشده» سخن گفت. همچنین موضوع انحراف و ارتجاع در دین را به عنوان یکی از خطرات همیشگی در پوششهای دینی دانست و در تبیین راههای مقابله با آن از تربیت خودمان به عنوان اولین سنگر یاد کرد. سنگر دوم را نیز خانواده و سنگر سوم را کشور برشمرد.
زورق در بخش دوم این گفتوگو از راهکارهای آشنایی جوانان با منابع دینی صحیح سخن به میان آورد و به نقش اساسی رسانه اشاره کرد و عدم آگاهی رسانه از علم ارتباطات را، پاشنه آشیل دعوت به دین دانست. در ادامه بخش دوم این گفتوگو را با هم میخوانیم و میبینیم:
ایکنا ـ در بحث قبلی به داستان سادهزیستی و سیره زندگی فاطمه(س) اشاره کردید ولی متأسفانه در عمل فاصله زیادی با عملیاتی شدن این سیره داریم؛ این فاصله عمیق از کجا نشئت میگیرد؟
مسئله در تقویت اراده است؛ یک پزشک در جلسه سخنرانی ساعتها در مورد مضرات سیگار صحبت میکند اما خودش سیگار میکشد؛ اینجا مشکل از اراده است. باید اراده خود را تقویت کنیم. یکی از فلسفههای عبادت نیز همین است؛ شما صبح زود بلند میشوید و وضو میگیرید و نماز میخوانید؛ یعنی اراده خودتان را در مسیر مشیت الهی و فرمان الهی تقویت میکنید. اصلاً عبودیت و بندگی یعنی انسان اراده خود را در راستای اراده الهی قرار دهد و به همین دلیل، کسانی که اراده خویش را در راستای اراده الهی قرار دادهاند، تأثیرات اعمالشان نیز متفاوت میشود.
مشکل دوم مسئله تفکر است؛ تفکر سادهترین کار است ولی معمولاً ما از آن محروم هستیم. نگاه میکنیم ببینیم که دیگران چه کار میکنند و ما نیز همان کار را انجام میدهیم. اگر اراده خود را قوی کنیم، اگر قدرت تفکر را در خودمان تقویت کنیم، منطقی و علمی فکر کنیم، با این دو بال میتوانیم به پرواز دربیاییم و از حصار طبیعت و تسلط انگیزشهای زودگذر خارج شویم. بله راه این است وگرنه با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود؛ باید کار کرد.
ایکنا ـ در کتاب «شهر گمشده» شما به زندگی حضرت فاطمه(س) و موضوعات متفاوت آن اشاره کردید. به نظر شما امروز در جامعه نسبت به کدام یک از ابعاد زندگی دختر رسول خدا(ص) شناخت کمتری داریم که از همان نواحی نیز دچار مشکل شدهایم؟
در کتاب اخیرم که عنوان آن «چگونه حضرت فاطمه(س) را میتوان شناخت» است، یک روششناسی در مورد حضرت فاطمه(س) ارائه کردم. به اجمال عرض میکنم. ابتدا باید حضرت فاطمه(س) را به عنوان یک راه بشناسیم. هر راهی مبدأ و مقصد، آغاز و پایان، فراز و فرود، سهولت و صعوبت و مناظر خاطرنواز و یا جانگداز دارد. در واقع شرح زندگی حضرت فاطمه(س) که چه زمانی به دنیا آمدند و با چه مسائلی روبرو شدند در اینجا مطرح است.
دوم شناخت حضرت فاطمه(س) به عنوان یک رهنورد است. باید توجه کرد که حضرت فاطمه(س) در مواجهه با مسائل مختلف زندگی، براساس چه نظام ارزشی تصمیمگیری کردند. حضرت به عنوان یک راه، زیاد مطالعه میشدند اما به عنوان یک رهنورد کمتر مطالعه شدند. رهنورد کسی است که برای هر قدم زندگی خود و برای هر تصمیم، مسئله، محیط مسئله و راهکارهای ممکن را میشناسد، آنها را ارزشگذاری میکند تا بتواند تصمیم بگیرد؛ اما در این زمینه کمتر کار کمتر شده است.
