به گزارش ایکنا از قم، حامد روشنچشم، کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی در ششمین جلسه از سلسله نشستهای جنگ روایتها با عنوان «بررسی نقش کشورهای منطقه در جنگ تحمیلی ۱۲روزه» که امروز، ۱۰ مردادماه بهصورت مجازی و در بستر رویتاب به همت جهاددانشگاهی قم با همکاری دانشگاههای استان برگزار شد، گفت: جنگ ۱۲ روزه را نمیتوان اتفاقی دانست، بلکه باید آن را نتیجه توالی پیچیدهای از رویدادها و تنشهای گذشته دانست که در نهایت منجر به این درگیری شد. جنگهایی که در منطقه رخ میدهد، برداشتی است از مجموعهای از روابط و چالشهایی که طی سالها و دههها شکل گرفتهاند؛ چالشهایی که بر ساختار سیاسی، سرزمینی و ژئوپولیتیکی منطقه اثر گذاشته است.
وی افزود: از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی و همچنین روند تنشآمیز مقابله میان جمهوری اسلامی و نظام صهیونیستی، موجی از تنشها و بحرانها شکل گرفته است. این روند، منطقه را به سمتی برده است که قطببندیهای ژئوپولیتیکی و مناسبات منطقهای بهشدت متأثر از این تقابلها باشد. رویدادهایی مانند عملیات هفتم اکتبر و واکنشهای متقابل، نمونهای واضح از اثرات بلندمدتی هستند که این تنشها بر ساختار منطقه گذاشتهاند.
این کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی ضمن اشاره به اینکه انفعال کشورهای حاشیه خلیج فارس نشان از همکاری آنها با رژیم صهیونیستی دارد، بیان کرد: سیاستهای داخلی کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر کشورهای عربی نیز تحت تأثیر این معادلات قرار گرفته است. بهدلیل چالشهای داخلی، بحرانهای مشروعیت و تغییرات اجتماعی، اغلب این کشورها بیشتر تمرکز خود را بر تثبیت قدرت داخلی و حفظ اقتدار گذاشتهاند تا پرداختن به مسئله فلسطین و مقابله مستقیم با سیاستهایی که آمریکا و غرب در منطقه دنبال میکنند. حرکتهایی مانند «پیمان ابراهیم» نمونههایی است که نشان میدهد کشورهای عربی در مسیر تعاملی یا حتی انفعالی، در حال تعامل با مسئله اسرائیل و تثبیت روابط با آن هستند.
وی تصریح کرد: در مجموع، تاریخ و روند تحولات منطقه نشان میدهد که جنگ ۱۲ روزه و دیگر بحرانها، محصول مجموعهای از عوامل داخلی و خارجی است. این عوامل، در کنار هم، مسیرهای متفاوتی را برای سیاستگذاریها و روابط منطقهای ترسیم کردهاند، که اکنون شاهد آن هستیم؛ وضعیتی که در آن کشورها، در عین وابستگیهای ژئوپولیتیکی، در تلاشاند با توسعه اقتصادی، صنعتی و تجاری، جایگاهی بینالمللی برای خود تعریف کنند.
روشنچشم ادامه داد: بحث این است که جنگ ۱۲ روزه، و بهطور کلی تنشهای منطقهای، نتیجه توالی تاریخی و سیاستهای استراتژیک کشورهای مختلف است. منطقه ما شامل کشورهایی مانند ترکیه، جمهوری آذربایجان، پاکستان و افغانستان، پیش از تمرکز بر چالش مستقیم با ایران، بیشتر در قالب رقابتهای منطقهای و تلاش برای تضعیف جایگاه ایران در منطقه عمل کردهاند. آنها در تلاش بودهاند که ایران را بهعنوان رقیب دیرینه در حوزههای مختلف، طی رقابتی قدرتمند، کاهش دهند و نقش جدیدی برای خود تعریف کنند.
وی همچنین از سیاسیت پشت پرده برخی کشورها و ملتهای فعال خبر داد که ضمن محکوم کردن جنگ، به فکر منافع خود نیز هستند و بیان کرد: در این فضا، فعالترین کشورها در عرصه سیاست خارجی نشان دادهاند که اگرچه جنگ را محکوم میکنند، اما در پسزمینه، ممکن است انتظار بهرهبرداری سیاسی و استراتژیک از تنشها را نیز داشته باشند. برخی از این کشورها، درگیریهایی مثل یمن، سوریه، لبنان و عراق، نشان میدهد که هدف اصلیشان، کاهش قدرت و نفوذ ایران است؛ نه صرفاً حل مسالمتآمیز بحرانها.
این کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی روایتسازی درست را از اهم مسائل دانست و اظهار کرد: در کنار همه این تحولات، روایتسازی و جنگ روایتها نقش مهمی در تعیین مسیرهای آینده دارد. اینکه کدام طرف بتواند در جنگ روانی پیروز شود، میتواند وضعیتی جدید پس از درگیری یا در خلال آن رقم بزند و استراتژیهای بعدی را تدوین کند. این روایتها هستند که اهداف، نگاهها و برنامهریزیهای آینده را شکل میدهند.
وی افزود: در حقیقت، بسیاری از نگرشها فکر میکنند که هدف از این درگیری، محافظت از منطقه و ثبات آن است، اما واقعیت این است که برخی کشورها، ایران را رقیبی جدی میدانند که باید کنار گذاشته یا تضعیف شود. در نتیجه، حمایتهای اسرائیل در منطقه، در قالب کمکهای مالی، نظامی و اطلاعاتی، نشان از آمادگی و برنامهریزی برخی دولتها برای کاهش نقش ایران و تقویت جایگاه خود دارد، حتی اگر این حمایتها بدون اطلاع کامل یا آگاهانه نبوده باشد.
روشنچشم نگاه واقعبینانه را مهم دانست و گفت: در بحث روابط منطقهای و تأثیرات جنگهای منطقهای، بهویژه در ارتباط با ایران، اسرائیل و دیگر کشورهای همسایه، باید نگاه واقعبینانه و مبتنی بر منافع درونی و استراتژیک آنها داشت. از طرفی، کشورهای همسایه، بسته به دستاوردهایی که از هر وضعیت و هر درگیری متصور هستند، ممکن است به نفع یا به ضرر خودشان ارزیابی کنند. بهطور نمونه، اگر تصور کنند که تضعیف هر یک از بازیگران اصلی مانند ایران یا اسرائیل میتواند فرصتهای جدیدی برای تقویت جایگاهشان ایجاد کند، بیدرنگ در این مسیر حرکت میکنند.
وی اظهار کرد: در متغیرهای ژئوپلتیک، بازیگران منطقهای مانند عربستان، ترکیه، پاکستان و حتی برخی از بازیگران غیرمنطقهای، همواره براساس نگرانیهای امنیتی، رقابتهای قدرت و منافع اقتصادی و ژئواستراتژیک اقدام میکنند. برای مثال، عربستان که سالها درگیر جنگ یمن بود، حالا دنبال تضعیف ایران و اسرائیل است، اما همزمان در کنار این استراتژی، از ادبیات دیپلماتیک و گفتوگوهای سازنده هم بهره میبرد، ترکیه هم با نقشآفرینی در سوریه و لیبی، سعی دارد حوزه نفوذ خود را تقویت کند، حال آنکه هریک از این کشورها، در فضای پیچیده نبردهای منطقهای، از ابزارها و شرایط ژئواستراتژیکی بهرهمند میشوند که هر کدام آنها را در وضعیت خاصی قرار میدهد.
روشنچشم بیان کرد: در این میان، نقش پاکستان، بهویژه در رابطه با مسائل منطقهای و روابط خود با ایران، هند و نیز نقش فعال در بازیهای ایالات متحده و سازمان اطلاعات پاکستان (آیسای) بسیار مهم است. پاکستان که پیشتر روابط دیرینهای با ایران داشت، در مواجهه با فشارهای بینالمللی و برخی دستاوردهای استراتژیک، اقداماتی انجام داده است. بهطور نمونه، بستن مرزهای عبور زائران پیادهروی اربعین، بخشی از این سیاستهاست که نشان میدهد، منافع پاکستان در بلندمدت و در معادلات منطقهای چه نتیجهای دارند.
وی با تأکید بر اینکه باید بدانیم در فضای منطقهای، نمیتوان صرفاً به برچسبهای ساده دوست یا دشمن اعتماد کرد، گفت: هر کشور براساس منافع، محاسبات امنیتی و منافع ژئوپلتیک خود، اقدام میکند و در نتیجه، باید رویکردی واقعبینانه و مبتنی بر تحلیل منافع متقابل و منافع بلندمدت داشته باشیم، ادبیات و راهبردهای منطقهای، از جمله واکنشها در مقابل تنشها و درگیریهای جاری، باید بر همین مبنا باشد تا بتوان تصمیمهای بهتری در جهت حفظ منافع ملی و کاهش تنشهای منطقهای اتخاذ کرد.
این کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی با تبیین وضعیت روسیه و حمایتهای نظامی از ایران بیان کرد: در دوره جنگ اوکراین، روسیه بهدلیل شرایط خاص و مشکلات داخلی، حمایتهای نظامی قوی و قطعی از ایران ارائه نکرده است و این امر ناشی از موانع سیاسی، اقتصادی و نظامی است که روسیه در مواجهه با تحریمهای غرب و نیازهای خودش در اوکراین دارد. بنابراین، نقش روسیه در حمایت نظامی از ایران کمتر از انتظار است، هرچند از لحاظ سیاسی و دیپلماتیک روابط نزدیک را حفظ میکند، اما در عمل حمایتهای نظامی ملموسی صورت نمیگیرد.
وی اظهار کرد: در مقایسه با روابط استراتژیک، باید تفاوتهایی قائل شد، چین در کنار آمریکا و اروپا، در سطح نقشهای استراتژیک میانمدت و بلندمدت قرار دارد، اما هنوز نمیتوان آن را شریک استراتژیک کامل ایران دانست، چون کمکهای اقتصادی و فنی محدود است و در قالب تعاملهای گسترده نیست، چین در مجامع بینالمللی نسبت به حمایت از ایران کموقوع است و در مواردی، در برابر فشارهای بینالمللی و تحریمها، مواضع ملاحظهکارانه میگیرد. رابطه چین و ایران بیشتر در حوزههای اقتصادی و تجاری است و نگرانیهای ژئوپلتیک مشترک یا بلندمدت ندارند که آن را به سطح شریک استراتژیک برساند.
روشنچشم ادامه داد: از سوی دیگر، آمریکا و اسرائیل روابط استراتژیک قوی دارند، بهطور نمونه، در کمکهای نظامی، حمایتهای سیاسی در مجامع جهانی، و روابط اقتصادی که نمونه بارز آن همکاریهای نزدیک در مواردی مانند جنگهای منطقه و حمایتهای راهبردی است.
وی بیان کرد: ترکیه، بسیار چندوجهی، متنوع و عضو ناتو است و هم روابط نزدیکی با روسیه، همسویی با غرب و تلاش برای تقویت اثرگذاری منطقهای را دارد. عربستان و امارات در موارد مختلف، براساس منافع کوتاهمدت و بلندمدت، در ارتباطات خود بازتابهایی از حمایت یا بیطرفی نشان میدهند. بازیگری مانند پاکستان، با روابط پیچیده و گاه متضاد، در حال حاضر درگیر تأثیرپذیریهای ژئوپلتیک قدرتهای بزرگ مانند کنترل مرزها و روابط با ایران، هند، و تعامل با آمریکا در قالب بازیهای سیاست پنهان و آشکار است.
روشنچشم تصریح کرد: شریک استراتژیک یعنی کشورهایی که در زمان بحران، بهصورت دائم و قابل اعتماد از یکدیگر حمایت میکنند. در مجامع بینالمللی، در تصمیمگیریها و تحریمها و کمکهای نظامی و اقتصادی همسو هستند و دسترسی مناسب و منافع بلندمدت را تضمین میکنند.
وی با توجه به این معیارهایی که در حال حاضر وجود دارند، گفت: آمریکا و اسرائیل، همواره، در قالب شریک استراتژیک، بیشترین حمایتها و همکاری را دارند، اما کشورهای دیگر، چون چین و روسیه، در این سطح قرار نگرفتهاند، بلکه روابط در سطحهای متفاوت است، چین، بیشتر یک شریک اقتصادی است و در موارد سیاسی، مواضع خود را در قالب تعاملات نسبی و حفظ منافع بلندمدت تعریف میکند.
این کارشناس مسائل سیاسی در پایان تأکید کرد: در نتیجه، باید بر این نکته تأکید کرد که در سیاست بینالملل، نقش و جایگاه کشورها در هر دوره براساس منافع، قدرت و شرایط خاص زمان تغییر میکند، و نمیتوان صرفاً براساس برچسبهایی مانند «شریک استراتژیک» یا «غیر شریک» قضاوت کرد، بلکه باید تحلیلهای عمیقتر و مبتنی بر منافع و واقعیتهای روز داشته باشیم.
