تحلیل معناشناختی واژه رشد در قرآن
کد خبر: 4102612
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۶
رشد قرآنی/ 3

تحلیل معناشناختی واژه رشد در قرآن

عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن در یادداشتی نوشت: در قرآن، شاهد رابطه‌ همنشینی، جانشینی و رابطه تقابل تضاد میان واژه رشد و شماری از واژگان قرآنی هستیم؛ رشد در معنای عاطفی‌ قرآنی، نیازمند رشد شناختی و محبت است.

سید‌علی‌اکبر حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن یکی از تفاوت‌های مفهوم رشد قرآنی با رشد روانشناسی آن است که در تعریف دانش روانشناسی، رشد شامل هرگونه‎ تغییری از جمله سقوط، زوال، فساد و انحطاط نیز می‌شود؛ اما در قرآن و منابع تربیتی و اخلاقی، اطلاق رشد بر تغییراتی که به افول، انحطاط، زوال، فساد و سقوط می‌انجامد، نادرست است؛ «رشد» هدف اصلی آفرینش انسان و معنای قرآنی آن  جهت‌دهی استعدادهاى تکامل‌ یافته، فزونی انسان، رهایی استعدادها از بن‏‌بست و نجات از خسران است؛ این مبحث مطرح شده در یادداشتی بود که در شماره اول در ایکنا با عنوان «بررسی پیشینه مفهوم رشد قرآنی» منتشر شد.

برخی روانشناسان با بدیهی انگاشتن نقش اجتناب‌ناپذیر عوامل زیستی و محیطی در سرنوشت انسان، از میزان نقش هریک از عوامل زیستی و محیطی سخن گفته‌ و انسان را موجودی منفعل می‌دانند و برخی نیز سطحی از آزادی را می‌پذیرند، براساس انسان‌شناختی قرآنی، تلاش فردی بیشترین سهم را در تعیین سرنوشت انسان دارد؛ براساس انسان‌شناختی قرآنی، تلاش فردی بیشترین سهم را در تعیین سرنوشت انسان دارد. با  توجه به برخی آیات قرآن، گویی هیچ عاملی جز تلاش فردی، نقشی در رشد و سعادت انسان نخواهد داشت. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»‏(نجم/۵۳: ۳۹)؛ در آموزه‌‎های قرآنی، یادآور شده است که انسان از عوامل پرشماری تأثیر می‌پذیرد؛ اما هرگز محکوم و مقهور آن عوامل نیست. این مبحث مطرح شده نیز در یادداشتی در شماره دوم در ایکنا با عنوان «گستره رشد در روانشناسی و قرآن» منتشر شد.

در سومین یادداشت یادآور می‌شود، معناشناسی زبانی، دانش مطالعه علمی معناست که با توصیف پدیده‌های زبانی در چارچوب یک نظام و با توجه به تمامی عوامل مؤثر در کشف معنای صحیح، انجام می‌شود؛ در معناشناسی زبانی، ساخت واژگانی یک زبان، به‌صورت شبکه‌ای از روابط معنایی است که میان یک لفظ و سایر الفاظ مرتبط با آن برقرار می‌باشد.

در همه زبان‌ها، شماری از واژگان، دارای یک معنای اصلی و دو یا چند معنای نسبی‌اند. معناشناسی، راه دست‌یابی به معنای نسبی واژه‌‎هاست. اولین و ضروری‌ترین گام دست‎یابی به معنا، تبارشناسی واژگان است.

 رشد در منابع واژه‌شناسی

در قرآن، از برخی واژگان چون: «ایمان، کفر، نفاق، سمع، بصر، زيبايى، انسان، رشد، عقل، علم  قدرت، نور، حیات، مرگ، عزت، ذلت، غم، شادی، پیروزی و شکست»، معانی قصد شده است که تا پیش از نزول قرآن رواج نداشت. این معانی، با مبانی انسان‌شناختی، الهیاتی، غایت‌شناختی و هستی‌شناختی توحیدی، سازگار و فهم‌پذیر هستند؛ ایزوتسو، این تحول زبانی را نشانه دگرگونی جهان‌بینی مخاطبان عصر نزول می‌‎دانست که در پرتو نزول تدریجی قرآن شکل می‌گرفت.

