به گزارش ایکنا از قم، ماه رمضان آمد، آمد تا خوشاخلاق شویم. آمد تا گیسوان اعمالمان، سرشار از نوازش پرطراوتش شود و مجدد از نو، جوان شویم. آمد تا بار دیگر حتی اگر در سالیان گذشته فرصتها را از دست دادیم و از دستیابی به مکارم و فضیلتهای اخلاقی عقب ماندیم؛ اینبار دلبسته زیباییها، فرهنگ و اغنای طنازانهاش شویم و دست بر دستش به ریسمان الهی چنگ بزنیم و با وجود او بهسوی خالق رهسپار شویم.
ماه صیام آمد. آمد تا با لبخندش در هر فراز از ساعات حضورش، سعی کنیم تا از پیله اسارت رها شویم و پُرجان شویم و با قدمهایمان و رفتارمان اقامه کنیم رسم و راه الهی شدن را برای قائم ماندن در راه خدا. آن چنان که هر ساله در صفوف نماز عید فطر، پروانهوار میشتابیم.
و سلام بر ماه نزول قرآن....
شهر الطهور آمد. آمد تا با آمدنش گرد و غبار بیجان نشسته بر کاهگل جان را بشوییم. آمد تا از نظر بگذرانیم که عمارت نیمهویران زمینی جز با شستوشو و رفتوروب و رسیدگی و بازسازی هیچگاه صفایی ندارد و رویایی نخواهد شد و سفله طبع زیوری مناسب برای میهمانی رفتن و زیستن و ماندن برای خداوند نیست.
ماه رمضان آمد. آمد تا بار دیگر چشمانمان با شببیداریها در شبهای نزول آیات قرآن و زنده نگه داشتن امیدواری و حیات در روزهایش، بارها و بارها تکرار کنیم و متعهد شویم که: «يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِيمُ...» و در اولین روز این میهمانی بگوییم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیامِی فِیهِ صِیامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیامِی فِیهِ قِیامَ الْقَائِمِینَ...»
ماه صیام آمد. آمد تا کمی پرواز کنیم و با کائنات همراه شویم و ساعاتی را بدون خوردن و آشامیدن بگذرانیم. تا بسنجیم میزان طاقت و صبرمان را.
ماه رمضان بار دیگر آمد. آمد تا ما، خودمان (انسان) شویم و خودش را به ما معرفی کند و بگوید من شهر الرجا هستم. آمد تا بگوید من سید الشهور هستم. من شهر الرحمه هستم. من شهر الصبر هستم. من شهر الطهور و شهر الاسلام هستم و با او از نزدیک آشنا شویم و دریابیمش.
و سلام بر ماه نزول قرآن....
ماه صیام آمد. آمد تا شاد شویم و عاشقی را یاد بگیریم که عشق، رمز حیات بشریت و شادی است. و باید شاد باشیم تا روح خود را با چیزهای دیگر نتوانیم که برنجانیم. چون اساس و محتوای زندگی الهی چیزی جز نشاط نیست.
ماه رمضان آمد تا بهار شویم. آمد تا به ما بگوید: حال بهاری یعنی هوا، هوای بهاری باشد و ایام، ایام پربرکت شهر التّمحیص (ماه خالص شدن و پاک شدن) باشد.
ماه نزول قرآن آمد. آمد تا قرآنی شویم تا خوشاخلاق شویم و با خواندن دعای مکارم اخلاق، دژی نامرئی از معرفت به زیرپوست خود تزریق کنیم تا انگاره دینیمان هیچگاه ترک نخورد و علاوه بر داشتن حاکمیت هویت اسلامی و زیست مذهبی در کالبد خود، چگونگی زیست اسلامی را به رسم دوستی برای دیگر جهانیان به تصویر بکشانیم، چراکه عصبیت هویت اسلامی چیزی نیست که شبیه عمر دولتها استقرارش سه پشت بیشتر نباشد و اخلاق جزئی از دین است.
ماه صیام آمد تا در هر یک از فرازهای دعای افتتاح تکرار کنیم این فراز را که: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیک فِی دَوْلَةٍ کرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَی طَاعَتِک وَ الْقَادَةِ إِلَی سَبِیلِک وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کرَامَةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»
ماه رمضان آمد. آمد تا بارها و بارها با چشم خیس بگوییم: «إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ» بگوییم: «وَ رَضِّنِی مِنَ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِی يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» و بیآشیانهترین بیآشیانه باشیم تا پناه یابیم.
دلنوشته از هدیسادات چاوشی
انتهای پیام