کد خبر: 4292933
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۴ - ۰۵:۳۳
در مکتب امام حسین(ع)/ ۱۷

دایره شناخت امام حسین(ع) از کربلا و عاشورا فراتر است

عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) گفت: دایره شناخت از امام حسین(ع) و قیام و الگوگیری از ایشان نباید در سرزمین کربلا محدود شود، این واژه نیز مانند عاشورا محدوده مکانی تحقق یک رویداد مهم است و قطعاً نمی‌تواند معرف تمامیت امام حسین(ع) باشد؛ نباید57 سال زندگی درس‌آموز ایشان را از دسترس مطالعه، شناخت و درس‌آموزی خارج کنیم.

حامد قرائتیدر طول تاریخ، نهضت عاشورا همواره به‌عنوان یک الگوی اخلاقی، انسانی و فرهنگی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. پرسش اینجاست که آیا می‌توان از این رویداد تاریخی در زندگی فردی و اجتماعی امروزی الگو گرفت؟ چگونه می‌توان تربیت فردی و اجتماعی را در سایه مکتب حسینی شکل داد و از درس‌های عاشورا در زندگی روزمره بهره برد؟

برای رسیدن به پاسخ این پرسش‌ها با حجت‌الاسلام والمسلمین حامد قرائتی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) به‌ گفت‌وگو نشستیم که در دو بخش تقدیم مخاطبان ایکنا می‌شود.

در بخش اول این مصاحبه به بررسی جایگاه فرهنگی، معنوی و اخلاقی نهضت عاشورا و ابعاد مختلف تربیتی آن و تقدیر الهی در قیام امام حسین(ع) می‌پردازیم و به درک اینکه چگونه این مکتب می‌تواند به سعادت مادی و معنوی انسان کمک کند خواهیم رسید. در ادامه بخش اول این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم و می‌بینیم:

ایکنا_ چه تفسیری از عاشورا می‌تواند الگویی برای تربیت فرد و جامعه باشد؟

ابتدا باید مفهوم «تربیت» را مشخص کنیم؛ لغت «تربیت» در فارسی به معنای پروراندن و آموزش دادن اخلاق و آداب است و در زبان عربی نیز به معنای زیادت و فزونی است. همچنین در آیات قرآن، این واژه به معنای رشد، هدایت، اصلاح، پرورش و مراحل بالغ شدن به‌کار رفته است و بزرگان فلسفه و دانش در طول تاریخ، تعاریف گوناگونی از «تربیت» ارائه داده‌اند، به‌طور مثال افلاطون تربیت را رساندن جسم و روح به بالاترین مرتبه جمال و کمال تعریف کرده است و به عبارت دیگر، تربیت به معنای کمک به تعالی و رشد فرد در تمامی ابعاد است.


بیشتر بخوانید:


درواقع، تربیت به معنای رسیدن جسم و روح به حدی از کمال و جمال است که به آن نیاز داشته یا استعدادش را دارد، تربیت؛ فرد و جامعه را آماده پذیرش صفات اخلاقی، عقلانی و دینی می‌کند و در مجموع، تربیت به معنای کمال‌یابی، ارتقا و بلوغ انسان است؛ به رغم تفسیرهای مختلفی که از عاشورا وجود دارد، تنها برخی از این تفسیرها استعداد الگو بودن را داشته و برخی دیگر ممکن است تنها استعداد نمادسازی یا اسطوره‌سازی داشته باشند، البته این نقصی در خود موضوع عاشورا نیست، بلکه ناشی از نحوه درک، تحلیل و تصویرسازی‌های مختلفی است که افراد از قیام امام حسین(ع) داشتند.

اسطوره به معنای داستانی است که ماهیتی فراانسانی دارد و لزوماً واقعیت ندارد، بلکه اغلب از هویت‌های جمعی، آرزوهای یک ملت و یا تاریخ فرهنگی الهام گرفته می‌شود که به‌طور مثال داستان‌های جنگ رستم و افراسیاب یا درگیری با غول‌های مختلف، الزاماً واقعی نیستند ولی اسطوره‌هایی هستند که می‌توانند آرمان‌ها، آرزوها و ارزش‌های کلی یک ملت را تبیین کنند یا گذشته‌ای با افتخار را ترسیم کنند. تفسیر اسطوره‌ای و حتی نمادین لزوماً واقعی یا قابل الگوگیری نیستند و ما را از واقعیت و شخصیت حقیقی امام حسین(ع) دور می‌کنند و تفسیرهای اسطوره‌ای و نمادین هر از چندگاهی ناظر به نیازها و چالش‌های روز، تفسیر و تصویر جدیدی از امام حسین(ع) و قیام‌شان رونمایی می‌کنند، از این‌رو این تفاسیر همانند داستان‌های کلیله و دمنه به دنبال پند پایانی خود هستند و کاری به واقعیت، اصالت و اعتبار شخصیت‌ها، نسبت‌ها و روایت‌ها ندارند.

