خدا را کجا ببینیم + صوت
کد خبر: 4083424
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۶
احمدرضا اخوت تشریح کرد:

خدا را کجا ببینیم + صوت

مدیر مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران در هفتمین جلسه دوره «توحید در مراتب رشد» گفت: من اول باید خدا را در حادثه‌ها ببینم تا بعد بفهمم خدا همه جا هست. سوره مبارکه «یوسف» یاد می‌دهد که چگونه حادثه‌ها اسماء و صفات الهی را شکوفا می‌کنند.

احمدرضا اخوت، مدیر مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران

به گزارش خبرنگار ایکنا، هفتمین جلسه دوره «توحید در مراتب رشد» از سلسله جلسات «در محضر قرآن کریم» ویژه مربیان، کادر، فعالان فرهنگی، فارغ‌التحصیلان، دانشجویان و دانش‌آموزان پایه دهم به بالای مساجد ۱۳ شهریور، با سخنرانی احمدرضا اخوت، مدیر مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران برگزار شد.

وی در آغاز سخنان خود به خلاصه‌ای از مبحث جلسه گذشته که به سوره مبارکه «یوسف» اختصاص داشت، پرداخت و گفت: در دوره سوم رشد، انسان نیاز دارد که خدا را به عینه ببیند و خدایی که نمی‌بیند را نمی‌تواند قبول کند به همین دلیل به حجت نیاز پیدا می‌کند، اما رؤیت خدا به این ترتیب است که عقل فعال و بعد از طرف خدا وعده‌ای داده می‌شود و بعد وعده اجابت می‌شود و بعد از اجابت شدن، انسان خدا را در این بده بستان‌ها می‌بیند.

حکمت‌های نهج‌البلاغه، میقات‌های انسان با خدا

اخوت ادامه داد: جلسه قبل این تکیلف داده شد که هر کدام از دوستان یک حکمت نهج‌البلاغه را انتخاب کنند و ببینند که می‌توانند خدا را با آن ببیند یا نه. از این منظر حکمت‌های نهج‌البلاغه و هر حکمتی میقات‌های انسان با خداست، برخی افراد را دیده‌اید که سنی هم از آن‌ها گذشته وقتی راجع به خدا حرف می‌زنیم یک مرتبه شروع به گریه کردن می‌کنند و می‌گویند که نمی‌دانید خدا چطور خودش را در این دوران زندگی‌مان به ما نشان داده است. این رؤیت از طریق حکمت اتفاق افتاده است.

بنا بر این گزارش، در ادامه جلسه برخی حاضران حکمت‌های منتخب خود را خواندند و به بیان نکاتی پرداختند. یکی از افراد به حکمت «تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ» اشاره کرد و گفت: حرف حکمت این است که حوادث و امور تسلیم تقدیر خدا هستند، تا آنجا که گاه مرگ انسان در تدبیر و هوشیاری اوست. کارها برای مقدارها رام می‌شوند، تا موقعی که مرگ بیاید و تدبیر را از فرد بگیرد؛ یعنی یک نسبتی بین تقدیر و تدبیر به وجود می‌آورد، تجربه عینی‌ آنجاهایی بوده که حرف حرف من نشده است. مثلاً در سوره‌ها تصوری داریم که گام بعدی باید خدا این را بگوید ولی خدا آن چیزی که خودش می‌خواهد را می‌گوید که در زندگی هم که عینی می‌شود باز همین شکل است و این خیلی جالب است که هیچ کاری آن طور که آدم می‌خواهد نمی‌شود و آنطور که خودش می‌خواهد می‌شود به خصوص آن جاهایی که کارها خیلی خوب در می‌آید.

اخوت در ادامه اظهار کرد: یکی از موضوعاتی که برای همه انسان‌ها مطرح است سرنوشت است، و یکی دیگر از چیزهایی که برای انسان‌ها مطرح است نیز تقدیرات است؛ تقدیرمان چیزهایی است که آن سرنوشت را می‌سازد، چیزهایی که به آن‌ها مقادیر می‌گویند. تقدیر این است که ما در این مسجد حرف بزنیم، این مقادیر است، سرنوشت ما می‌شود این که راجع به توحید حرف بزنیم و چیزی بفهمیم و ان‌شاء‌الله بعد بر اساس آن حوادث خوبی برایمان اتفاق بیفتد و یک جایی دستمان را بگیرد و جایی که می‌خواهیم بلغزیم دستمان را بگیرد، پس یک مقادیر داریم و یک سرنوشت.

