مروری بر زندگی طلبه شهید حمیدرضا نهاوندی
کد خبر: 3702705
تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۸

مروری بر زندگی طلبه شهید حمیدرضا نهاوندی

گروه اجتماعی ـ در بخشی از وصیت‌نامه طلبه شهید محمدرضا نهاوندی آمده است: «خداوندا مرا ببخش كه نتوانستم برایت بنده‌ای مفید و عابد باشم، خدایا بندهای نفسانی را از پاهایم باز كن تا بهتر بتوانم تو را بشناسم».

به گزارش ایکنا از لرستان، حمیدرضا نهاوندی در سال 1345 در اشترینان و در خانواده‌ای متوسط، مسلمان و متعهد به دنیا آمد و در سایه مهر و محبت پدر و مادری مسلمان پرورش یافت. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در شهر اشترینان شهر به اتمام رساند.با اوج‌گیری مبارزه با رژیم ستم‌شاهی فعالیت خود را با برادران حزب الهی آغاز كرد، با شروع جنگ تحمیلی و حملات مزدوران عراقی به سرزمین اسلامی،حمیدرضا نهاوندی در ستاد مقاومت مسجد سید مصطفی خدمت خود را آغاز كرد و سپس وارد بسیج سپاه پاسداران منطقه شد.
شهید نهاوندی بعد از گذراندن دوره‌ای رزمی، علاقه‌مند بود كه به جبهه برود،اما چون به سن قانونی نرسیده بود با اعزام او به جبهه مخالفت كردند. ولی چون قامت بلندی داشت مسئولین را متقاعد كرد و در مرحله دوم و سوم عملیات پیروزمند بیت‌المقدس شركت كرد بعد از پیروزی كفرستیزان اسلام و با بشارت پیروزی عملیات بیت‌المقدس به شهر اشترینان بازگشت.

تحصیل در حوزه علمیه/ازدواج ساده

مدتی بعد از برگشتن تصمیم گرفت به صف طلاب علوم دینی در حوزه علمیه بروجرد بپیوندد.شهید نهاوندی بسیار ساده زندگی می‌كرد و حتی پولی كه از پدر به‌عنوان هزینه دوران طلبگی می‌گرفت صرف مستمندان و نیازمندان می‌كرددر سال 1362 به‌دلیل تكلیف و تكمیل دین،با دختری از یک خانواده مؤمن بود ازدواج كرد و جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه شهرستان آشتیان رفت و با شهریه ناچیزی كه طلبه‌ها دریافت می‌كردند .منزلی در آشتیان اجاره كرد و زندگی مشترک را شروع كرد.عشق به شهادت هر لحظه در او قوت می‌گرفت و ایمانش نسبت به حضرت باری‌تعالی بیشتر می‌شد.او در نیمه‌های شب با عشق و علاقه به راز و نیاز با خدایش مشغول می‌شد.

صفات بارز شهید

شهید نهاوندی اگر در دوران كودكی بدون اجاره از میوه‌های باغات اطراف اشترینان خورده بود در جوانی به دیدار صاحبان آن‌ها می‌رفت و حلالیت می‌طلبید.در بخشی از وصیت‌نامه خود نیز حلالیت این افراد را طلب كرده است،افرادی‌كه او را می‌شناختند از او به نیكی یاد می‌كنند. از صفات بارز این شهید داشتن وضو در تمام روز تا هنگام خواب بود.نقل می‌كنند هنگامی‌كه او برای آخرین بار به جبهه اعزام می‌شد ساعت زنگ‌داری را همراه خود می‌برد تا برای نماز شب به‌موقع بیدار شود.

آخرین اعزام و شهادت

شهید نهاوندی در تاریخ 29 بهمن‌ماه سال 62 از طرف حوزه علمیه آشتیان همراه با نیروهای طرح لبیک، به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد.او در عملیات خیبر در جزیره مجنون در تاریخ 22 اسفندماه سال 62 به آرزوی دیرینه خود رسید و به دیدار معشوق شتافت.

حمیدرضا نهاوندی به نقل از مادر

«این شهید به امام علاقه بسیار داشت و می‌گفت دوست دارم در راه خدا شهید شوم و بارها از من می‌خواست تا با رفتنش به جبهه موافقت كنم و من هم مخالفتی نداشتم او در بسیاری از جنگ‌ها ازجمله حمله خرمشهر و حمله فاو شركت داشت.زمانی را هم كه لباس نو می‌خرید اگر كسی را مشاهده می‌كرد كه محتاج و نیازمند است لباس‌های خود را به او می‌داد و بر می‌گشت هرچه می‌گفتم حمیدرضا این‌كار را برای چه می‌كنی می‌گفت: من كاری برای آخرتم می‌كنم.هر وقت مانع رفتن او می‌شدم می‌گفت: مادر دوست داری وقتی راهی كربلا می‌شوی من نیز جلوی ماشین تو را بگیرم و نگذارم كه بروی،خوب من هم مثل شما مشتاق دیدار دوست هستم».

