پایگاه نور آسایشگاه کهریزک کجاست؟
کد خبر: 3377265
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۷
در گفتگو با مددجویان آسایشگاه کهریزک مشخص شد:

پایگاه نور آسایشگاه کهریزک کجاست؟

کانون خبرنگاران نبأ: معمولاً معلولین حواس سالمشان قوی‌تر از دیگران است اما شاید جالب باشد که بدانید وقتی با این عزیزان به گفتگو می‌نشینیم معمولاً درک بهتری از معنای زندگی دارند!


به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به ایکنا، شهربانو نواب‌زاده یکی دیگر از مددجویان آسایشگاه خیریه کهریزک گفت: از شهرستان شهربابک استان کرمان به آسایشگاه خیریه کهریزک آمده‌ام، 9 سال است که در آسایشگاه زندگی می‌کنم، آشنایی من با قرآن به دوران کودکی‌ام برمی‌گردد، زمانیکه معلولیتم شدید شد و به خانه محدود شده بود یک روز اتفاقی تلویزیون را روشن کردم که یکی از اساتید آموزش قرآن می‌داد و من خوشم آمد، اتفاقاً جلسه اول نیز بود و گفتم من که می‌توانم پس چرا شروع نکنم؟ آن موقع دستانم توانایی داشت و می‌توانستم بنویسم، هرچه استاد می‌گفت انجام می‌دادم، اوایل آموزشم حدوداً 8 یا 9 ساعت قرآن می‌خواندم تا اینکه یکی دو سال گذشت. هرچه بیشتر یاد می‌گرفتم بیشتر به علاقمند می‌شدم، تا به قرآن مسلط شدم البته لازم به ذکر است که بگویم من این را از لطف خدا می‌دانم چون شرایط مدرسه رفتن نداشتم و واقعاً در خانه کلافه می‌شدم و یک سرگرمی خوبی که به زندگی من جهت می‌داد البته اولش به عنوان سرگرمی بود ولی وقتی در داستان قرار گرفتم و نکات را متوجه شدم فهمیدم داستان خیلی عمیق‌تر از سرگرمی است. به لطف خدا و تلاش‌هایی که کردم قرآن را بلد هستم و تجوید می‌خوانم چون از لحاظ تنفسی مشکل دارم نمی‌توانم خیلی خوب تقلید کنم ولی تلاش خودم را می‌کنم.



من از کلاس مفاهیم واقعاً لذت می‌برم



وی افزود: دستانم که از کار افتاد به این فکر افتادم که جایی برای نگهداری بروم و اصلاً نمی‌دانستم آسایشگاه چنین فضا و امکاناتی برای پیشرفت تحصیلی دارد ولی کم‌کم با محیط آشنا شدم و دوستان حمایت کردند که کلاس قرآن رفتم، همان سال اول در کلاس مفاهیم شرکت کردم، خانم استاد زائری چند سوال از من پرسید و من جواب دادم، بعد از من پرسید: «شما دیپلم دارید؟» گفتم: «نه، من تا پنجم ابتدایی درس خواندم» که تعجب کرد و گفت: «صحبت کردنت به این مقطع نمی‌خورد»، خلاصه مرا تشویق کرد، واقعاً جا دارد از او تشکر کنم و من هرچه دارم به لطف خدا و زحمات او است و از خدا برایش طلب خیر دارم.