وی عنوان کرد: همه احادیث همین طور هستند و باید تحلیل شوند، بدتر اینکه شرحی به این صورت برای نهج‌البلاغه وجود ندارد. به سرنوشت هم بعضی وقت‌ها می‌شود گفت تقدیرات یعنی نتایج، مقدارها (مقادیر) اگر درست انتخاب شود سرنوشت‌ها هم درست می‌شود، اما درست در معیار الهی نه در نزد من، چون ممکن است من یک چیزی بخواهم و خدا نخواهد، مثلاً از خدا بچه یا ازدواج می‌خواهد اما هر کار می‌کند جور نمی‌شود چون حکمت خداست. خیلی‌ها ازدواج نکردید، ازدواج شما جزو تقدیراتتان است، با کی و کجا ازدواج می‌کنید و خدا چند بچه می‌دهد جزو تقدیرات است و شما نمی‌توانید برای این تدبیر کنید چون مقدار و زمانش دست شما نیست،، ولی یک چیزی خیلی مهم است شما هر چه که بهتر باشید خداوند برایتان طوری تنظیم می‌کند که مسلماً بهترین برای شما می‌شود. اجمالاً می‌توانید بگویید راجع به این موضوع نمی‌توانم تقدیر کنم ولی می‌توانم یک کاری کنم که «حُسن مقادیر» داشته باشم.

صد درصد سرنوشت دست خودمان نیست

این معلم قرآن با بیان اینکه صد درصد سرنوشت ما دست خودمان نیست، بیان کرد: هر چه آدم سعی کند بهتر باشد تدبیری که برایش می‌شود خیلی بهتر است؛ انسان مَدار دارد و می‌تواند مدارهای زندگی‌اش را خودش را انتخاب کند. حکمت «تَذِلُّ الْأُمُورُ» در واقع همین چیزی است که در سوره یوسف است؛ یعنی حضرت یوسف، یوسف است و همینطور در زندگی یوسف‌وارش جلو می‌رود. دنیا را جدی بگیر از جهت اینکه وظیفه‌ات را انجام بدهی و جدی‌اش هم نگیر از این جهت که تمام می‌شود برای چه غصه می‌خوری، رهایش کن، به آن فکر نکن، نمی‌شود یک نفر به گناه آلوده شود به این جهت که مهم نیست.

وی گفت: نَفس انسان تغییر نمی‌کند و شما نسبت به گذشته و الان ثابت هستید فقط لباستان عوض شده است، اگر کسی این حقیقت را بفهمد که نفس ثابت است ولی جلوه‌های چیزهایی که وارد می‌شود حال انسان را نسبت به خداوند عوض می‌کند و شرمنده می‌شود که با این ریخت و قیافه می‌خواهد پیش خدا حاضر شود. نفس کسی که به بهشت می‌رود یا جهنم ثابت است، ولی آن که به جهنم می‌رود به این دلیل می‌رود که اعمال قابل عرضه‌ای در پیشگاه خدا ندارد، و بهشتی هم به دلیل اینکه لباس نَفس خوبی دارد به بهشت می‌رود. 

نفس ثابت، نزدیک‌ترین موجود به خود خداست

مدیر مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران اظهار کرد: مهم این است که شما متوجه می‌شوید نفس ثابت، نزدیک‌ترین موجود به خود خداست، چون یکی از ویژگی‌های خدا ثابت بودن است. اینکه می‌گویند «‌من عرف نفسه فقد عرف ربه‌» از این جهت است، اگر کسی بتواند آن منِ ثابتش را پیدا کند و ردش را بگیرد، در وجود خودش یک امر ثابتی را پیدا می‌کند که در هیچ حالتی تغییر نمی‌کند. اگر انسان در یک جایی بخواهد ثابت را ببیند و متغیر را نبیند، همان نفس است.

وی ادامه داد: نگاه پروردگار به موجود، به او تشخصی می‌دهد که آن را از غیرش متمایز می‌کند؛ یعنی خدا به من نگاه کرده؟ بله، بعد هم نگاه ثابت و هیچ وقت در هیچ حالتی هیچ منی غیر از من نمی‌شود. خدا به همه موجودات نظر نکرده بلکه القای خصوصیت کرده، یعنی همانطور که خودش ثابت است، خصوصیت خودش را به تو داده است. فکر کنید آدم‌ها من‌هایشان را گم کنند، می‌شود برایش داستان‌ها نوشت. «أَرَادَ»، یعنی آن ثابتی که وقتی یک متغیر می‌آید همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد، یعنی جریانات را همراه خودش می‌کند به این می‌گویند اراده، یعنی کاری را هم‌راستای فکر خودم کردم.