سومین به اصطلاح دریچهای که ما میتوانیم به روی شخصیت حضرت فاطمه(س) برای خودمان بگشاییم، شناخت حضرت فاطمه(س) به عنوان یک رهیافت است. اینکه چه اصول کلی بر زندگی حضرت فاطمه(س) به عنوان یک رهنورد مسیر و راه خدا حاکم بوده. این رهیافت را باید بتوانیم درک کنیم. از این زاویه نیز کمتر از دو زاویه قبلی به حضرت فاطمه(س) نگاه شده است.
چهارمین محور مطالعه حضرت فاطمه(س) به عنوان یک رهنماست. مسائل امروز ما چیست و چگونه میتوانیم از سیره حضرت فاطمه(س) برای مسائل امروز خودمان راهنمایی بگیریم. پنجمین مورد حضرت فاطمه(س) به عنوان رهبر است. وقتی مشکلی وجود داشته باشد، کسی که مشکل دارد هم وجود داشته باشد، آن مشکل راه حلی داشته باشد، کسی که راه حل را بداند نیز وجود داشته باشد، یک سیستم رهبری میتواند تشکیل شود. از این زاویه حضرت فاطمه(س) به صورت یک رهبر برای ما ظهور و بروز پیدا میکند. از این نظر نیز کمتر از موارد قبل به حضرت فاطمه(س) توجه کردیم.
ششم؛ حضرت فاطمه(س) به عنوان یک راهبرد است. راهبرد در نظر گرفتن یک آینده ممکن و مطلوب و برنامهریزی از آینده به حال و در نظر گرفتن یک برنامه اجرا از حال به آینده است. آن آینده ممکن و مطلوب برای حضرت فاطمه(س) چه بود؟ اگر از این زاویه بنگریم، حضرت فاطمه(س) یک راهبرد میشوند.
هفتم؛ حضرت فاطمه(س) به عنوان یک راهگشا نیز مطرح هستند. حضرت فاطمه(س) چه راهی را به روی ما باز کرد؟ من معتقدم که حضرت فاطمه(س) راه مقاومت اسلامی را در مقابل مدعیان انقلاب اسلامی باز کرد. کسانی که ادعا میکردند به پیغمبر ایمان آوردهاند و میخواهند خلیفه پیغمبر باشند ولی مسیر پیغمبر را طی نمیکردند و شیوه زندگی حضرت رسول(ص) را در نظر نداشتند. از این 7 منظر میتوان به حضرت فاطمه(س) نگاه کرد.
بحث دیگری که وجود دارد نیز این است که حضرت فاطمه(س) یک پرسش جدی از تاریخ هستند. یعنی باید به صورت جدی این سؤال را داشته باشیم که حضرت فاطمه(س) از آن 7 منظر کیستند؟ اگر این پرسش را داشته باشیم آنگاه حضرت فاطمه(س) به صورت یک پاسخ جدی برای ما ظهور و بروز پیدا خواهند کرد.
