کد خبر: 4309234
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۶
به‌ بهانه هفته ملی کودک بررسی شد

پیوند فقه و روانشناسی در مسیر تربیت صحیح جنسی کودکان

استاد تمام گروه علوم تربیتی دانشگاه قم گفت: فقه اسلامی ذاتاً یک فقه تربیتی است و به‌صورت ذاتی، ابعاد روانشناختی را نیز دربرمی‌گیرد، یعنی تربیت و رشد باید براساس ویژگی‌های روانی و رفتاری افراد در سنین مختلف صورت گیرد، اگر ویژگی‌های روانشناختی کودکان، نوجوانان و جوانان را نادیده بگیریم، هرگز نمی‌توانیم تربیت صحیحی را براساس مبانی فقهی انجام دهیم.

حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌نقی فقیهی، استاد تمام گروه علوم تربیتی دانشگاه قمبا توجه به تغییرات سریع در شرایط و محیط اجتماعی جامعه، به نظر می‌رسد که آموزش‌ها و شیوه‌های تربیتی نیز باید با این سرعت همگام شوند تا اثرگذاری لازم را داشته باشند. دسترسی به اطلاعات درست و غلط به راحتی در فضای مجازی برای کودکان فراهم شده و با بی‌توجهی والدین، خطرات و آسیب‌های فراوانی در کمین هستند.
 
همزمان با فرارسیدن هفته ملی کودک، این سؤال به ذهن می‌رسد که با توجه به حجم اطلاعات غیراخلاقی و گاهاً غیرعلمی در فضای مجازی، چگونه از کودک خود در برابر این اطلاعات محافظت کنیم؟ آیا تنها فقه و آموزه‌های اسلامی، جوابگوی پرسش‌های جنسی کودکان خواهد بود؟ تا چه اندازه می‌توان اطلاعات جنسی را به کودکان انتقال و آموزش داد؟ برای پاسخ به سؤالاتمان به سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌نقی فقیهی، استاد تمام گروه علوم تربیتی دانشگاه قم رفتیم. مشروح این گفت‌وگو در ادامه از نظر می‌گذرد:
 

ایکنا- باتوجه به تغییرات اجتماعی و دسترسی زودهنگام کودکان به اطلاعات جنسی از طریق فضای مجازی، آیا فقه اسلامی فضایی برای آموزش جنسی کودکان در سنین پایین فراهم کرده است؟ و این آموزش با چه معیارهایی باید صورت گیرد؟

 
آنچه در فقه مطرح می‌شود، زمینه‌های لازم برای تربیت و آموزش کودکان از ابتدای طفولیت تا بزرگسالی را فراهم می‌کند، به‌طور نمونه در کتاب «تربیت جنسی؛ مبانی، اصول و روش‌ها از منظر قرآن و حدیث» انواع شیوه‌های مستقیم و غیرمستقیم آموزش جنسیت، نقش جنسی و پرورش هویت جنسی مورد بررسی قرار گرفته است.
 
پیشگیری از ایجاد زمینه‌های تحریک جنسی در کودکان از طریق ابزارهای مختلف امکان‌پذیر است، از جمله خودداری از انجام عمل جنسی در حضور فرزندان، آموزش کسب اجازه به فرزندان هنگام ورود به اتاق والدین، پرهیز از برهنه شدن در حضور کودکان و رعایت حریم‌های شخصی که در مجموع، بیش از 25 تا 30 شیوه تربیتی در کتاب نام برده شده در اختیار خانواده‌ها و عموم مردم قرار دارد.
 
آموزش جنسی که در اینجا مطرح می‌شود، به‌معنای آموزش فعالیت‌های جنسی خاص نیست بلکه به این مفهوم است که فرد در ارتباط با جنس دیگر چه نوع تعاملی باید داشته باشد، چه هویتی باید شکل دهد و چه خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی را در خود پرورش دهد که این مسائل، همه در فقه اسلامی و متون اسلامی به‌طور دقیق مطرح و تبیین شده‌اند.
 