 



این مددجو اظهار کرد: تاکنون هفت سال است که درس می‌خوانم و سوم دبیرستان هستم و کتاب ششم مفاهیم را نیز خوانده‌ام که استادمان مشکلی برایش پیش آمده است و این کلاس فعلاً تعطیل است، من از کلاس مفاهیم واقعاً لذت می‌برم چون قرآن بدون مفاهیم خیلی فهمش سخت است ولی مفاهیم را که بفهمیم خیلی با قرآن بهتر می‌توانیم مأنوس شویم و درک قرآنی پیدا کنیم و ان شاء الله از عاملین قرآن باشیم. در تلاوت سعی می‌کنم به سبک استاد منشاوی بخوانم البته «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» به وسع و توان خودم تلاش می‌کنم و امیدوارم خدا نیز قبول کند و بتوانم جزء بندگان مخلص خدا باشم. از خدا رضایت می‌خواهم «رضی الله عنهم و رضوا عنه» خدا از من راضی باشد صددرصد من از خدا راضی هستم و هرچه دارم و هرچه پیشرفت کردم همه را از لطف و محبت خدا و قرآن می‌دانم، این را از صمیم قلبم می‌گویم و عاشق قرآن هستم و امیدوارم بتوانم عامل خوبی باشم و بتوانم درست عمل کنم و ان شاء الله ناشر خوبی برای قرآن باشم.



وی بیان کرد: دلم که می‌گیرد با خدا صحبت می‌کنم و می‌گویم خدایا من که به رضای تو و هرچه تو مقدر کرده‌ای راضی هستم، هرچه صلاح است و دوست داری به من بده ولی تنهایم نگذار، دستم را بگیر تا بتوانم این امتحانات را به راحتی بگذرانم. دوست دارم قرآن را تا جایی جلو بروم که به خدا برسم، معرفت انسانی پیدا کنم و با پوست و گوشت و خونم آمیخته شود و کردارم شود نه اینکه فقط بر سر زبانم باشد و تلاوت کنم، این جزء اولین کار است که هر انسانی باید انجام دهد، آخرش این است که انسان باید به خدا برسد و رضایت خدا را ببیند. زمانی که من به آسایشگاه آمدم یعنی از 20 سال پیش قرآن اینجا بوده است اما به لطف خدا بچه‌ها تلاش و علاقمندیشان نسبت به قرآن بیشتر شده است و واقعاً قرآن نور و معنویت خاصی دارد، هرجایی که قرآن باشد برای همه احساس خوب به وجود می‌آورد و صددرصد تأثیرات خودش را خواهد داشت و در این شکی نیست.





 



باید لیاقت داشته باشی تا بتوانی به طرف قرآن بروی



نواب‌زاده در مورد ورود اساتید برتر به آسایشگاه تصریح کرد: کهریزک یک مکان شناخته شده است، افرادی که دوست داشته باشند خودشان می‌توانند بیایند ولی ما نمی‌توانیم دیگران را مجبور کنیم علم و دانش یک مقوله‌ای است که انتها ندارد، مخصوصاً در زمینه قرآن اینطور است چراکه هرچه بیشتر می‌فهمی باز احساس می‌کنی که چیزی نمی‌دانی و باید بیشتر بیاموزی، به همین دلیل مسلماً ما دوست داریم افرادی که اطلاعات بیشتری دارند همراهی کنند اما خودشان باید بخواهند. کل قرآن را دوست دارم ولی آیاتی هست که هروقت ناراحت هستم آن‌ها بیشتر به من آرامش و تسلی می‌دهند، یکی «فان العزة لله جمیعا» همه عزت ازآن خداست. یکی «حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر» که خدا ما را کافی است، بهترین دوست و سرپرست و یاور است، اگر واقعاً این آیات را کسی درک کند و با تمام وجودش احساس کند به خدا رسیده است. مهم این است ک ما بتوانیم به این درک برسیم، سخت است اما ان شاء الله امیدوارم که روزی به آن برسیم. یکی نیز «افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد».