اخوت با بیان اینکه در بهشت بعضی چیزها از بالا به پایین به انسان داده می‌‌شود یعنی مال خودش نیست و به او افاضه می‌شود، گفت: بعضی چیزها مربوط به تغییر و تحولات انسان است و به اعمال نفس برمی‌گردد؛ افاضاتی که به نفس داده می‌شود در قرآن با کلمه شراب مطرح می‌شود، آن چیزی که عمل انسان می‌سازد یا به شکل طعام در می‌آید یا لباس، یعنی عمل‌ها طعام درست می‌کند و لباس. خدا طعام و لباس را به ازای عملت می‌دهد، در قرآن چیز دیگری هم داریم و آن هم ارتباطات است که آن مربوط به روابطی است که انسان در جامعه دارد. اینها را از این جهت گفتم که نفس ثابت است، در این دنیا بناست انسان از شروع تا آخر در هر برخورد و مواجه‌ای یک بار خدا را بییند؛ یعنی در هر مواجه‌ای احکام آن کار را بفهمد، مثل لباس‌هایی که می‌دوزند هر کدام از اینها بافته می‌شود و بعد از مدتی یک لباس یا طعام می‌شود و اینها برایتان ذخیره می‌شود. «تَذِلُّ الْأُمُورُ» یعنی تمام تلاشت را می‌کنی برای اینکه یک کار بشود ولی نمی‌شود که نمی‌شود، این یکی از راه‌های خداشناسی امیرالمؤمنین است.

«‌تَذِلُّ الْأُمُورُ» در مواجه یعقوب با فقدان یوسف(ع)

وی با اشاره به آیه 83 سوره یوسف؛ «قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ؛ [يعقوب]؛ گفت [چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است پس [صبر من] صبرى نيكوست اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد كه او داناى حكيم است»، گفت: «صَبْرٌ جَمِيلٌ» یعنی مقدرم شده یوسفم را دیگر نبینم اما هر چه خداوند برای من تقدیر کند زیباست. حضرت یعقوب هر کاری کرد که یوسف را از چنگ برادران نجات دهد نتوانست. «‌تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ‌» زبان حال حضرت یعقوب است، حالا باید یک صبر قشنگ از خودم بروز دهم، این صبر حتی گل و میوه می‌دهد، گل و میوه‌اش این است که «‌وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ‌؛ و بر آنچه توصيف مى ‏كنيد خدا يارى ‏ده است»؛ (یوسف/18)، یعنی فقط خداست که می‌شود از او کمک خواست. یک مرتبه شکوفه می‌‌زند و بوی عطرش بلند می‌شود، بوی عطر یعقوب، این عطر جایی است که تو خسارت می‌بینی ولی باید صبر کنی تا به نتیجه برسی.

بررسی ناملایم‌ترین اتفاق ممکن برای انسان 

وی با ذکر این مطلب که سوره در مورد ناملایم‌ترین حادثه‌ای که برای یک انسان می‌تواند بیفتد، آموزش می‌دهد، اظهار کرد: دو حادثه مطرح است یکی اینکه حضرت یعقوب، یوسف را از دست داده و حادثه ناگوارتر به نظر من این است که فهمید پسرانش گناه و یوسف‌کشی کردند از این خیلی ناراحت شد و به نظرم حتی نابینا شدن یعقوب به خاطر یوسف نبود، به خاطر برخورد با یوسف بود؛ برخورد آد‌م‌هایی که ولی‌زاده و فرزند پیامبر بودند این خیلی سنگین است. در خاندان رسالت آیا می‌شود برادران بیایند و پیامبر‌کشی کنند؟ کارشان در حد پیامبر‌کشی بود، در واقع برادران او را کشتند ولی خدا یوسف را نجات داد، در چاهی انداختند که اصلاً هیچ عابری از آن‌جا عبور نمی‌کند. اینکه خدا یوسف را نجات داده، ربطی به گناه برادران ندارد؛‌ «‌وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ‌» یعنی می‌شود به خدا پناه برد، می‌شود روی کمک خدا حساب کرد، همان «‌إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ‌»(حمد/5) است.

