به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین امین عابدینژاد، قائممقام مرکز تحقیقات علمی حکومت اسلامی، 16 دیماه در وبینار علمی تخصصی «حکومت اسلامی در اندیشه آیتالله مصباح یزدی»، گفت: خیلیها اندیشه فقهی و فلسفی دارند، اما وقتی متفکری در صحنه نبرد فکری و مجاهده فرهنگی قرار گرفت، اگر بتواند این اندوختهها را متناسب با تهاجم دشمن استفاده کند، هنر است و این خصوصیت در آیتالله مصباح کاملاً مشهود بود. ایشان به اندوختههای علمی خود آرایش جنگی داد و براساس یک منظومه منسجم ارائه کرد.
وی افزود: بنیان فکری و فرهنگی که به جمهوری اسلامی حمله کرده است، جریانی سه وجهی مبتنی بر لیبرالیسم، کاپیتالیست و امپریالیسم است و امپریالیسم هم مبتنی بر کاپیتالیست است و هر دو از منبع معرفتی لیبرالیسم تغذیه میشوند؛ بنابراین مسئله ما ترامپ و بایدن و جمهوریخواه و دموکرات و ... نیست؛ جریان لیبرال اولین جریان مهاجم در برار جریان اسلامی نیست و حزب توده را هم قبلاً تجربه کردیم. این جریانات چون با صراحت، اعتقادات مردم را به سخره گرفتند، رشد نکرد و در سطح روشنفکری باقی ماند.
عابدینژاد تصریح کرد: اما جریان لیبرالیسم تحت عنوان لیبرالیسم دینی به فعالیت پرداخت و با صراحت وارد عرصه مبارزه با اسلام نشد؛ مزیت لیبرالیسم دینی این است که همزمان با اینکه اعتقاد دینی مردم را حفظ میکرد، قدرت تحریف آن اعتقادات را هم داشت و میتوانست حوزه معرفتی و فکری را از عملی جدا کند؛ یعنی تا جایی که مقدور بود، ظواهر شرعی و دینی و نمادها را رعایت میکرد، اما از درون به دنبال تهی کردن دین بود و در این راستا روزنامه و مقاله و کتاب و فیلم و ... هم تولید کردند.
قائممقام مرکز تحقیقات علمی حکومت اسلامی با بیان اینکه این جریان برای ایجاد راه سلطه برای هژمونی جهنمی آمریکا و استکبار به تحریف آکادمیک و علمی دین میپردازد، اظهار کرد: از سال 1370 که این جریان آغاز شد و در سال 1376 اوج گرفت، آیتالله مصباح در برابر آن موضع گرفتند و در برابر آن قد برافراشتند و مبارزه کردند.
عابدینژاد افزود: چون برنامه و الگوی توسعه کشور، غربی بود، زمینه را برای ورود لیبرالیسم فراهم کرد و طبقهای از استادان دانشگاه، فعال اقتصادی و ... فرهنگ عمومی مردم را به سود لیبرالیسم تغییر دادند، گرچه گفتمان انقلاب اسلامی هم با سرداری آیتالله مصباح شروع به فعالیت کرد و عدهای البته در میانه این دو طیف سردرگم بودند و متوجه عمق مطلب نشدند و گاهی این طرف و گاهی آن طرف را نصیحت میکردند و میکنند؛ در واقع انسان مدرن و توسعهیافته، کلیدواژهای برای قاچاق محموله لیبرالیسم در کشور و انتشار آن شد.
استاد حوزه گفت: برای توجیه این مسئله گفتند ما دو نوع انسان یعنی سنتی و مدرن داریم و انسان مدرن، انسان آینده و انسان سنتی، انسان ماقبل دوره لیبرالیسم یعنی فئودالیته است و مردم اربابی دارند که در خدمت آنها هستند و امر و اطاعت مهمترین رکن این رابطه است. حرفشان این است که الهیات جامعه بازتابی از ساختارهای نظام اجتماعی فئودالیته است؛ یعنی خدا امر میکند و انسان باید مطیع باشد؛ تصور سنتی از خدا یعنی خدایی بپرستیم که امر کند و ما اجرا کنیم یعنی انسان سنتی خدا را به عنوان ولی پذیرفته است، در حالی که در دنیای مدرن، آزادی اصالت دارد و از هر چیزی بالاتر است و مفهومی به نام ولایت معنا ندارد.
