به گزارش ایکنا، نشست علمی حکمت سیاسی متعالیه، ویژه بزرگداشت صدرالمتألهین، همراه با رونمایی از کتاب «سیاست الهیه در حکمت متعالیه»، امروز یک خرداد با سخنرانی آیتالله حسن رمضانی، حجج اسلام احمد واعظی، مرتضی واعظآملی، منصور میراحمدی و احمدرضا یزدانیمقدم و همچنین علیرضا صدرا برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانیمقدم، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی را میخوانید؛
این کار شرح مشهد پنجم شواهد الربوبیه، اثر آقای مرتضی واعظجوادی است که اثری ارزشمند و قابل استفاده است و یک خلائی را که در دانش سیاسی در فلسفه سیاسی و حتی در فلسفه محض وجود داشته را پُر میکند؛ یعنی از این به بعد، دانشجویانی که دارند فلسفه و اندیشه سیاسی میخوانند و دوست دارند با دانش سیاسی به نحو عمیقی آشنا بشوند، میتوانند به این اثر مراجعه کنند. چنین اثری را پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی منتشر کرده و سالها و ماهها در مورد این اثر کار شده است. این نکته قابل توجه است که باید به یک مسئلهای التفاتی داشته باشیم و آن اینکه آیا میتوانیم بگوییم ملاصدرا دارای فلسفه سیاسی یا اندیشه سیاسی است یا اینکه خیر، بگوییم کار ملاصدرا یک نوع الهیات سیاسی است.
برای اینکه تکلیف این اثر روشن شود که آیا اثری در فلسفه سیاسی یا اندیشه سیاسی یا الهیات سیاسی است، لازم است که به تعریف این اصطلاحات توجهی داشته باشیم. فلسفه سیاسی بنابر تعریفی که آقای اشتراوس دارند که ظاهرا این تعریف را از فارابی هم گرفته است، دانشی است که در مورد موضوع سیاست با روش فلسفی تحلیل و بررسی میکند یا به تعبیر فارابی، فلسفه سیاسی دانشی است که وجود سیاسی را بررسی میکند. اگر فلسفه سیاسی چنین است، تفاوتش با اندیشه سیاسی چیست؟ پس از سیطره پوزیتیویسم و کنار گذاشتن فلسفه و فلسفیدن، فلسفه سیاسی محلی در این فضای جدید نداشت، بنابر این تحلیل و بررسی سیاست که انجام میشد، بدون ارجاع به مبانی فلسفی بود و چنین مطالعاتی را به خاطر همین ویژگی که ارجاع به مبانی فلسفی ندارد، اندیشه سیاسی میگفتند.
سپس استفاده از اصطلاح اندیشه سیاسی توسعه یافت و در استعمالات بعدی گاهی فلاسفه سیاسی را نیز به عنوان اندیشمندان سیاسی و فلسفه سیاسی را اندیشه سیاسی نامیدند. اشتراوس این پرسش را دارد که تفاوت فلسفه سیاسی با الهیات سیاسی چیست. پاسخ ایشان این است که فلسفه سیاسی از بیرون به دین نگاه میکند و دین را مورد بحث قرار میدهد، اما الهیات سیاسی میگوید متون دینی این طور گفتهاند و از متون دینی استفاده میکند. اما آیا موضع فلاسفه ما موضع فلسفه سیاسی است یا موضع الهیات سیاسی است؟ آن طور که از مباحث فلاسفه مسلمان متوجه میشویم، گذشته از تصریحاتی که فارابی در مورد نسبت فلسفه و دین دارند، این فلاسفه مباحث فلسفی خود را مطرح کرده و در این چارچوب دین و متون دینی را مورد بحث قرار میدهند، بنابراین اینها کماکان فیلسوف سیاسی هستند.
البته این فیلسوف سیاسی، گاهی اوقات در یونان باستان است که از موادی که در یونان باستان است، استفاده میکند و میگویند مثلا شاعران ما چنین گفتهاند و از موادی که در فرهنگ یونان است استفاده میکند و به همین ترتیب اندیشمندانی که در یک فضای دینی خاصی هستند، از مواد و مفاهیمی که در آن فضای دینی است، استفاده میکنند. در تحلیلهایی که در مورد کانت و هگل ارائه میشود، برخی گفتهاند کانت، متکلم است اما این مقدار استفاده از منابع الهیاتی، یک فیلسوف را تبدیل به یک متکلم نمیکند؛ چون او که از این مفاهیم استفاده میکند، اینها را وارد نظام فلسفی خود میکند و تحلیل فلسفی نیز دارد و اگر فیلسوفی به مباحث سیاسی بپردازد در آن پردازش به مباحث سیاسی چون مباحث سیاسی را داخل نظام فلسفه خود میکند و با روش فلسفی آن را تحلیل میکند، کار او کار فلسفه سیاسی است.
کسانی که در مورد فلسفه اسلامی یا فلسفه سیاسی ـ اسلامی مطالعه میکنند، متذکر میشوند که موضوع مرکزی و محوری فلسفه اسلامی یا فلسفه سیاسی اسلامی، همانا نسبت عقل و وحی و جایگاه نبوت است و اینکه شریعت چه نسبتی با قانون پیدا میکند و این مسئله به صورت مفصل در آثار تحلیلگران فلسفه اسلامی آمده است و به همین دلیل این اثر نیز یک اثر مرزی به شمار میآید؛ چون به همین مسئله میپردازد که چطور ملاصدرا نبوت و وحی را تبیین میکند و چه نسبتی میان نبوت و وحی با سیاست و همچنین شریعت و قانونگذاری با فلسفه تشریع برقرار میکند، بنابر این یک اثر محوری و جدی در فلسفه سیاسی است.
این اثر مقدمه خوبی دارد و هم اینکه جمعبندیهای مرحلهای خوبی نیز دارد که به خواننده کمک میکند، اما مناسب بود که جمعبندی نهایی نیز میداشت که در آن جمعبندی کسی که میخواهد از کلیات مطلب استفاده کند به آن جمعبندی رجوع کند و خوب بود که در صفحات پایانی یک دقتی در املاء کلمات نیز به کار میرفت که اگر به کار میرفت، بهتر بود و در چاپهای بعدی میتوانند به این مطالب نیز بپردازند.
همچنین توجه به نیازهای جامعه معاصر نیز مهم است. این اثر به دلیل موضوعات مهمی که در رابطه با نبوت و وحی و مراتب نزول وحی و جایگاه وحی در عوامل دیگر مطرح کرده است، چهبسا این امکان را داشته باشد که به یکسری پرسشهای بنیادین نیز جواب دهد. نکته دیگر اینکه، بدون تردید از دیدگاه فلاسفهای نظیر ملاصدرا، الفاظ قرآن کریم در هر معنایی که قابل فهم و قابل تصور باشند، از جانب حقتعالی است و کلام خدا است و به هر معنایی که متصور باشد در این عالم ملکی و دنیا که این آیات را میخوانیم کلام خدا است و باید دید با این نگاه میشود پاسخهای مشکلات را یافت یا خیر یا حتی مشکلاتی که در قانونگذاری داریم با این تبیین از وحی چه راهحلهایی پیدا میکند.
انتهای پیام