ایکنا- با توجه به اینکه بسیاری از کودکان امروز زودتر از گذشته از نظر جسمی و روانی بالغ می‌شوند، آیا نیاز به بازنگری در رویکرد فقهی نسبت به سن آموزش مسائل جنسی و عفاف وجود دارد؟

 
این تصور صحیح نیست که بگوییم با توجه به تغییرات اجتماعی و دسترسی کودکان به اطلاعات جنسی، باید رویکردهای دینی را تغییر دهیم، درواقع مفاهیمی که آموزش داده می‌شوند در انواع شرایط و موقعیت‌ها ثابت می‌مانند، حتی شیوه‌های غیرمستقیم تربیتی نیز به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که در شرایط تغییرات اجتماعی، اثر منفی بر روحیه و شخصیت کودکان نمی‌گذارند.
 
نباید تصور کرد با ظهور تغییرات اجتماعی، لازم است اصول دینی، فقه یا احکام اسلامی تغییر کنند، این تصور نادرست است و مفهومی ندارد، بلکه فقه اسلامی برای تمام موقعیت‌ها و شرایط مختلف حکم دارد، زیرا فقه مبتنی بر آیات و روایات بیانگر احکام، بیان احکام منطبق بر فطرت و فطرت انسان ثابت است و تنها در صورت بروز انحراف، وظیفه ما این است که با راهکارهای مناسب، فرد را به شرایط طبیعی خود بازگردانیم.
 

ایکنا- از دیدگاه فقهی، چگونه می‌توان بین «پرهیز از فحشا» و «آموزش ضروری» تعادل برقرار کرد؟

 
در جوامعی که تغییرات اجتماعی فراوانی رخ داده است، می‌توان با ارائه آموزش‌های صحیح و متناسب با شرایط مختلف، از بروز انحرافات جلوگیری کرد، بسیاری از کودکان به‌دلیل تربیت در خانواده‌های خاص و مدارس ویژه، از مبتلا شدن به انحرافات رایج در جامعه در امان می‌مانند که این شیوه‌ها باید به‌صورت سیستماتیک، در چارچوب نظام تعلیم و تربیت اسلامی مورد توجه قرار گیرند.
 
فقه اسلامی ذاتاً یک فقه تربیتی است، یعنی هر حکمی که براساس فقه بر ما الزام می‌شود، درواقع زمینه‌سازی برای رشد و تعالی انسان را در ابعاد مختلف دربر دارد و انسان را به سمت سعادت نهایی هدایت می‌کند. این آموزش‌ها و تربیت، مانند آب و کودی هستند که به درخت وجود کودک داده می‌شود تا او در شرایطی سرشار از محبت، لطافت و عطوفت رشد کند، در این صورت، فرد به‌دنبال نیازهای کاذب نخواهد رفت و چنین نیازهایی در وجودش شکل نخواهد گرفت.
 

ایکنا- آیا مسئولیت اصلی آموزش و تربیت جنسی کودکان برعهده والدین است یا نهادهای آموزشی نیز می‌توانند در این زمینه ورود کنند، بدون اینکه با موازین دینی تعارض پیدا کند؟

 
خانواده، مدرسه، دانشگاه، حوزه‌های علمیه و دیگر نهادهای فرهنگی در موقعیت‌های مختلف و شرایط گوناگون، مسئولیت تربیتی را به عهده دارند و باید نقش خود را ایفا کنند، با این حال پایه اصلی تربیت از خانواده آغاز می‌شود، اما فقه اسلامی تصریح می‌کند که اگر خانواده‌ای از نظر تربیتی ضعیف باشد و والدین از دانش کافی برای تربیت فرزندان برخوردار نباشند، باید از مربیان متخصص کمک بگیرند. 
 
بنابراین، نقش اولیه با پدر و مادر است، سپس مدارس، معلمان، مدیران و سایر نهادهای آموزشی که در مرحله بعدی رشد فرد وارد می‌شوند، با افزایش سن و تحولات رشدی افراد، این شبکه تربیتی باید به‌صورت مداوم و سیستماتیک ادامه یابد تا شرایط رشد شاد و سالم افراد در محیط جامعه فراهم شود.
 

