وضعیت بغرنج دانشکده‌های الهیات در فقدان چشم‌انداز
کد خبر: 3940644
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۴

وضعیت بغرنج دانشکده‌های الهیات در فقدان چشم‌انداز

زهره اخوان‌مقدم با اشاره به اینکه در دانشکده‌های الهیات چشم‌انداز نداشته‌ایم، بیان کرد: اینکه چشم‌انداز نداریم، موجب اشکالاتی شده است؛ از جمله که دانشگاه‌های جدید به وجود آمده‌اند یا کثرت دانشجو را شاهد هستیم. کاربردی نبودن پایان‌نامه‌ها و وضع نامطلوب مجلات را شاهد هستیم. از طرفی ورودی‌های دکتری نیز بسیار بغرنج شده است.

به گزارش ایکنا، نشست تخصصی «واکاوی عملکرد دانشکده‌های الهیات و معارف اسلامی؛ دانشکده‌های الهیات و چالش‌های پیش‌رو»، امروز 22 آذرماه با سخنرانی قاسم درزی، اسدالله آژیر، زهره اخوان‌مقدم، علی شریفی، رمضان مهدوی و یاسر تک‌فلاح به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان زهره اخوان‌مقدم، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم قرآن تهران را می‌خوانید که با موضوع «جایگاه چشم‌انداز در دانشکده‌های الهیات» ایراد شده است؛

مسئله چشم‌انداز در رشته مدیریت مطرح می‌شود و می‌گویند هر سازمانی برای تحقق اهدافش نیازمند تصویری از آینده است. چشم‌انداز برای سازمان، به مثابه پروپوزالی است که دانشجو باید بنویسد. یعنی تصویری برای جهت‌گیری آتی باید ارائه دهد و شاید بشود چشم‌انداز را برای سازمان‌ها معادلی بگیریم برای آرزوی یک شخص. چشم‌انداز صحیح ایده‌ای است که به قدری تولید انرژی کند که همه جهت‌ها را بکار بگیرد و آغاز حرکت را تضمین کند و به این چیز می‌گوییم چشم‌انداز. اگر می‌خواهیم یک کشور را بررسی کنیم که تا چه حد در شاخصه‌های خود پیشرفت کرده است، این را باید از چشم‌اندازش محک بزنیم.

تقریر بر ویژگی‌های چشم‌انداز

به عبارت دیگر، چشم‌انداز، علامت شروع و پاسخ به سوال همه کسانی است که می‌خواهند بدانند یک سازمان چیست. اگر می‌خواهیم بدانیم حوزه یا دانشکده الهیات چیست، باید چشم‌انداز آن را ببینیم. اگر می‌خواهیم ببینیم اینها می‌توانند نزدیک هم شوند یا خیر، باید چشم‌اندازها معلوم شوند. وقتی معلوم شد، بقیه مسیر بر همان اساس تنظیم می‌شود. اگر بخواهیم ساختمانی بسازیم، براساس نقشه پیش می‌رویم که اگر مسکونی باشد یا اداری، روند حرکت ما نیز متفاوت خواهد بود و نشان می‌دهد ما چه مسیری را باید طی کنیم و براساس آن افق است که قدم‌های بعدی مشخص می‌شود.

برنامه‌ریزی استراتژیک پنج قدم دارد؛ اولین قدم اینکه الان کجا هستیم، دوم اینکه به کجا می‌رویم، سوم اینکه چطور می‌خواهیم برویم. من اینجا هستم و هدف هم دارم، اما چطور باید بروم. چهارم اینکه چه امکاناتی داریم و پنجمین مورد که بسیار مهم است عبارت از خودکنترلی است. تدوین استراژی و اجرای استراتژی نکات مهمی هستند که از این موارد به دست می‌آید. تعیین چشم‌انداز یعنی مشخص ساختن میسر. چشم‌انداز در هر سازمان و مجموعه‌ای نشان می‌دهد که آیا برای ایجاد تغییر و تحول برنامه‌ای وجود دارد یا خیر و دیگر اینکه چشم‌انداز یک شعار و بیانیه نیست، بلکه وضعیتی است که باید به آن برسیم.

برخی می‌گویند چشم‌انداز ما چنین است و چنان است، اما اینها عموماً فرمالیته هستند و تصوری از جایگاه فعلی و منابع و مشکلات و موانع ندارند. سازمان کِسل و منزوی، محصول نداشتن چشم‌انداز است. «هلن کلر» نابینا بود، اما معروف شد، چون می‌گوید چشم‌انداز داشتم و می‌گویند بیچاره‌ترین انسان‌ها افراد بینایی هستند که چشم‌انداز ندارند.

دو کارکرد مهم چشم‌انداز

دو کارکرد مهم برای چشم‌انداز ارائه می‌شود؛ اول اینکه چشم‌انداز از بیراهه رفتن ما جلوگیری می‌کند و موجب می‌شود در خطی حرکت کنیم که اولویت‌های اول و دوم ما مشخص باشد و مانند یک خط‌کش، هر اقدامی که می‌خواهیم بکنیم، بر این اساس باشد و اگر دیدیم منحرف می‌شویم، خود را به مسیر برمی‌گردانیم. دوم اینکه وقتی چشم‌انداز باشد، می‌فهمیم یک بخشی از مسیر را رفته‌ایم و بعد باید ادامه بدهیم. چشم‌انداز مانند یک قطب‌نما است که ما هم مسیر را درست می‌فهمیم و همچنین چشم به هدف داریم.