واژه رشد نمونه‌ای از این واژگان است. رُشد و مشتقات آن رَشد، راشد، رشید، رشاد، در 19 آیه قرآن به‌‎کار رفته است. در هفت آیه اوصاف راشدین (186 و 256 بقره، 6 نسا، 146 اعراف، 24 کهف، 7 حجرات و 21 جن»، در چهار آیه داستان انبیاء(51 انبیا، 78 و87، هود و 66 کهف) و هشت آیه، قصه مؤمنان بازگو شده است. (10 و 17 کهف، 29 و 38 غافر، 2 و10 و 14 جن)

ساخت‌های گوناگون واژه «رشد» در تبیین جهان‌بینی قرآنی نقشی فزاینده دارد و کشف میدان معنایی آن، افق‌های روشنی در حوزه‌های اخلاقی، تربیتی و روان‌شناختی زبان وحی می‌گشاید.

در منابع واژه‌شناسی فارسی برای واژه رشد، معانی «نمو، ترقی، بالندگی، به راه راست شدن، از گمراهی به راه آمدن، پایداری و ایستادگی در راه راست»، آمده است. دارای رشد، هادی و دلیر، سه معنایی است که در منابع فارسی برای واژه رشید بیان شده است. (عمید، 1363: 653 و 652)

واژه رُشد و رَشَد در زبان عربی از ریشه «ر، ش، د» به معنای هدایت، صلاح، كمال، پ در مقابل غیّ و ضلال به‌کار می‌رود. (راغب1412ق، ص352؛ قرشی، (1361)، ج2 ص 47)

واژه رُشد، همواره در امور تحسین‌برانگیز و رضایت‌بخش و در مقابل واژه رشد، غی قرار دارد؛ غی در اموری استعمال می‌شود که موجب خشم و نکوهش می‌شود؛ برخی واژه‌شناسان، معنای رُشد را عنایتی می‌دانند که در پرتوی آن، فرد از توانایی لازم برای پی‌گیری مصالح خود برخوردار می‌شود.

در بیان تفاوت معنای دو واژه رُشْد و رَشَد، واژه‌شناسان، رَشَد را ویژه امور اخروی و رُشْد را مربوط به دنیا و آخرت می‌دانند. (راغب 1412ق، ص353)

رشد به معنای هدایت و کمال یافتن آمده است، معنای اصلی رُشد ثبات و استحکام است و در برابر ضلالت به‌‎کار می‌رود.

رَشد از رشاده و آن سنگی است که کف دست را به‌طور کامل پر کند و جمع آن رَشاد است (ابن منظور 5/219)؛ رشاد بیانگر قدرت و صلابت در مسیر حق و استقامت و پایداری در آن مسیر است؛ چنان‌که سنگ، نماد سختی و مقاومت است. در قرآن نیز شاهد این کاربرد هستیم. «وَ قالَ الَّذي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبيلَ الرَّشادِ» (غافر/38). ابن ‎فارس، معانی متعدد واژه رشد «هدایت، روشنگری، رحمت، سعادت» را به اصل واحد استقامت در مسیر حق بازگردانده است.

رشد براساس معنای لغوی در برابر غی و ضلالت به معنای رسیدن به صلاح و هدایت الهی است. (بقرة/256، انبیاء/51، کهف/66 و 24، حجرات/7، هود/97)؛ «رشید» یکی از اوصاف خداوند(نمل/88) و به این معناست که او مدبر و هدایت‌کننده موجودات به‌سوی مصالح و نهایت کمال آنان است.

رشد، در کاربست‌های قرآنی، مفهومی تشکیکی و به مثابه پیوستاری با مراتب و مدارج طولی است که با رشد جسمی، جنسی عقل معیشت و تشخیص سود و زیان اقتصادی آغاز می‎‌شود و تا رشدعاطفی(تحول و تعالی گرایش‌‌ها) ارتقا می‌یابد.

تحلیل مفهوم رشد براساس شبکه معنایی

در نظام‌های نشانه‌شناختی دو رویکرد در زمانی و هم‌زمانی قابل توجه است؛ در رویکرد نخست نشانه‌ها به‌عنوان زنجیره‌ای پیوسته مشاهده‌ می‌شوند که در طول زمان گسترش یافته‌اند. رویکرد در زمانی، مطالعه تغییراتی است که نشانه‌ها در طول زمان متحمل‌ شده‌اند.