ایکنا ـ جوان امروز پرسشگر است و شاید کمتر با دین ارتباط وسیع و معنایی داشته باشد. این قشر از جامعه را چگونه باید با اسلام حقیقی و منابع معتبری که در این زمینه شما و سایر اندیشمندان دینی به رشته تحریر درآوردید، آشنا کرد؟
از نظر لطف شما ممنون هستم؛ من کار مهمی نکردم و در حقیقت همان چیزی که همه گفتند را به رشته تحریر درآوردم. در برخی موارد نیز ممکن است نکات جدیدی مطرح باشد. کار بزرگ را همه کسانی کردند که در طول تاریخ این پیام را به ما منتقل کردند؛ همه کسانی که در زمینه حفظ شعائر اسلامی فعالیت میکنند، در این دستاوردها سهیم هستند. تمام منابع، مساجد، کتابها و ... مؤثر و مفید واقع شده اما عدم آگاهی ما از علم ارتباطات، پاشنه آشیل ماست. متأسفانه رسانههای ما میخواهند علم ارتباطات را از طریق ترجمه به دست بیاورند و این امکانپذیر نیست. به خاطر اینکه نقطه قوت غرب تبلیغات آن است و حاضر نیستند که آن فوت کوزهگری خودشان را در اختیار دیگران قرار دهند. کتابی دارم به نام «ارتباطات و آگاهی» جلد دوم در مورد سوژههای خبری تاریخی است؛ سوژههایی که در تاریخ یک نقطه عطف ایجاد کرده است. مثل انفجار بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی. آمریکایها مدعی شدند که خلبانهای ژاپنی از ژاپن پرواز کردند رفتند جزایر هاوایی، بندر پرل هاربر را بمباران کردند و به این دلیل آمریکا وارد جنگ شده و هیروشیما و ناکازاکی را بمباران کرد. نزدیکترین فاصله بین جزایر هاوایی و ژاپن شش هزار و 200 کیلومتر است. خلبانهای ارشد میگویند که با وسایل امروز هم امکان این کار با هواپیمای سوخترسان وجود ندارد، چون باید به هواپیمای سوخترسان هم سوخت برسانیم. چطور ممکن است با هواپیمای ملخی زمان جنگ جهانی دوم فاصله ژاپن تا بندر پرلهاربر را طی کرده باشند. اینها میخواستند بمب اتمی را به دنیا اعلام کنند تا ارعاب جهانی ایجاد شود و این کار سادهای نیست.
یکی دیگر از این سوژههای خبری تاریخی فتح ماه است؛ بیش از 50 سال پیش مدعی شدند که آقای آرمسترانگ و آقای الدرین به کره ماه رفتند و آنجا قدم زدند و از آنجا تلفنی مستقیماً با رئیس جمهور وقت آمریکا ریچارد نیکسون صحبت کردند. اگر مسائل تکنولوژیک فتح ماه حل شده باشد، الان باید در ماه ویلاسازی انجام شود. خودشان در آن زمان با فردی به نام پروفسور پیری مصاحبه کردند و گفتند که قرار است این پروفسور در ماه، یونجه و علوفه بکارد و به گوسفندان بدهد که آنجا بخورند و تبدیل به پروتئین و گوشت شده و به کره زمین صادر شود. امروز نیم قرن گذشته و هنوز کسی نرفته است.
نزدیک مهرآباد یک هواپیما به ساختمان 4 طبقه خورد. ساختمان فرو نریخت اما یازده سپتامبر اینها مدعی شدند که هواپیما خورد به آن ساختمان تجارت جهانی و هر طبقه روی طبقه بعدی ریخت. کارهای بزرگی میکنند؛ افکار عمومی را تسخیر میکنند. اما شما چه چیزی را دارید؟ چقدر از علم ارتباطات آگاهی دارید؟ تا زمانی که این پاشنل آشیلها هست، افکار عمومی جوانان ما آسیبپذیر خواهد بود. یعنی مشکل در تاریخ اسلام نیست؛ مشکل در رسانههاست.
ایکنا ـ رسانه باید در این مسیر چگونه حرکت کند؟
رسانهها اول باید علم ارتباطات را درک کنند نه از طریق ترجمه، بلکه از طریق مشاهدات بالینی. چرا دانشجویان رشته پزشکی را میبرند بالای سر جنازه تا تشریح کنند؟ چرا جنازه را روی میز میگذارند و میگویند کلیه و کبد را ببین؟ چرا این کار را میکنند؟ چون از طریق ترجمه نمیشود کلیه و کبد را شناخت. از طریق ترجمه که هیچ، از طریق تألیف هم نمیتوان؛ باید کلیه و کبد را دید. باید مراکزی وجود داشته باشد که کارهای بزرگ رسانهای را رصد و تجزیه و تحلیل کنند که اینها چگونه بر افکار عمومی پیروز میشوند. باید تبلیغات شرطی، شبه استدلال، القا و اقوا را درک کنند و برای هر کدام هم کارگاه داشته باشند.