وصیت‌نامه طلبه شهید حمیدرضا نهاوندی

«سپاس خداوندی را كه بزرگ‌تر از آن است كه بتوان وصفش كرد و درود بر محمد و آل‌محمد (ص) كه برگزیده خداست و سلام بر امام امت خمینی كبیر، این اسوه زمان.امامی‌كه فریاد جهان‌خواران را در سینه‌هایشان خفه كرد و سلام بر امت همیشه بیدار و در صحنه حاضر.
خداوندا مرا ببخش كه نتوانستم برایت بنده‌ای مفید و عابد  باشم، خدایا بندهای نفسانی را از پاهایم باز كن تا بهتر بتوانم تو را بشناسم.معبودم الله،مكتبم اسلام،حزبم حزب‌الله و رهبرم روح‌الله.

مروری بر زندگی طلبه شهید حمیدرضا نهاوندی

خداوند را سپاس می‌گویم كه مرا در این برهه از زمان به دنیا آورد و به من توانایی داد تا در صف جندالله قرار گیرم.چه معامله‌ای از این بهتر كه خون بدهی و خون‌بهایت قرب خدا باشد تا نزد پروردگارت روزی بخوری و با ائمه‌اطهار باشی و از آتش دوزخ رهایی یابی و در بهشت و در نعمت‌های الهی غوطه‌ور باشی، مگر این مقام را به غیر از راه شهادت می‌توانی كسب كنی.اكنون باز یوم‌الله دیگری است، حماسه عاشورای 60 هجری تكرار شده است، حسین زمان ما خمینی ندای «هل من ناصر ینصرنی» را سر داده است.
این كه ما می‌گوئیم حسین جان اگر در آن فضای داغ و خونین جز عده‌ای معدود كسی تو را یاری نكرد و ندای تو را لبیک نگفت ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین، دست مردانی مشت كرده و به ندای غریبت لبیک می‌گوئیم.
ای امت شهیدپرور! از خداوند بخواهید كه خدای نكرده به‌خاطر مادیات این دنیای پست از امام و حسین زمان خمینی بت‌شكن دست برندارید.امت شهیدپرور تنها راهی كه ما می‌توانیم خدا را از خود راضی كنیم زیر پا گذاشتن هواهای نفسانی به‌خاطر خدا و كوشش در راه اسلام است.
برادران و خواهرانم وحدت را فراموش نكنید كه راه نابودی این انقلاب تفرقه است.ما باید سختی‌های انقلاب را به‌خاطر خدا تحمل كنیم و به‌دنبال راحتی نگردیم،زیرا خداوند فرموده است كه در این دنیا برای انسان راحتی نیست و ما انسان را در سختی آفریدیم.خدای نكرده یک وقت نشود كه ما انقلاب را فراموش كنیم، كه خداوند از مؤمنین پیمان گرفته است كه آن‌ها در مقابل ظالمان بایستند و یاور مظلومان باشند.
پدر و مادر عزیزم و دیگر خویشاوندان امیدوارم مرا حلال كنید.پدر و مادر شما خیلی برایم زحمت كشیدید و من نتوانستم دِین خود را نسبت به شما ادا كنم.همسرم نیز همین‌طور
خواهران و برادرانم! امیدوارم كه راه امام را بروید و هدفتان فقط اسلام باشد. وقت‌تان را به بطالت نگذرانید و با خدا ارتباطتان را زیاد كنید. مساجد و اجتماعات مذهبی را ترک نكنید و با صبر و خوشحالی و خنده‌رویی خودتان پوزه منافق صفتان را به خاک بمالید.
از مادر و برادران و خواهرانم می‌خواهم كه در تربیت كودكان خود حداكثر سعی‌شان را بكنند و از برادران هم‌کلاسیم، از طلبه‌ها و همه دوستان می‌خواهم كه راه امام را رها نكنید و ارتباط خودتان را با خداوند بیشتر كنید و در پایان از همه شما می‌خواهم كه مرا حلال كنید و بعد از شهادتم مرا از اعمال خیر خود بی‌نصیب نگذارید و نیز می‌خواهم كه تا حد امكان تمام مستحبات كفن و دفن و دعاها و نمازهای مستحبی میت را برایم به‌جا آورید مخصوصاً همیشه مرا از ثواب قرآن بهره‌مند گردانید.
پدر و مادرم از خداوند برایم طلب مغفرت بخواهید و از همسرم می‌خواهم كه اگر بچه‌دار شدیم در تربیت فرزندمان حداكثر سعی و كوشش خود را بكند».
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس

captcha