آکسفورد برای چشم‌انداز، تعبیر بینش مخیلانه دارد؛ یعنی اولاً بینش است و ارادی است و ثانیاً در تخیل است. یعنی تصور آینده قبل از وقوع است و در علم آینده‌پژوهی نیز به این مسئله توجه می‌کنند و می‌گویند چشم‌انداز تصویری به انسان می‌دهد و مشخص می‌کند در آینده می‌خواهد چه کار کنید.

اما آیا وضعیت دانشکده‌های الهیات ما مورد پسند است و آیا اینها چشم‌انداز دارند و آیا معلوم است می‌خواهیم به کجا برویم؟ آیا هدف روشن است و کنترل داریم، یا هر کسی برای خود، سازی می‌زند؟ اگر در بیانیه‌های چشم‌اندازهای دانشگاه‌ها جستجو کنید، چند نکته مطرح شده است؛ مثلاً می‌گویند در افق 1404 ما دانشگاهی پیشرو هستیم و در برترین جایگاه تولید و نشر و آموزش علم هستیم. یا از جمله تأثیرگذار در شکل‌دهی آینده، پاسخ‌دهی به نیازهای آینده، ارائه راه‌حل برای مسائل پیچیده در عرصه‌های ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی نیز از دیگر موارد است.

انتخاب اول از سوی استعدادهای برتر، پرورش‌دهنده استعدادهای خلاق و نوآور و به کارگیری دانش‌های نوین، رعایت استانداردهای جهانی، تقویت همکاری با مراکز ملی و ایجاد دانشگاه تمدن‌ساز نیز از دیگر موارد. یکی از دانشگاه‌ها نیز نوشته بود می‌خواهیم تا سال 1414، مرجع علمی جهان باشیم. اما اینها باید یک جایی خودش را نشان دهد.

این در حالی است که در 50 دانشگاه برتر دنیا، مطالعه‌ای شده است که این نکات در چشم‌انداز آنها است: تأکید بر تدریس، تأکید بر پژوهش، افزایش خلاقیت، آزادی علمی، ایجاد جامعه یادگیرندگان، ساخت جهانی بهتر، تبدیل شدن به دانشگاه الگو. ویژگی‌های چشم‌انداز درست چند مورد است؛ اول اینکه باید بزرگ و متعالی باشد و دوم اینکه بلندمدت و سازمان‌دهی شده باشد. برخی می‌گویند از 5 سال بیشتر نباشد، البته اول 5 سال، سپس 20 سال و برخی نیز تا 100 سال چشم‌انداز دارند و سوم اینکه منحصر به فرد باشد. نیچه می‌گوید هر کجا دچار پوچی شدید، علتش این است که چشم‌انداز ندارید. اما آیا این احساس را داریم؟

رویکرد مقطعی به جای چشم‌انداز راهبردی

نکته چهارم اینکه 60 درصد اجرایی باشد و دیگر اینکه چشم‌انداز باید جزئی باشد. به اندازه‌ای که وظیفه همه اجزاء، حتی یک میز هم مشخص باشد. در چشم‌اندازهایی که گفتم، این جزئیات روشن نیست و ششم اینکه باید ایجاد انگیزه کند و رضایت شغلی داشته باشد. اگر ما یک ماشینی داشته باشیم که 200 کیلومتر می‌خواهد برود و با 20 کیلومتر راه برویم، نباید خوشحال باشیم و باید حواسمان باشد که چقدر انرژی‌ها را هدر می‌دهیم. اما آیا مجمعی از فارغ‌التحصیلان الهیات داریم که بدانیم چند نفر هستند و بعد بررسی کنیم که آیا بین اینها بیکاری یا طلاق و سن ازواج کم است یا زیاد؟ اینها را نداریم، چون اصلاً چشم‌انداز نداریم و نمی‌دانیم می‌خواهیم به کجا برویم. وقتی هم که می‌خواهیم مشکل را برطرف کنیم، تأثیرات مقطعی و مدیریت بحران‌های مقطعی داریم که نتیجه‌اش عکس است.

اینکه چشم‌انداز نداریم، موجب اشکالاتی شده است؛ از جمله که دانشگاه‌های جدید به وجود آمده‌اند یا کثرت دانشجو را شاهد هستیم. کاربردی نبودن پایان‌نامه‌ها و وضع نامطلوب مجلات را شاهد هستیم. از طرفی ورودی‌های دکتری نیز بسیار بغرنج شده است. نکته دیگر حفظ قرآن است، آیا به کسی که حافظ قرآن است، باید بگوییم که ارشد بخواند؟ این به دلیل نبود چشم‌انداز است و نکته مهم دیگر رشته‌های نامرتبط است، آیا دیده‌اید کسی که هفت سال پزشکی را نگذرانده باشد، به او بگویند تخصص قلب بگیر؟

انتهای پیام
captcha