وی در پایان خاطرنشان کرد: باید توفیق، سعادت و لیاقت داشته باشی تا بتوانی به طرف قرآن بروی، انسان باید یک کاری انجام بدهد تا خدا این توفیق و سعادت را به او بدهد، به نظرم جوانان باید بیشتر به نعمت‌هایی که دارند شاکر باشند، نعمت‌ها را ببینند، همه‌اش به نداشته‌هایشان نگاه نکنند بلکه داشته‌ها را ببینند، مسلماً داشته‌ها به چشم خواهد آمد، امیدوارم روزی برسد که همه در صلح و آرامش و صفا زندگی کنند، هرکسی به حق خودش قانع و راضی باشد و دیگرخواهی را بر خودخواهی ترجیح بدهد و سعی کنیم در مسیر هدایت قدم برداریم، حالا اینکه چقدر برسیم مهم نیست، فقط مهم این است که در مسیر باشیم و واقعاً شربت معرفت را به جان و دل بنوشیم، البته خیلی مانده، رسیدن گفتنش راحت است، واقعاً انسان باید خیلی خودسازی کند، امیدوارم جوانان به خودشان بیایند، خودشان را پیدا کنند و قدر نعمت‌هایشان را بدانند و شکرگذار خدا باشند و به امید خدا به موفقیت‌های روزافزون برسند.





 



خدا مرا به این دنیا برگرداند



زهرا شاملو یکی دیگر از مددجویان آسایشگاه کهریزک در مورد آمدنش به آسایشگاه گفت: ذکر دل من یاکریم است و خدا را به کریمی‌اش می‌شناسم، 25 سال است که ساکن خانه مهربانی کهریزک هستم، من سال 1360 همراه خانواده در 35 کیلومتری آمل تصادف کردم، به لطف خداوند آنان طوری نشدند، من ضایعه C5 پیدا کردم یعنی شکستگی لگن، گردن و پارگی‌هایی در اندام تحتانی پیدا کردم، چند سال در خانه بودم، یک فرزند یک ساله و یک فرزند هفت ساله داشتم، دوست داشتم آنان را خودم بزرگ کنم، به لطف خدا سه بار از مرگ مغزی نجات پیدا کردم، در یک شرایط بسیار ویژه بعد از تصادف تبدیل به یک نوزاد شدم، با محبت همسرم و با لطف خداوند تقریباً هفت سال در منزل بودم و آبان 1369 به آسایشگاه کهریزک آمدم، خیلی قشنگتر از آن که در تصورم بود اتفاق افتاد.



وی در مورد آشنایی‌اش با کلام‌الله اظهار کرد: ما از قبل در مدارس و خانه‌هایمان طبق سنتی که بود قرآن را می‌خواندیم. در آسایشگاه نیز یک اتاق خیلی محقری بود که یک استادی می‌آمد ریاضی درس می‌داد و یک روز خودش پرسید بچه‌ها چقدر به قرآن مشتاق هستید؟ همه با شوق از وی درخواست کردیم که تدریس قرآن داشته باشیم، خیلی سختکوش بود و به ما خیلی سخت می‌گرفت که حتماً درست بخوانیم. این ما بودیم که دیگر ما خواهان آموزش بیشتر بودیم، استاد نیز برای ما به نسبت استعدادها وقت می‌گذاشت و به دسته‌های حفظ، مفاهیم و تفسیر تقسیم کرده بود چون شغلش معلمی بود خوب ما را دسته بندی کرد، شاید کسی بود که نمازش را با اشکال می‌خواند ولی در این کلاس، قرآن را با تمام عشقش یادگرفت، خوشحال هستیم که به اینجا رسیدیم، شاید اوایل آرزو می‌کردیم کسی برای ما قرآن بخواند اما الان هر قاری وارد محفل ما شود ما خودمان به قدری قاری داریم که فرصت را به قاری دیگری نمی‌دهیم، خودمان حافظ قرآن داریم، بچه‌های ما اگر قادر نیستند با دست ورق بزنند با زبان ورق می‌زنند، با خط بریل حافظ قرآن می‌شوند، حتی سالمندترینمان در بخشش نشسته و با قرآن مأنوس است.





