بدون دانستن علم لغت دریافت‌ ناقصی از قرآن خواهیم داشت
کد خبر: 4049727
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۷
سیدمحمود طیب‌حسینی مطرح کرد:

بدون دانستن علم لغت دریافت‌ ناقصی از قرآن خواهیم داشت

عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اظهار کرد: باید به سراغ قرآن برویم و معنای دقیق کلمات را در کتاب‌های لغت درک و همه کاربردها را استخراج کنیم، چون قرآن کلام خدای مهربان است و بهترین و زیباترین معانی و معارف را دارد. لذا ما هم باید آن را به بهترین معناها تفسیر کنیم.

سیدمحمود طیب‌حسینی

به گزارش ایکنا، سیزدهمین جلسه از دوره تفسیر پژوهی به همت آکادمی بین‌المللی حکمت، شب گذشته، 26 فروردین، با موضوع «نقش علوم ادبی در تفسیر قرآن» و با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود طیب‌حسینی، عضو هیئت علمی گروه قرآن‌پژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید:
 
در جلسه قبل درباره نقش علوم ادبی در فهم دقیق معنا و تفسیر صحیح آیات و اینکه می‌تواند برخی شبهات را در باب قرآن کریم برطرف کند صحبت کردیم. برای اینکه کلمات قرآن را معنا کنیم، علاوه بر مراجعه به کتاب‌های لغت قدیمی که معنای کلمات را از عصر پیامبر(ص) برای ما بازگو می‌کند تا فهم ما از کلمات قرآن دقیق‌تر باشد، باید به قرآن هم مراجعه کنیم، چون ممکن است خدای متعال در قرآن کلمات را همراه با قرینه‌ای در معانی جدیدتر و متفاوت به کار برده باشد. البته هر ادیب و متخصص زبان، اجازه دارد که متناسب با زمان و عصر خودش، دایره کلمات را محدودتر یا گسترده‌تر کند. گاهی خداوند به برخی کلمات قرآن قداست یا بار ارزشی مثبت یا منفی داده است.

نقش دانش لغت در فهم دقیق قرآن

یکی دیگر از کلماتی که باید به آن اشاره کنم «هبه» است؛ به معنای بخشیدن و هدیه دادن به دیگران. خداوند این کلمه و مشتقات آن را بیش از بیست بار در قرآن به کار برده، اما آنچه برای ما مهم است و قرآن معنای جدیدی به آن داده این است که نوعی از قداست و بار ارزشی مثبت به آن بخشیده است. این کلمه معمولاً در میان مردم برای هدایای مادی به کار می‌رود، اما در قرآن درباره برخی امور بسیار ارزشمند از جمله دو سه بار درباره نبوت به کار رفته است؛ مثلاً گفته شده ما نبوت را به حضرت ابراهیم(ع) هدیه دادیم. 
 
این کلمه در جای دیگر به معنای حکمت و در یک آیه نیز به معنای رحمت خداوند به کار رفته و خداوند این کلمه را برای یک سلسله امور معنوی که خداوند به بندگان می‌بخشد به کار برده است. در شانزده آیه نیز به معنای فرزند به کار رفته است. لذا سقط جنین نیز به معنای رد هدیه خداوند و شرعاً حرام است. اگر چنین نگاه‌هایی به کلمات قرآن نداشته باشیم، دریافت‌های ناقصی از آیات خواهیم داشت. پس دانش لغت و واژه‌شناسی سهم بسیار مهمی در فهم و تفسیر قرآن دارد.

تبعات ضعف در علم صرف

دانش بعدی که برای فهم قرآن ضرورت دارد صرف است که درباره تغییرات یک کلمه به اشکال مختلف بحث می‌کند، چون تغییر کلمه موجب تغییر معنای کلمات هم می‌شود؛ مثلاً کلمه ذَهَبَ یا ضَرَبَ که در قرآن آمده معنایی همانند رفتن یا زدن دارد، اما علم صرف به ما می‌گوید که می‌توانیم این کلمات را به شکل ذاهب یا ضارب دربیاوریم. لذا معنای آن تغییر می‌کند. بعضی مفسران گفته‌اند که یک مفسر برای فهم و تفسیر قرآن نیازی به علم صرف ندارد، زیرا اگر کسی به درستی به علم لغت مراجعه کند، کفایت می‌کند. به نظر می‌رسد این دیدگاه صحیح نباشد، چراکه این مفسران در علم لغت مهارت خوبی دارند و به این علت می‌گویند به علم صرف نیاز نیست، اما مخصوصاً برای غیر عرب‌زبانان آشنایی با علم صرف نقش مهمی در فهم و تفسیر قرآن دارد.
 