در تحلیل هم‌زمانی، با رویکرد ساخت‌گرایی، بر مطالعه هم زمان واژه‌ها در برهه‌ای از زمان به منزله یک کل سازمان‌یافته، یا نظام خودسامان تأکید و در پرتو آن ارزش معنایی، جایگاه و موقعیت دقیق واژه‌ها در شبکه‌های معنایی زبان تفسیر می‌شود؛ تحلیل هم‌زمانی یک متن بر پایه سه مؤلفه همنشینی، جانشینی و تقابل معنایی استوار است.

رابطه همنشینی از نشانه‌های زبانی، مربوط به ترکیب واژه‌ها در یک جمله یا کلام است؛ واژگانی که در کنار یک واژه قرار می‌گیرند، همنشین و فرایند هم‌نشین شدن واحدهای واژگانی بر روی محور هم‌نشین، همنشینی معنایی است.

این فرآیند همنشینی، موجب فزونی، یا کاهش معنایی واحدهای همنشین و یا پیدایش معانی جدید خواهد شد. رابطه همنشینی مبتنی بر ماهیت خطی و زنجیره‎ای زبان است که در متن بروز می‌کند. در رابطه جانشینی مفسر، در پی کشف تشابه واژه مورد نظر با واژه‌‎های دیگر در متن است؛ ترادف نسبی، عینی‌ترین مصداق رابطه جانشینی است.

تقابل معنایی در میان واژه‌هایی است که دارای مفاهیم متضاد هستند؛ همنشینی دو واژه در یک بافتار، گویای این نکته نیز هست که واژه‌های همنشین مانند رشد و هدایت، به‌رغم مشابهت معنایی، هریک دارای معنایی متفاوت‌اند و در این رویکرد، واژگان یک ساختمان تک لایه‌اي نیستند، بلکه شامل تعدادی از واژگان فرعی می‌شوند که در عرض یکدیگر قرار گرفته‌ و دارای مرزهای متداخلی هستند و هر واژه یا نظام یا سیستم معنایی، نماینده جهان‌بینی خاصی است.

در قرآن، شاهد رابطه‌ همنشینی، جانشینی و رابطه تقابل تضاد میان واژه رشد و شماری از واژگان قرآنی هستیم. تبین، ایمان، هدایت، اجابت دعوت الهی (5 مورد)، نفی اکراه در دین، کفر به طاغوت (2 مورد)، تمسک به دستگیره مطمئن، بلوغ جنسی، واگذاردن اموال یتیم به او، دوری از زنشتی‌ها و سرکشی، رحمت الهی، هدایت الهی، پیروی، و تعلیم و یادگیری از رشدیافتگان، فضل و لطف الهی، هدایت‌گری خدا، اراده ربوبی، اسلام و تسلیم، یاد خدا، غی، شر، خیر، ضرر، نفع، سفاهت، خرد، واژگان همنشین رشد در قرآن‎ و تبیین‌کننده حوزه معنایی رشداند. هر یک از این واژه‌ها، خود نیز در پرتوی یهم‌جوار، معنایی نو می‌یابند. 

رشد در معنای عاطفی‌ قرآنی، نیازمند رشد شناختی و محبت است؛ رشد در آیه‌های (جن/ 10، کهف/10 و 17، انبیاء/51)، به معنای رسیدن به بالاترین مراحل رشد شناختی و قدرت تشخیص است؛ معرفت و محبت الهی از مؤلفه‌های اساسی رشد عاطفی هستند.

قرآن خداشناسی را از اهداف آفرینش، شمرده (طلاق/12) و معیار برتری و تعالی انسان را نیز معرفت(مجادله/11) می‌داند. معرفت خود زمینه محبت را فراهم می‌‎آورد و در برخی روایات به این رابطه اشاره شده است «مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی» که این حدیث قدسی، مراحل شش‌گانه سلوک (طلب، معرفت، محبت، شهادت و باریابی به مقام فنا) را یادآور شده است، عشق، محبت متراکم و اشتداد یافته و سرآغاز بی‎قراری و بی‎تابی است و شهادت پایان بی‌قراری و باریابی به مقام فناست.

در آیه 256 سوره بقره به جایگاه و نسبت معرفت و محبت با رشد، اشاره شده است. در این آیه، نقش دین را تبیین راه رستگاری و بازشناسی آن از گمراهی دانسته «قدتبین الرشد من الغی» و تأکید می‌‎کند که پس از شناخت حقیقت، دلیلی برای اکراه و اجبار باقی نخواهد ماند.

