حجتالاسلام والمسلمین حسین درودی، پژوهشگر علوم تربیتی و مدرس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش طی یادداشتی که در اختیار ایکنای قم قرار داده است، نوشت: قصد داریم از لسانالغیب جناب حافظ شیرینکننده سخن، یک سؤال تربیتی داشته باشیم که چرا انسان از خشم خود در عذاب سرگردانی است و جهت درمان و بهرهبرداری از آن لازم است خدا بنیاد باشد نه انسان پایه؟
برای پاسخ به این سؤال فراگیر نیاز است کمی پیرامون کلمه خود کاوشی شود که انسان در درون خویش یک خود امانی دارد که خداوند متعال او را بخشیده است: «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» (سوره ص/ آیه ۷۲) آیه شریفه گزارش میدهد من از خودم در او دمیدم در حالی که خالق هستی که لب و دهان ندارد و مقام ایشان اجل از این نسبتهاست؛ پس مقصود چیست؟ منظور آن است که انسان از سوی خداوند هستی اختیار و انتخابی را قبول مسئولیت کرده که با آن، خود مختار را صاحب شده است و به آن وسیله قادر میشود خالق خویش را در قلبش میهمان کند.
سؤال؟ آیا امکان دارد یک موجود مادی و محدود خالق نامحدود و مجرد را میمهان کند؟ بله با عبور از وساوس یا همان توصیههای زینتشده توسط دشمن قسمخورده و همچنین نفس امرکننده به زشتیها و پلشتیها انسان از فرشتگان برتر و وسیعتر میشود.
«تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی/ یک نکتهات بگویم (خود) را مبین که رستی»
با غور در دو بیت جناب حافظ چنین برمیآید که نسخه لسانالغیب جهت نجات از خشمهای منهی شده یا همان خشمی که نماینده دوگانگی از درون انسان یعنی ضد خود امانی و الهی است (همان خودی که به انسان قدرت انتخابگری و میهمانی خداوند منان را میدهد) باید از آن خداحافظی کرد و آن را پشت سر انداخت تا دیده نشود و سبب خشمافروزی نشود.
در تعاملات اجتماعی کوچه و بازار خودمان یک جنس از ادبیاتی فراوان به گوش میرسد که (اول خدا و دوم شما) که این دوگانگی گویشی بیگانهساز است که سبب خشم سرگردان در انسان میشود، چراکه نمیدانند از کدام خود باید دفاع کند (خود یگانه)؛ یا خود دوتاییشده و بیگانه درونش زیرا آن خود ناخوانده یا به اشتباه و تحمیل خوانده شده من و شما را رها نمیکند بلکه بهطور مستمر سهمخواهی میکند و نگهبان پاک درون ما را گروکشی میکند.
به این سبب است که ما در پایان اکثر فعالیتها و اقدامات خودمان با نفرت از خویشتن مواجه میشویم و با غلظت و کنهه شدن آن افراد یک جامعه دست به جسمکشی که به غلط به خودکشی مشهور است اقدام میکنند یا نخبهکشی و خدمتکشی را یک راهکار در زندگی خود برمیشمارند.
«در اندرونِ منِ خستهدل ندانم کیست/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست»؛ جناب لسانالغیب راهکار نجات از خشمهای ویرانگر حاصل از خود بیگانه در اندرون انسان را گفتوگو نکردن با بیگانه مزاحم معرفی میکند و برای این کار مهم میفرماید نیاز است که در برابر جوشش و رویش خود امانی و الهی شنونده باشی و با سکوت و بیتوجهی به غیر او اجازت بدهی تا قوه غضبیه شما را ایشان مدیریت کند.
مدرسه؛ سرای حفاظت از آسیبهای خشمهای بیگانه در دانشآموزان؛ مدارس تراز معارف قرآن کریم و اسلام ناب مدارسی هستند که اگر از خود امانی و الهی یا به عبارتی همان خود فطری و نخستین دانشآموزان حفاظت کنند امنیت و آرامشی را پدید میآورند که هیچ دانشآموزی راضی نمیشود که کلاس درس و همنشینی با فضای علمآموزی و فضای آموزشی را ترک کند بهدلیل آنکه خشم درون آنها توسط خود یگانه و الهی آنان بهکارگیری میشود نه خود بیگانه از فطرت و خود نخستین که انسان را همنشین فرشتگان میکند و از شر شیاطین و جنود آن رهایی میبخشد.
انتهای پیام