به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از استان مرکزی، وارد خانه سالمندان که شدیم گویی زمان از حرکت بازایستاد. مکانی که ساکنانش روزها و ماهها و چه بسا سالها در انتظار میهمانی خوانده و یا ناخوانده چشم به در دوختهاند.
مرکز نگهداری سالمندان حاجیآباد اراک یکی از مکانهایی است که ذخایر عظیم تجربه کشور را در خود نگهداشته است. افرادی که اگر پای صحبتهایشان بنشینی خاطراتی را میشنوی که ماحصل یک عمر زندگی آنان است.
اینجا سکوت فریاد میزند. اینجا نگاههای مهربان هر روز با دیوار و نردههای پنجرهها تلاقی میکند. اینجا اگر روزی با روزهای دیگر کمی تفاوتی کند، همه میپندارند قرار است میهمانی غریبه وارد شود.
از در وارد که میشوی دیگر غریبه نیستی و به گرمی آشنایی چندین و چندساله پذیرایی میشوی، دست که میدهی پیشانیات را میبوسند و عزیزم از زبانشان نمیافتد. پس از آنکه تمامی خستگیهای عمرت را بر زمین میگذاری، پای درد دلهای او مینشینی و به دل خوش و امید نهفته در وجودشان پی میبری.
طاهره خانم، مادربزرگ 69 ساله که به خوشصحبتی معروف است، از روزهای خوش گذشته میگوید. طاهره خانم کوهی سرشار از تجربه است که با اندکی تأمل حاضر است تمامی آن را به تو بسپارد. نه چیزی کم و نه چیزی بیش؛ تمامش را.
این مادربزرگ مهربان از سالهای گذشته میگوید. از سختیهای زندگی مشترک که با وجود شوهرش قابل تحمل میشد، از دیپلم بافتنی و خیاطی از پختن کوفته برنجی با عشق.
او که ما را فرزندان خود میپندارد و ما نیز او را مادربزرگمان، از در نصیحت وارد میشود و میگوید: در زندگی زناشوییام بسیار موفق بودم. موفقیتم به خاطر گفتن کلمه «چشم» بود. شوهرم بیرون خانه زحمت میکشید تا درون خانه محیطی آرام را تجربه کند و من تمامی سعی خود را میکردم.
او معتقد است ابزار زبان همانطور که مار را از سوراخ بیرون میکشد؛ زندگی را به کام زوجین شیرین میکند. او به این حرفهایش عمل کرده و نتیجه گرفته است.
طاهره خانم از سفرهای دونفره با همسرش تعریف میکند. میگوید که 80 شهر کوچک و بزرگ ایران را سفر کرده است و الآن دیگر آرزوی هیچ چیزی را جز مرگ و آرام گرفتن در بارگاه ملکوتی پروردگار و دیدار دوباره شوهرش ندارد.
میگوید روزها را با دیگر سالمندان در این اتاقها میگذراند. دورهم عصرانه میخورند و قصه تعریف میکنند و میخندند و میگریند.
به اینجا که میرسی با خود فکر میکنی مگر انسان از دنیا چه میخواهد؟ جز اینکه سالهای دوری از حضرت حق را بهگونهای طی کند که با قلبی مطمئن و آرام به سوی او برگردد؟
همین که وسایلت را جمع میکنی که بیرون بیایی مدام احترام به پدر و مادر را برایت دیکته میکند و تو سعی میکنی این حرف را نهتنها آویزه گوشات کنی؛ بلکه در نزدیکترین جای ذهنت جای دهی.
در راهرو به خانمی 50 ساله برمیخورم که دوست دارد همزبانی داشته باشد تا دردهای دلش را بازگوید. با لهجه میگوید: پدر و مادری داشتم بهتر از هر کسی برایم زحمت کشیدند. بعد از فوت آنها چند سالی در کنار برادرم گذراندم. همه میگفتند این دختر زنده نمیماند و بگذارید بمیرد. تا اینکه برادرم روزی مرا به اینجا آورد و خود به سراغ زندگیاش رفت. همه اقوامم چه پیر وجوان الان از دنیا رفتهاند و من فقط ماندم که هنوز به حرفهایشان فکر میکنم.
«مرگ حقه، ذات دنیا اینجوریه» لق لقه زبانش است و تو گویی انگار خدا او را برای ما در اینجا گذاشته است تا گذران عمر را یادآوری کند و حق را گوشزد کند.
جابری، مدیر خانه سالمندان اراک در گفتوگو با خبرنگار ایکنا از احداث ساختمان زوجهای سالمند در این مرکز خبر داد و گفت: متأسفانه به دلیل نبود بودجه کافی مراحل بهرهبرداری از این ساختمان ناقص ماندهاست و نیازمند 700 میلیون تومان اعتبار برای بهرهبردای این ساختمان هستیم که نیاز به کمک خیران دارد.
وی اظهار کرد: در این آسایشگاه غیر از برنامههای پزشکی از جمله فیزیوتراپی و ... برنامههای فرهنگی و هنری بسیاری برای سالمندان از جمله جشن و اعیاد، مسافرتهای زیارتی و سیاحتی در نظر میگیریم.
جباری در ادامه به بستگان این سالمندان سفارش کرد که با دید و بازدیدهای مقطعی دل این عزیزان را شاد کنند، تصریح کرد: در این مرکز اقدامات خوبی برای سالمندان صورت میگیرد با این حال هنوز دلتنگی این سالمندان دغدغه اصلی ماست.
بعد از کاشتن 5 نهال بهمناسبت فرارسیدن بهار در محوطه این مکان سالمندان را با دلتنگیهای هر روزشان تنها گذاشتیم و در حالی که برق ماشین لوکسی که جلوی در ایستاد تا به دیدار مادری برود، توجهمان را جلب میکرد، این مکان را ترک کردیم.
در جاده منتهی به این مکان هیچ رهگذری نیست. ای کاش در تمامی ایام سال به یاد سالمندان باشیم و با حضورمان نه تنها آنها را خوشحال کنیم؛ بلکه برای کسب انرژی برای ادامه زندگیمان به این دیار پای بگذاریم.