به گزارش ایکنا، رضا داوریاردکانی، رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، در صفحه اینستاگرام خود یادداشتی را در باب ترس از کرونا منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
درباره ترس از ویروس کرونا و پیدا و پنهان آن؛ تنها ما نیستیم که از ویروس کرونا میترسیم، همه مردم جهان از آن میترسند و هیچ کس را از این بابت نمیتوان و نباید ملامت کرد. وقتی همه از چیزی میترسند، آن چیز قاعدتا باید ترسناک باشد. ولی بیایید چند لحظه در باب این ترس همه جایی بیندیشیم.
۱- هر ترسی با وهمی پیوسته است، منتها اوهام ترساننده متفاوتند و شدت و ضعف دارند. بعضی از آنها هم مثل ترس از ویروس دست از سر مردمی که در معرض هجوم آنند بر نمیدارند. تا آنجا که یک لحظه مجال فراغت از سودای ویروس نمییابند که بتوانند بیندیشند چرا مثلا از مرگ بر اثر ویروس کرونا بیش از مرگ بر اثر تصادف در جادهها میترسند. مگر نه این است که تلفات جادهای در بعضی کشورها کمتر از ویروس کرونا نیست؟ پس چرا از آن نمیترسند و از کرونا این همه واهمه دارند؟
۲- اختلاف میان دو ترس، ترسی که به آسانی از آن غافل میشویم و ترسی که از آن غفلت نمیتوانیم کرد، هرچه باشد در آثار و نتایج آنها به نحوی طاهر میشود. ترسی که از آن غافل میشویم اگر بماند شاید صاحبش را به احتیاط وا دارد یا او را از خطر حفظ کند. اما ترسی مثل ترس از کرونا که میماند خطر را بیشتر و شدیدتر میکند. برای اینکه بهتر بتوان با خطر ویروس مقابله کرد، باید فرصتی باشد که در آن بتوان به دفع خطر اندیشید. اندیشیدن مستلزم رهایی و انقطاع جزئی یا کلی از ترس است و با این رهایی شاید بعضی چارههای مقابله با خطر پیدا شود. ولی شاید اثر بزرگتری هم داشته باشد.
۳- فیلسوفان اگزیستانس آدمی را موجودی ترس آگاه میدانند. ترس آگاهی با ترس تفاوت دارد. ترس از بیرون و از شیئی معین است، ولی ترس آگاهی احساس ترس توأم با درد است و دردمند نمیداند ترس و دردش از کجاست. این ترس، ترس از نیستی است. اگر ترس از کرونا به ترس آگاهی برسد، میتواند مایه تذکر مؤثر و راهگشا باشد. بشر همواره این استعداد را داشته است که به غرور مبتلا شود، اما عصر جدید به خصوص آنجا که ناتوانی با توانایی اشتباه میشود، آدمی بر مرکب سرکش غرور نشسته است و میتازد، بی آنکه از خطرهای راه چیزی بداند. اگر ویروس کرونا ناتوانی ما را به ما بنماید و موجب شود که زمام مرکب غرور را نگاه داریم و از دعویهای بیهوده اندکی رو بگردانیم درس بزرگی به ما داده است.
۴. تمدن تکنولوژیک جدید، تمدن عظیمی است که وجود و آثارش به یک معجزه میماند. اما این قدرت عظیم و بیمانند نمیداند و نمیخواهد بداند که یک ویروس جهش یافته بیرون آمده از آزمایشگاه یا به قولی جداشده از جسم یک پرنده مفلوک، میتواند نظم عظیم و حیرتانگیزش را بلرزاند و دچار بحران و خلل و اختلال کند. در نظام بزرگ تمدن کنونی و در عظمت بشر تردید نمیکنیم، اما از ناچیزی و ناتوانی انسان و از دچار شدنش به غرور همه توانی و همه دانی نیز نباید غفلت کرد. پاسکال میگفت آدمی بی نهایت بزرگ و بینهایت کوچک است. میتوان گفت که با این عظمت و حقارت، مهربانی و دانایی و بیرحمی و نادانی نیز قرین میشوند، تا آنجا که کسانی ممکن است چندان نادان باشند که دانشجوی چینی را به جرم اینکه کشورش منشا ویروس کرونا بوده است مقصر بدانند و با مشت و لگد مجازات کنند.
ولی کرونا به کشور و قوم خاصی تعلق ندارد و همه یکسان در معرض ابتلای آن قرار دارند. کاش این پیشامدها به ما میآموخت که به جای دشمنی با یکدیگر همدردی و همراهی کنیم. آدمیان همچنانکه یکسان در معرض خطر قرار دارند، از حقوق یکسان نیز بهره دارند. یکی از نشانههای رو کردن به دانایی و بزرگی این است که همه و مخصوصا صاحبان قدرت و آنها که بیشتر دچار غرورند و احیانا غرور را فضیلت و بزرگی میدانند، حدود و حقوق مردمان را رعایت کنند و سخن ناصر خسرو را از یاد نبرند که: خلق سراسر همه نهال خدایند، هیچ نه بشکن از این نهال و نه برکن و این همه مشروط به گذشتن از ترس خانه کرده در سراسر خودآگاهی ما و رسیدن به درد ترس آگاهی است.