ایکنا ـ با این وصف، ضعف در پیامرسانی ماست؟
دقیقا. در کتابها از برجستهسازی اخبار میگویند. از کرامات شیخ ما این است شیره را خورد و گفت شیرین است! معلوم است که مسائل را برجسته میکنند. از گلوله آتشین و مارپیچ سکوت سخن میگوییم. تا زمانی که به دنبال این حرفها هستیم نمیتوانیم کاری از پیش ببریم. باید ببینیم آنها چگونه شب را روز میکند و روز را شب میکند. آمریکا بیشترین زندان و زندانی را در جهان دارد؛ مراکز آموزش شکنجه در دنیا دارد ولی خود را به عنوان مدافع آزادی و لیبرالیسم و دموکراسی در دنیا معرفی میکند. این پدیده را باید بتوانید بشناسید تا ببینید که چه شده است.
ایکنا ـ به عنوان کسی که سالها در حوزه تحقیق و نگارش آثار دینی یکی از چهرههای موفق در ایران شناخته میشوید، چه توصیهای به نسل جوانی که میخواهد راجع به تاریخ اهل بیت(ع) خوب بنویسند، دارید؟
جوانی حسب موضوع تفاوت میکند؛ برای موضوع ورزش، سنین جوانی از 15 تا 30 سالگی است. به آقای رونالدو هم در بازی آخر 20 دقیقه وقت دادند؛ گل هم نتوانست بزند چون دوران جوانی برای فوتبال او سپری شده است. 34 سالگی بالاست؛ ندرتاً کسانی پیدا میشوند که به عنوان دروازهبان تا 40 سالگی میایستند. دوران جوانی برای علم سیاست از 40 سالگی به بعد است؛ هستند جوانانی که میآیند در سنین پایینتر هم وارد سیاست میشوند ولی ممکن است ضررشان بیشتر از منفعتشان باشد. دوران جوانی برای متفکر ممکن است از 50 ـ 60 سالگی به بعد باشد. دوران جوانی برای ازدواج به محض اینکه فرد قدرت ازدواج کردن داشته باشد آغاز میشود؛ یعنی سن جوانی برای هر منظوری تفاوت میکند. برای تألیف یک اثر تحقیقی جوانی یعنی 50 سالگی به بعد؛ باید فرد منابع مختلف را دیده باشد، بسیار کتاب خوانده باشد. مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر میفرمایند که هزاران جلد کتاب را از اول تا آخر خواندهام. هر کتابی را هم نمیشود طی یک ماه خواند. انتظار نداشته باشید یک جوان 18 ـ 19ساله تا دیپلمش را گرفت بیاید یک اثر تحقیقی بدیع در مورد تاریخ اسلام بنویسند؛ این توقع نباید وجود داشته باشد ولی آن چیزی که میشود به جوانان توصیه کرد، سفارش پیغمبر اسلام در مورد فکر کردن است. پیامبر فرمودند یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادت کردن است. 70 سال میانگین طبیعی یک عمر است؛ یعنی یک عمر عبادت کردن برابر با یک ساعت فکر کردن است. مشکل ما این است که کم فکر میکنیم. توصیه ما باید به نسل عزیز جوان این باشد که بیشتر فکر کنند و به جای اینکه پیرو امواجی که در جامعه به وجود میآید باشند، سعی کنند واقعیتها را آنچنان که هست درک کنند.
گفتوگو از معصومه صبور
انتهای پیام
تو این مملکت هر کاری میشه فقط در راستای دین زداییه
کسی دغدغه دین نداره
از هیچ فعالیت فرهنگی بوی دین بیرون نمیاد