وی ادامه داد: این جریان، جریان تحریف آکادمیک دین است؛ یعنی وقتی خدا ولایت ندارد، انبیاء و ائمه و فقها هم ولایتی ندارند؛ این نوعی دینداری جدید و نفی ولایت است؛ بنابراین دین نباید قانونگذار، آمر و قضاوت داشته باشد؛ این جریان میگوید خدا موجودی دوستداشتنی برای راز و نیاز عاشقانه است، نه اینکه خدا نیست؛ یک آیه قرآن تحریف نمیشود، در عین اینکه کل منطق قرآن به سخره گرفته میشود. ورود این تفکر، نفی جمهوری و انقلاب اسلامی است.
عابدینژاد با بیان اینکه این جریان عرفان و اخلاق را میپذیرد، اما ولایت را قبول ندارد و پیامبر(ص) را مرشد معنوی میداند، تصریح کرد: نظریه قبض و بسط و ... تئوریهای پشتیبان این جریان بودند؛ آیتالله مصباح دو مسیر را در تأیید ولایت فقیه به کار برد، یکی عنصر اسلام راستین و دیگری تئوری مشارکت حداکثری مردم در اداره جامعه؛ البته این حرف، نظر همه علمای راستین بوده و هست، ولی ایشان زودتر از بقیه فهمید و بر اساس آن در برابر آن گرایش ایستاد. استاد مصباح نظریه ربوبیت تشریعی الهی را در برابر نسخههای مختلف طاغوتی برای نظم اجتماعی معرفی و تأکید کرد که تنها مبنا برای اداره جوامع تشریع الهی است.
وی افزود: ایشان معتقد بود تا شرعیت رئیس جمهور امضاء نشود، طاغوت است و ما وقتی از ریاست جمهوری به عنوان نهادی در نظام، شنوایی داریم که در ذیل ولایت فقیه تعریف شود؛ البته برخی اراذل مطبوعاتی آن را تحریف کرده و گفتند آقای مصباح گفته اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست. از منظر این استاد بزرگ حوزه، شیطان هم در اعتقادش هیچ مشکلی نداشت و خدا را قبول داشت، ولی در برابر دستور خدا استکبار کرد؛ این کفر، اعتقادی نیست، بلکه کفر ولایی است.
استاد حوزه با بیان اینکه به تعبیر رهبری، تبیین آیتالله مصباح تبیین بی غل و غش دین است، اضافه کرد: وقتی ربوبیت و اراده تشریعی الهی که ضامن شکوفایی انسان است، به منزله پذیرش طاغوت است؛ بیعت نکردن با امام علی(ع) به معنای پذیرش معاویه است و امر بینابینی در کار نیست.
وی با اشاره به بعد مشارکت حداکثری مردم در اندیشه آیتالله مصباح و نفی طاغوت اقلیت و اکثریت و شیخ و رئیس قبیله و ...، افزود: ایشان معتقد است که تمامی مناصب اجتماعی با اراده و انتخاب مردم اتفاق میافتد، یعنی نظارت و اداره جامعه مستند به مشارکت اکثریت مردم است.
قائم مقام مرکز تحقیقات علمی حکومت اسلامی با اشاره به تکلیف ما در تبیین نظریه حکومتی آیتالله مصباح، اظهار کرد: مسئولیت ما این است که اجتهاد مستمر برای کشف اراده تشریعی الهی در همه جهات داشته باشیم که این اجتهاد مستمر در قانون اساسی ذکر شده است؛ یعنی برای بورس و بانکداری و اقتصاد و سیاست و ... باید اجتهاد از متون دینی داشته باشیم و موانع مشارکت و نظارت حداکثری مردم را برطرف کنیم؛ الان در اقتصاد و فرهنگ و آموزش دچار انحصار شدهایم.
عابدینژاد با بیان اینکه دو محور نظریه ایشان در واقع همان تعبیر جمهوری اسلامی است، گفت: آیتالله مصباح در فلسفه نظری باقی نماند و اندوختههایش را وارد میدان مبارزه فکری با دشمنان کرد و کسی که وارد مجاهده میشود، میزند و میخورد و اشتباه و اصلاح میکند و ایشان واقعاً در این عرصه جهاد نمایانی کرد.
انتهای پیام