 



کهریزک با قرآن شروع شد



این مددجو در مورد دلیل انس با قرآن در کهریزک تصریح کرد: حکایت کهریزک برپایه قرآن شروع شد، حسینیه قندهاری آغاز حرکتی بود که کهریزک برپا شود، کهریزک با قرآن شروع شد، وقتی می‌گوییم حکومت خدا، آن دل‌ها دیگر به ویلچر و زخم نگاه نمی‌کنند، آنقدر در آن عالم رویایی خودشان به دنبال تلاش هستند که وقتی می‌خواهند سر جلسه بروند دوست دارند کمی بیشتر یاد گرفته باشند، اینجا اتلاف وقت نمی‌شود چون اتلاف وقت به جاهای دیگر وصل می‌شود، وقتی اتلاف وقت نباشد و درون خودت به جستجو دربیایی می‌بینی هیچ قدمی برنداشتی، خیلی فرصت داری تا پیدا بکنی و پیدا بشوی، باید اول خودت را بپذیری بعد پذیرفته بشوی، شعار نیست، سخت هم نیست، یاد بگیرید که با نداشته‌هایتان زیاد فکر نکنید، به داشته‌هایتان فکر کنید، به همین راحتی می‌شود 34 سال روی دوست آهنی نشست و احساس نکرد که فقط دیگری دارد می‌دود و راه می‌رود، نگاه می‌کند اما حسرت نمی‌خورد چون قبلاً راه رفته است و دویده است، این یک شکل دیگر است، یک تولد دوباره است، در این تولد دوباره داری نزدیکتر می‌شوی داری سبقت می‌گیری از آنان که به یک چیزهای پوشالی وصل شده‌اند که امروز هست و فردا نیست، این «امروز هست و فردا نیست»ها را باید پشت سر بگذاری، شاید در این روزها کمی سخت باشد شاید کسی اگر تصویر و صدای مرا بشنود قبول نکند و بگوید او جلوی دوربین است که این حرف را می‌زند اما اینکه نشسته‌ام که دیگر فقط جلوی دوربین نیست، یک زن 24 ساله با دو فرزند در اوج جوانی یکدفعه بنشیند بعد به 60 سالگی برسد یعنی تمام جوانی‌ها و آرزوهایش را، همه این دنیایی که خیلی‌ها برایش وقت می‌گذارند را گذاشت و روی یک آهن نشست، برای همین است که هرکس باید خودش بپذیرد.



وی در مورد کلاس‌های قرآن کهریزک افزود: ما به لطف و کرامت خداوند از آن اتاق محقر به فضای زیبای کتابخانه رسیدیم، شاید اسمش کتابخانه باشد اما پایگاه نور خداوند است، ما در دارالقرآن از شنبه تا پنجشنبه کلاس قرآن در زمینه مفاهیم، حفظ و تفسیر داریم، دو استاد برجسته می‌آیند و می‌توانم به جرأت بگویم بچه‌های ما در کنار آنان به تمام مدارج عالیه قرآنی رسیده‌اند یعنی در آن مسابقاتی که برای ما تشکیل می‌شود حرف اول را مددجویان کهریزک می‌زنند چون من برایم این مهم نیست که نمی‌توانم ورق بزنم، دستم توان ندارد و کسی برای من ورق می‌زند، مهم این است من باور کردم که این قرآن به من آموخت خودم را پیدا کنم، نور این قرآن در قلب من متجلی شد، من با قرآن حرکتم شروع شد و قرآن را باور کردم و قرآن نیز مرا باور کرد، هر اتاقی تشریف ببرید روی هر کمدی یک قرآن است، نه اینکه فقط بگوییم قرآن هست، ما چهار پنج نفری در اتاق قرآن می‌خوانیم، از اول تا آخر ماه رمضان خودمان ختم قرآن داریم، یعنی بانی هستیم و افرادی که ختم قرآن می‌خواهند ما برایشان ختم قرآن می‌گیریم، یک جوری با قرآن هماهنگ شده‌ایم و در کنار خودمان لمسش کرده‌ایم که این قرآن همان شفا و رحمت است.





 



ادامه دارد...



شهریار شریعت

captcha