وی با بیان اینکه در ادامه مواجه دیگری اتفاق می‌افتد، بیان کرد: «وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ؛ و كاروانى آمد پس آب ‏آور خود را فرستادند و دلوش را انداخت، گفت: مژده اين يك پسر است و او را چون كالايى پنهان داشتند و خدا به آنچه می‌کردند دانا بود»، (یوسف/19)، کاروانی آمدند و دلوشان را انداختند، بعد یک مرتبه دیدند که بچه‌ای بالا آمد، آن‌ها گفتند «‌يَا بُشْرَى‌»، یعنی ما چه می‌خواستیم و خدا به ما چه داد، احساس کردند که یک گنج پیدا کردند، به خاطر اینکه قیمت داشته است، و بعد آیه می‌فرماید: «‌وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ‌» یعنی خداوند به عملشان علم داشت، اینها خدا را مد نظر قرار ندادند و به این فکر کردند که چیزی گیرشان آمده، باید چه کار می‌کردند؟ باید به ده می‌رفتند و می‌گفتند این بچه گم شده. اینها هم نامردی کردند، یعنی همان کار برادران را کردند، ولی برادران چون نفعشان در از بین بردن یوسف بود، او را از بین بردند. اینها هم نفعشان در فروختن بود و خب فروختند، فرقی نکرد، ولی نشان می‌دهد که وقتی نفع‌ها متفاوت باشد بروزها هم متفاوت می‌شود، لذا می‌شود در دنیا بروز کارها متفاوت ولی در یک راستا باشد. اتفاقاً ظاهرش هم خیلی خوب است که یوسف را نجات دادند، اینجا برگی نبود که رویش پیدا کند، خدا دارد آبروداری می‌کند و میوه می‌دهد، خدا رصد می‌کند و حتی اگر سالیان سالیان هم از این داستان بگذرد وقتی کارهای اینها را ارزیابی می‌کنند هیچ وقت هیچ کسی کار اینها را تحسین نمی‌کند، یوسف را که نجات ندادند، بلکه کاسبی کردند؛ پولش را هم گرفتند و خرج هم کردند و تمام شد، روز قیامت وقتی می‌آیند، هیچ نسبتی با یوسف ندارند.

حوادث اسمای الهی را شکوفا می‌سازند

وی ادامه داد: در همین آیه نگاه می‌کنید یک اتفاق می‌افتد و یک قانونی جاری می‌شود و خدا جلوه می‌کند. فکر کنید انسانی کاری را انجام می‌دهد و نه زوایای بعدش و نه زوایای قبلش را نمی‌داند. اگر اینها آدم‌های باخدایی بودند از این کارشان می‌توانستند در مسیری قرار بگیرند که چه کار بزرگی در این عالم کرده باشند، این می‌شود عطر حسرت و عطر باخت. یوسف را از دست دادند، این می‌شود عطر حسرت، هر کدام از گل‌ها یک عطری دارد و لزومی ندارد که عطر خوبی هم باشد، خدا را بایستی در لابه‌لای عطرها و طعام‌ها و شنیدن‌ها پیدا کرد. چشم انسان نمی‌تواند خدا را به صورت ثابت ببیند باید یادت بیفتد به یک حادثه‌ای که در آن حادثه خدا رؤیت شده، این خیلی مهم است، اگر آدم این را بفهمد دیگر حادثه‌ها را می‌قاپد و در هر حادثه‌ای می‌خواهد ببیند کدام اسم خدا ظاهر شد و چه عطری دارد؟ چه خاصیتی دارد و خدا کجای آن است و بعد شما می‌بینید به اندازه حوادثی که برای شما پیش می‌آید خدا هست حالا در بعضی‌هایش پر‌رنگ‌تر است، اصلاً اینها را ضبط کن و بنویس که من خدا را دیدم، من می‌دانم خدا همه جا هست ولی من که همه جا خدا را ندیدم، من خدا را اینجا دیدم، هر جایی باشیم خدا هست، ولی من هنوز به این حد بلوغ نرسیدم که خدا را همه جا ببینم. من اول باید خدا را در حادثه‌ها ببینم تا بعد بفهمم خدا همه جا هست. این سوره یاد می‌دهد که چگونه حادثه‌ها اسما را شکوفا می‌کنند.

اخوت با اشاره آیه 23 سوره یوسف؛ «‌وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ و آن [بانو] كه وى در خانه‏ اش بود خواست از او كام گيرد و درها را [پياپى] چفت كرد و گفت بيا كه از آن توام [يوسف] گفت پناه بر خدا او آقاى من است به من جاى نيكو داده است قطعا ستمكاران رستگار نمى ‏شوند»، بیان کرد: در این آیه رؤیت برهان حق است، گل آن کجاست؟ گل آن «‌مَعَاذَ اللَّهِ‌» است، یعنی خدا یک پناهگاه‌هایی هم دارد و خدا پناهم می‌دهد، اسم این عطر، عطر برهان است. چقدر این عطر پناه می‌دهد، «‌مَعَاذَ اللَّهِ‌» که داشته باشیم یعنی همه چیز داریم، «‌إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ»، خداوند برای من خوب مقدر کرده، خدا خوب من را می‌خواهد. شما باید حتما در وجودت یک برهانی ببینی تا این گل شکوفا شود. حوادث هم هست، بعضی‌ها می‌گویند ما خیلی تحت فشاریم و سخت است اما باید اتفاقی رخ دهد که در درون خود برهانی ببینی. تو باید بر اساس آن برهان، خویشتن‌داری کنی. تو تا آخر عمرت باید همیشه خویشتن‌داری داشته باشی.