در قرآن و روایات پیشوایان معصوم، محبت میوه شناخت و دین بستر رشد، بالندگی و رهایی از گمراهی است؛ این بالندگی، با معرفت، آزادی و محبت امکان‎پذیر است.

شش واژه تبین، عروه، اکراه، ایمان، الله، کفر و طاغوت، واژگان همنشین رشد در آیه 256 بقره هستند. واژه «عروۀ» به معناى دستگيره و وسیله‎ای برای برداشتن و جابجا کردن چيزى است. در زبان عربی، گياهان ريشه‎دار و درختان مقاومی كه برگ آنها نمی‌ريزد «عروة» می‌نامند.

معنای اصلی عروه، تعلق است. وقتى گفته مى‌شود: «فلان عرى فلانا»، یعنی فلانى به فلان چيز یا فلان کس تعلق و دلبستگى دارد. (الميزان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 345). نفی اکراه، در آیه، به‎ معنای وجود تعلق و تمایل است و این، معنایی است که در واژه عروه نیز مندرج است و در دو واژها همنشین عروه و الااکره، مشابهت معنایی وجود دارد.

در معنای واژه ایمان نیز نوعی تمایل وجود دارد، چنان‏که در کاربست‌‎های قرآنی، ایمان به خدا بارزترین مصداق محبت است؛ ایمان به خدا پس از تبیین و معرفت معنا می‌یابد؛ خدایی که قرآن معرف آن است؛ دوست‌داشتنی خواهد بود.

با تحلیل مفهوم قرآنی ایمان درمی‌یابیم، محبت، از ملزومات ایمان در کاربست‌های قرآنی است. اساسا ایمان تنها زمانی تحقق خواهد یافت که متعلق ایمان با آگاهی، خواست و محبت همراه باشد.

با توجه به تقابل تضاد دو واژه کفر و ایمان در آیه 256 بقره نیز، می‌توان گفت: در آموزه‌های قرآنی، مفهوم کفر نیز با نوعی انزجار و نفرت همراه است. و زمانی که قرآن از مخاطبان می‌خواهد تا به خدا ایمان آورند، به‌‎مثابه آن است که از آنان می‌خواهد خدا را دوست بدارند.

کفر به طاغوت نیز به این معناست که از کفر و طاغوت بیزار باشیم. در قرآن از زبان ابراهیم(ع) و همراهانش به این اصل قرآنی اشاره شده است. (ممتحنه/ 4)

نکته حائز توجه آن است که، نقش الگویی ابراهیم(ع) و همراهان آن حضرت، زمانی در قرآن یادآور شده است، که آنان بی‌زاری خود را از کافران، ابراز می‌کنند. «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ».

در آیه هفتم سوره حجرات، محبوبیت ایمان «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ»، زیبایی ایمان«وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ»، ناخوشایندی از کفر، فسق و عصیان «كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان»، همنشینانِ واژه رشد و نشانه‎های رشدیافتگی‎اند. در این آیه واژه الله، فاعل سه فعل حَبَّبَ، زَيَّنَ و كَرَّهَ، با «رشد»، همنشین شده «وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ»، تا بیان کند، باریابی به مقام رشد، تنها با توفیق خدا میسر خواهد شد و خوشایندی و زیبایی ایمان و ناخوشایندی کفر، فسق و عصیان، فضل الهی به رشدیافتگان است.

در آیه «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً» (جن/ 14)، همنشینی رشد با واژه تسلیم نشان می‌دهد که پیش‌نیاز حرکت به‌سوی «رشد»، تسلیم در برابر فرمان الهی است. (المیزان، ذیل آیه)، مجاورت واژگان إِكْراه، دین، تَبَيَّنَ، رُشد، غَی در آیه 265 سوره بقره، ‏این نکته را باز می‌گوید که راه وصول به مقام رشد، پذیرش دین و پایبندی به دستورات آن است.

همنشینی دو واژه لااکراه و دین«لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»، گویای این اصل قرآنی است که پس از تبیین دین و شناخت کامل راه رشد و غی، دلیلی برای اکراه و اجبار باقی نخواهند ماند. انسان خردمند، پس از آگاهی، با میل و اشتیاق، دینی را که سعادت او را تضمین کند، برمی‌گزیند. با همنشینی واژگان دین، تَبَيَّنَ، رُشد، غَی، درمی‎یابیم که از کارکرد‎های اساسی دین، تبیین راه رشد و غی است.  