یکی از مواردی که در علم صرف بحث می‌شود مفردات و جمع‌هاست. برخی کلمات شکل مفرد و جمع آنها مشترک است؛ همانند «فُلک» که به معنای کشتی و کشتی‌هاست. لذا در اینجا باید از قراین دیگر جمله بفهمیم که فُلک مفرد است یا جمع؟ اما در مواردی که آگاهی نداشتن از علم صرف می‌تواند منجر به فهم نادرست شود کلمه «وادّکرَ» است. یکی از علما تصور کرده که ریشه آن «دَکَرَ» است و اشکال گرفته که عرب ریشه «دَکَرَ» را نمی‌شناسد که در قرآن آمده و این از ابداعات قرآن است، در حالی که این شخص در علم صرف ضعف داشت و اگر این علم را به خوبی می‌دانست نتیجه می‌گرفت که ریشه آن «ذَکَرَ» است. لذا ضعف در علم صرف گاهی اوقات باعث می‌شود که یک مفسر برداشت اشتباهی از آیات قرآن داشته باشد.

کاربردهای دانش اشتقاق در تفسیر

دانش دیگری که در تفسیر قرآن کریم اهمیت دارد اشتقاق است. در روزگار ما معمولاً اشتقاق را برابر با صرف می‌دانند. البته اشتقاق شامل سه قسم صغیر، کبیر و اکبر است. در گذشته دانش اشتقاق مستقل بود، اما امروزه اشتقاق صغیر را برابر با علم صرف می‌دانند، چون مباحث آنها بسیار مشترک و اختلافات آنها اندک است. فرض کنید پنج کلمه شامل ضَرَبَ، یَضرِبُ، ضارب، اضطراب و مضروب را پیش رویمان می‌گذاریم. اگر از ضَرَبَ به سمت یضرب و ضارب و اضطراب برویم، آن را علم صرف می‌نامیم، اما اگر بخواهیم ریشه اضطراب را دریابیم، می‌گویم این کلمه از ضَرَبَ مشتق و جدا شده است. 
 
در آیات فراوانی مؤمنان به اقامه نماز امر شده‌اند یا اقامه‌کنندگان نماز مورد مدح و تمجید الهی قرار گرفته‌اند، اما آیا از نظر معنایی نیز کلمه اقامه از قامه به معنای ایستادن مشتق شده است؟ این جای بحث دارد و بحث در این باره در تفسیر آیات مرتبط با اقامه نماز نقش مهمی دارد. آنچه امروزه در اذهان عمومی و در میان محققان وجود دارد این است که قامه یعنی ایستاد و اقامه یعنی برپا داشت. خداوند برای نماز خواندن مؤمنان اغلب فعل اقامه را به کار برده است. برخی از مفسران گفته‌اند منظور از برپا داشتن نماز یعنی نمازی را بخوانند که جامعِ شرایط باشد، اما زمخشری، که در نحو بلاغت و مباحث ادبی قرآن، استاد است می‌گوید که کلمه اقامه از قامه به معنای ایستادن مشتق نشده، بلکه از اقامه سَوق مشتق شده است و منظور از اقامه سَوق یعنی بازار را رونق داد و در مقابل «کَسَدَ» به کار می‌رود. 
 
زمخشری می‌گوید که گاهی اوقات تاجران باهوش و باسلیقه‌ای پیدا می‌شوند و جنسی را تجارت می‌کنند که مرغوب است و به بازار رونق می‌دهد و همه شیفته این جنس می‌شوند. بنابراین اگر کسی جنس خوبی را در بازار عرضه کند و منجر به رونق آن شود، به وی می‌گویند که اقامه سَوق یعنی کسی که به بازار رونق بخشیده است. لذا زمخشری می‌گوید که اقامه صلاة از اقامه سَوق گرفته شده و منظور این است که ای مؤمنان به نماز رونق ببخشید، به گونه‌ای که هرکسی شما را مشاهده کرد و اخلاق و فرهنگ شما را پسندید، او هم علاقه‌مند به نماز می‌شود. البته در این جمله نماز با شرایط کامل هم نهفته است، یعنی باید مستحبات و واجبات نماز را صحیح به جا آورید، چون حاصل نماز این است که انسان تبدیل به بنده‌ای با فرهنگ، با ادب و با ارتباط سالم با همه بندگان خدا خواهد شد و نتیجه آن رونق نماز در جامعه است.
 
با این نگاه نیاز است که به سراغ قرآن برویم و معنای دقیق کلمات را در کتاب‌های لغت درک و همه کاربردها را استخراج کنیم، چون قرآن کلام خدای حکیم و مهربان و خیرخواه همه بندگان است و بهترین و زیباترین معانی و معارف را از کلام خود ارائه کرده است. لذا ما باید آن را به بهترین معناها تفسیر کنیم.
انتهای پیام
captcha