ایکنا- آموزش جنسی کودکان موضوعی است که هم از منظر روانشناسی رشد و سلامت روانی و هم از دیدگاه فقهی و ارزش‌های دینی حائز اهمیت است. با توجه به این دو بعد، به نظر شما این مسئله بیشتر باید در چارچوب «علم روانشناسی و نیازهای رشد کودک» مطرح شود یا در حوزه «فقه و ضوابط اسلامی»؟ آیا می‌توان بین این دو رویکرد، رویکردی تلفیقی و متوازن ترسیم کرد؟

 
فقه اسلامی به‌صورت ذاتی، ابعاد روانشناختی را نیز دربرمی‌گیرد یعنی تربیت و رشد باید براساس ویژگی‌های روانی و رفتاری افراد در سنین مختلف باشد، اگر ویژگی‌های روانشناختی کودکان، نوجوانان و جوانان را نادیده بگیریم، هرگز نمی‌توانیم تربیت صحیحی را براساس مبانی فقهی انجام دهیم.
 
بنابراین، تلفیق فقه و روانشناسی لازم است، اما نه به این معنا که روانشناسی غربی یا نظریات نامعتبر آن را به‌عنوان مبنایی برای عمل درنظر بگیریم، باید مراقب باشیم که بسیاری از نظریاتی که امروزه به‌عنوان روانشناسی مطرح می‌شوند، لزوماً علمی یا مبتنی بر واقعیت نیستند، بعضی از نظریه‌ها تجربی نیستند، به‌درستی بررسی نشده‌اند و فقط به ظاهر اسم علم را بر خود گذاشته‌اند.
 
دستورالعمل DSM (راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی یا دی اس ام) ادعا می‌کند که همجنس‌گرایی یک اختلال روانی است، اما در DSM-4  این گرایش از دسته اختلالات روانی خارج شده است، درصورتی که هیچ دلیل علمی برای آن وجود ندارد، این موضوع نه تنها اختلال نیست، بلکه از حیطه اختلالات خارج است، این ادعا هیچ مبنای علمی محکمی ندارد و در صورت عدم وجود دلیل علمی نمی‌تواند مبنای عمل قرار گیرد.
 
شریعت مقدس اسلام، روان انسان را بخشی اساسی از وجود او می‌داند که متصف به صفات فطری است و وظیفه انسان تربیت، پرورش و رشد این صفات فطری است، همچنین فقه اسلامی نیز وظایف هر فرد را در هر مرحله از زندگی مشخص می‌کند تا رشد مناسب و سالم انجام شود و این رشد باید با توجه به ویژگی‌های روانی فرد انجام شود و روان وی باید به‌گونه‌ای تربیت شود که سالم و متوازن باشد.
 
اگر این دیدگاه را بپذیریم، می‌توان گفت که در فقه اسلامی یک رویکرد تلفیقی از اسلام و روانشناسی وجود دارد، اما این تلفیق نه بین فقه و روانشناسی غربی نامعتبر، بلکه بین فقه و روانشناسی اسلامی یا واقعیت روان انسانی است. متأسفانه بسیاری از نظریه‌های روانشناسی امروزی، ناسازگار و متغیر با صفات انسانی است، امروز یک نظریه مطرح می‌شود و فردا توسط نظریه‌ای دیگر رد می‌شود. این ایده‌ها اغلب اعتبار علمی کافی ندارند و نمی‌توان آن‌ها را به‌عنوان مبنای تربیت دینی قرار داد.
 
عموم افراد و به‌ویژه خانواده‌ها برای آشنایی بیشتر با این مباحث، می‌توانند به کتاب «تربیت جنسی؛ مبانی، اصول و روش‌ها از منظر قرآن و حدیث» که از سوی دارالحدیث منتشر شده و بیش از ۲۵ بار به چاپ رسیده است، مراجعه کنند. همچنین کتاب دیگری با عنوان «فقه تربیت جنسی» نیز این‌گونه مسائل را در سطحی تخصصی‌ بررسی کرده است.
 
گفت‌وگو از سیده‌حانیه حسینی‌کیا
انتهای پیام
captcha