از الگوهایِ تحلیل مفهومی در معناشناسی، تقابل معنایی است. در این مدل، مفسر، برای فهم معنای واژه‌هایی مانند: ايمان، غيب، هدايت، خیر، نور، رشد، به بررسی واژگان کفر، شهادت، شر، ظلمت، غی، می‌پردازند؛ واژه رشد در آموزه‎های قرآنی، در تقابل تضاد با چهار واژه‌ غی(بقره/ 256)، ضرر(جن/ 21)، شر(جن/ 10) و سفاهت(نساء/ 5) آمده است.

در آیه «قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً»، واژه رشد در برابر ضَرّ، به معنای، سود و نفع حقیقی و متعالی، به معنای زیان، نقصان و بدحالی آمده است. (قرشی، 1361، ج 4: 176)

در آیه «وَ أَنَّا لا نَدْري أَ شَرٌّ أُريدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً» (جن/ 10)، رشد در تقابل با شر به معنای زیان و یا زیان زشتی است که موجب اعراض همگانی می‌شود؛ با توجه به این تقابل، در معنای رشد، مفهوم خیر ملحوظ شده است. خیر، خوبی است که موجب تمایل همگانی می‌شود در این کاربست قرآنی واژه رشد جایگزین خیر شده، تا این حقیقت را بازگوید که رشد، به‌معنای دست‎یابی به هرگونه خیر و بزرگترین مصداق آن است.

در معنای شر نوعی بیزاری و اعراض و در معنای خیر نیز نوعی رغبت و میل نهفته است، از این جایگزینی در می‌‎یابیم که در مفهوم رشد نیز تمایل به‌سوی خوبی‌‌ها و کراهت از بدی‌ها وجود دارد.

در این آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» (بقره/ 256)، شاهد تقابل دو واژه رشد و غی هستیم. غی، منحرف شدن از جاده حقیقت و حرکت در میسر هلاکت است؛ در تفسیر غی آمده است، در غی، گمراهی، تا آن‎جا پیش می‎رود که خداوند نعمت عقل را از فرد گمراه بازمی‌ستاند و او باطل را حق می‌‎پندارد و به آن معتقد می‌شود.

براساس برخی برداشت‌های تفسیری، غی، جهل ناشی از اعتقاد فاسدی است که آدمی را از رسیدن به مقصد بازمی‌‎دارد؛ بنابراین رشد هدایتی است که آدمی را به مقصد می‌رسد.

در تفاوت معنای غی و ضلالت آمده است: غی، انحرافی است که در آن، مقصد نیز فراموش شده است؛ اما در ضلالت، فرد در عین گمراهی و انحراف، مقصد را از یاد نبرده است؛ از این‌رو گستره معنایی غی، بیشتر از ضلالت است.

در دو آیه (بقره/ 131 و 132)، واژه تسلیم، همنشین واژه سفاهت است. با توجه به تقابل تضاد این دو واژه، سرکشی در برابر پروردگار، نشانه‌های سفاهت است؛ نکته حائز اهمیت آن است که در آیه، برای تبیینِ ضرورتِ پیروی از ابراهیم، به ویژگی «تسلیم بودنِ» آن حضرت بسنده شده است. گویی این سخن ابراهیم(ع) «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ  قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبّ‏ الْعَالَمِينَ»، به مثابه علت اصلی گزینشِ آن حضرت، برای ایفای نقشِ رسالت است «وَ لَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فىِ الدُّنْيَا».

قرآن به‌منظور بازگویی اهمیت «تسلیم»، این فضیلت را آیین ابراهیم، و رویگردانی از این آیین را سفاهت می‌داند «وَ مَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ»(بقره/ 131) و به آخرین فرستاده خود، محمد(ص)، فرمان می‌دهد تا از آیین ابراهیم پیروی کند. (نحل/ 123)

در دو آیه چهارم و ششم سوره نساء، شاهد تقابل تضاد میان دو واژه سفاهت و رشد هستیم و در آیه 131 و 132 سوره بقره، واژه سفاهت در تقابل با واژه تسلیم قرار دارد. براساس رابطه جانشینی، واژه‌‎های رشد، تسلیم، سفاهت، در آیه‌های چهارگانه درمی‎یابیم که میان واژه تسلیم و رشد از یک‌سو و واژه سفاهت و رویگردانی از خدا، از سوی دیگر، نوعی اشتراک معنایی وجود دارد.

یادداشت از سید‌علی‌اکبر حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن 

انتهای پیام
captcha