سفر اربعین که می‌روید مراقب باشید به اندازه کفایت از طعام بهره‌مند شوید. برهان رب را ببینید گل «‌مَعَاذَ اللَّهِ‌» رویش پیدا می‌کند، برای بعضی‌ها نخوردن خیلی سخت است از مردن هم سخت‌تر است. شهوت آدم‌ها با هم فرق می‌کند مراقب باشیم با هم مقایسه نکنیم.

عجله؛ آفتی در راه توحیدشناسی

این استاد دانشگاه تهران ابراز کرد: در رابطه با توحید تمام ایراد انسان به خاطر عجله است. می‌گوید می‌خواهم خود خود خدا را ببینم، حالا شما خود خود خدا را نبین؛ «‌مَعَاذَ اللَّهِ‌» را ببین، این عجله‌ای که می‌کنی دری را باز نمی‌کند، اول باید تک تک صفت‌هایش را ببینی تا بتوانی ذات مستجمع جميع صفات را درک کنی، نه اینکه از اول این ذات را ببینی، مراحل دارد. برهان یعنی خدا هست یعنی هیچ دلیلی ندارم که بگویم خدا نیست که بخواهم گناه کنم، مثل یک چیز بدیهی و واضح است.

وی گفت: بعد یوسف به زندان می‌رود؛ «‌فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ پس پروردگارش [دعاى] او را اجابت كرد و نيرنگ آنان را از او بگردانيد آرى او شنواى داناست»، (یوسف/34)، گلش زندان است، برگش دعایش است، زندان همانی هست که از خدا خواست تا از کید زنان خارج شود. چقدر یوسف خوشحال شد، به زندان رفت ولی خوشحال شد چون افتادن به زندان را علامت استجابت دعایش گرفت. کجا بهتر از زندان، خیلی از مشکلاتی که در زندگی ما هست شبیه این زندان است، یعنی ما را در یک سه کنجی انداخته‌اند تا از بسیاری بلایا حفظ شویم، اتفاقی که افتاد حتی اگر بد هم بود، علی‌رغم میل درونی بود، بگو حتماً خدا دعای من را مستجاب کرده است. خدا بلد است که چه کار کند تو نگران نباش. ببین خدا برای چه تو را در هر موقعیتی قرار می‌دهد برو یاد بگیر، با این فکر زندگی راحت می‌شود. برای موحدین اینطور است که از هر جای زندگی یک حُسن در می‌آید، اگر درختت برگ دعا داشته باشد، گلش عطر اجابت دارد. این همان جنات تجری است.

اخوت ادامه داد: در زندان هم آدم مقصر هم آدم بی‌تقصیر است، آنجا با آدم‌های مختلفی مواجه می‌شود که هر کدام یک رنگی دارند، برگش هم دیدن نفع و ضرر است. بعد چه گلی ظاهر می‌شود؟ «‌الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»، (یوسف/39)، در هر کار خیری با ربوبیت‌های مختلف مواجه می‌شود، هر کار خیری را نگاه کنید، محل ربوبیت‌های خداست. وقتی نگاه می‌کنید به نسبت خیر، آن چیزی‌که بهتر از همه است خداست.

رؤیت خدا در راهپیمایی اربعین

‎مدیر مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت اظهار کرد: تکلیف جلسه آینده رؤیت خدا در راهپیمایی اربعین است. چه ساقه‌ای و برگ و گلی می‌شود دید، ساقه رخدادها، برگ حقیقتی که فرد به آن توجه می‌کند که به واسطه آن حقیقت اسمی از اسمای خدا برای او زاهر می‌شود (شکوفه می‌دهد). این را در دفترچه‌ای بنویسید، این تجربه‌های نوشتن خیلی جالب است، اسم‌هایی که به شما تجلی می‌کند را بنویسید.

یادآور می‌شود، به دلیل راهپیمایی اربعین جلسه آینده، سه هفته بعد برگزار می‌شود.

کد
انتهای پیام
captcha