همچنین در ادامه نشست، مقصود رنجبر، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد قم
رنجبر بیان کرد: سیاستهای جمهوری اسلامی، به نفی غرب و اسرائیل و نیز القای محور مقاومتی، در منطقه، چندان مورد تایید همه کشورهای همسایه که مورد نفوذ غرب و ایالات متحده هستند، نمی باشد، در واقع، این سیاستها، در اکثر موارد، منجر به تضعیف یا عدم استقبال کشورهای منطقه از محور مقاومت شده است، به عنوان نمونه، قطعنامههایی که اخیراً در حمایت از خلعسلاح حماس و اداره خودگردان غزه صادر شده، نشان میدهد که کشورهای منطقه، نه تنها از توسعه و تقویت این محور ناراضی نیستند، بلکه در مواردی، تمایل دارند تا این سیاستها ضعیف و یا نابود شوند.
وی افزود: این سیاستهای ایدئولوژیک، اگرچه چندان در ظاهر به تقابل و دشمنی منجر نمیشوند اما در پسزمینه، پیامدهای استراتژیک آنها نشان میدهد که این خوشباوری موقت، در نهایت میتواند به ناامیدی و نارضایتیهای عمیقتر و بلندمدت منجر شود، بنابراین، توازن و تداوم این رویکرد، نیازمند بازنگری است تا هم منافع ملی و هم استراتژیهای منطقهای بر پایه واقعبینی و منطق عملی شکل بگیرند.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در تحلیل شرایط فعلی خاورمیانه و نقش اسرائیل متجاوز، باید بر تفاوتها و تضادهای اصلی تأکید کنیم. اسرائیل متجاوز، به عنوان کشوری که بر پایه هژمونیطلبی شکل گرفته و هدف آن استقرار یک سیستم امنیتی برتر در منطقه است، دقیقا با مفهوم سیستم امنیت جمعی در تعارض است. گرچه طی سالهای اخیر، به دلیل بحرانها و درگیریها، این سیستم بهسختی از هم پاشیده اما هر نوع تلاش برای تحقق هژمونی اسرائیل غاصب، این خلل را جدیتر میکند، کشورهای منطقه، بر این باورند که اگر اسرائیل متجاوز به دنبال هژمون شدن در منطقه باشد، نمیتوانند از آن مصون بمانند چرا که هژمونی در منطقه، حد و مرزی نداشته و هیچ محدودیتی برای آن قابل تصور نیست.
وی تصریح کرد: برای نمونه، اردوغان در مواجهه با حمله رژیم جعلی اسرائیل به ایران، اعلام کرد که تلاش خواهد کرد قدرت نظامی ترکیه را افزایش دهد تا اسرائیل غاصب جرأت تجاوز به سرزمین آنها را نداشته باشد و این امر، نشانه نگرانی شدید است که هژمونیطلبی اسرائیل غاصب، هر روز در حال گسترش است و مرزهای محدودیتپذیری ندارد، در فرضی که این هژمونی، بدون حضور آمریکا تحلیل شود، این موضوع حتی بیشتر برجسته میشود. بنابراین، احساس ناامنی و نگرانی در کشورهای منطقه، رو به فزونی است و این وضعیت، شکلگیری گرایشهای جدید را تسریع میکند.
وی تاکید کرد: در نهایت، یکی از دیدگاههای مهم، این است که انتظار داشته باشیم کشورهای منطقه در جنگهای تحمیلی مانند جنگ ۱۲ روزه، کمکهای مؤثر و قابلتوجهی به ایران کنند اما این انتظار، برخلاف واقعیتهای منطقه و مفروضات نظری است، به دلایل ایدئولوژیک، سیاستهای منطقهای و محدودیتهای قدرت، کشورهای منطقه یا قادر به کمک مؤثر نبودند یا اصلاً نمیخواستند، نمونهای واضحتر، درگیری غزه است، جنایات و کشتارهای روزانه در غزه که همزمان با بیتفاوتی یا ناتوانی کشورهای منطقه و غربیها، نشان میدهد که حتی در وضعیت بحرانی، هیچکدام از طرفها تصمیم به مداخله مؤثر نگرفته و ندارد. در واقع، این ناتوانی، ناشی از نبود اراده، توان و تمایل مشترک است.
این استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد قم انتظار کمک موثر منطقه در این بحرانها را غیرواقعی دانست و اظهار کرد: تلاش جمهوری اسلامی برای استناد به سکوت و ناتوانی کشورهای غربی یا همسایهها، تنها نشانگر محدودیتهای موجود در منطقه است، در نهایت، همانطور که در جنگ ۱۲ روزه هم دیده شد، هیچ گروه میانجی و حتی ظرفیتهای منطقهای و جهانی نتوانست به سمت پایانبندی سریع و موثر بحران حرکت کند.
هانیه محمدنژاد
انتهای پیام