ایکناـ مفاهیم چه تأثیری در الگوگیری از قیام امام حسین(ع) در روز عاشورا دارند؟

متأسفانه در برخی از ادبیات عزاداری‌ها، محافل مذهبی و حتی اشعار، واژه «عاشورا» جایگزین نهضت امام حسین(ع) شده است. در حالی که عاشورا یک مقطع زمانی مهم از زندگی عرفانی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی امام حسین(ع) است و نباید امام حسین(ع) را در روز عاشورا محدود کنیم و 57 سال زندگی درس‌آموز ایشان را از دسترس مطالعه، شناخت و درس‌آموزی خارج کنیم. عاشورا یک محدوده زمانی با رخدادهای غنی، ارزشمند و صحنه تقابل تمام عیار حق و باطل است، اما برای رخدادها و پیام‌های این روز باید امام حسین(ع) را پیش از عاشورا شناخته باشیم، درواقع عاشورا از آن جهت مهم و درس‌آموز است که بخشی از زندگانی امام حسین(ع) و اصحاب ایشان را دربرمی‌گیرد که سال‌ها در فراز و نشیب‌ها آزموده شده و آزمودند.

مفهوم «کربلا» نیز همانند عاشورا ممکن است رهزن شود. اینکه مختصات جغرافیایی یا نام‌های دیگر این سرزمین چیست؟ باید مقدمه‌ای برای شناخت و مطالعات باشد. دایره شناخت از امام حسین(ع) و قیام و الگوگیری از ایشان نباید در سرزمین کربلا محدود شود، این واژه نیز مانند عاشورا محدوده مکانی تحقق یک رویداد مهم است و قطعاً نمی‌تواند معرف تمامیت امام حسین(ع) باشد. کربلا محل تجلی بسیاری از صفات امام حسین(ع) و اصحاب ایشان است اما اینکه این صفات چرا و چگونه در ایشان به‌وجود آمده و خاستگاهش چیست یا اینکه قیام امام حسین(ع) چه نتایج و دستاوردهایی داشته قطعاً باید به فراتر از کربلا نگریست؛ درواقع باید به مکه، مدینه، عراق و جهان اسلام از هند تا اندلس و مغرب و از دمشق تا یمن و امروزه در پنج قاره جهان را مطالعه کرد.

ایکنا_ ما برای شناخت و الگوگیری از مکتب امام حسین(ع) در چه محدوده‌ای باید مطالعه کنیم؟

در بررسی رویدادهای مهم گاهی حواشی بر متن غلبه پیدا می‌کنند و موجب بازماندن از غرض و هدف اصلی می‌شود، به‌طور نمونه کیفیت و مختصات نبرد امام حسین(ع) با دشمنان در روز عاشورا بسیار مهم و با جزئیات فراوانی است و این جزئیات در جانب سپاه دشمن نیز در منابع ذکر شده است و این جزئیات زمانی مهم و ارزشمند هستند که در خدمت شناخت امام حسین(ع) قرار بگیرند، این جزئیات نباید به شکل مستقل، مورد توجه و اهتمام در الگوگیری باشند بلکه باید جزئیات و تمامی گزارش‌ها و منابع را با هدف یافتن تصویر متقن‌تر و جامع‌تر از نهضت امام حسین(ع) جستجو کنیم و محدود ماندن به صحنه‌های نبرد یا جنایت‌های لشکریان کوفه ممکن است ما را در ابعاد احساسی و حماسی این رویداد محدود کرده و درس آموزشی و الگوگیری را به حاشیه براند.

زمانی که از الگو صحبت می‌شود، باید تمامی ابعاد شخصیتی و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی شخص موردنظر مورد مطالعه و شناخت قرار بگیرد و شناخت‌های مقطعی و محدود همانند تکه‌ای از یک پازل بزرگ ممکن است حداکثر نقش و رنگی را بنمایاند، اما همچنان نخواهیم توانست تصویر اصلی پازل را درک کرده و از آن بهره ببریم، باید تلاشمان این باشد که تصویر کاملی از امام حسین(ع) را بیابیم تا بتوانیم از ایشان الگو بگیریم و تصویرهای ناقص، مقعطی، محدود و گزینشی نه تنها کمکی در الگوگیری نمی‌کنند بلکه ممکن است، افراد را به بیراهه براند.

در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» مقام معظم رهبری، به این نکته اشاره می‌شود که نه تنها حیات یک امام به‌صورت کامل باید مطالعه شود بلکه برای یک شناخت و الگوگیری از یک امام نیازمند شناخت تمامی معصومین(ع) خواهیم بود. ایده این کتاب این است که دوره حیات رسول خدا(ص) و دوازده امام(ع) در مجموع حدود ۲۵۰ سال است که از رسول خدا(ص) تا غیبت صغری امام زمان(عج) را دربرمی‌گیرد و این ۲۵۰ سال، درواقع یک سرفصل واحد برای پاسخ به مسائل مختلف است، این افراد شاید از نظر جسم و بدن، 14 نفر باشند، اما از نظر فکر، اندیشه و مبانی معرفتی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی، یک خاستگاه واحد دارند و این یعنی اگر امام حسن(ع) جای امام حسین(ع) بود، قیام می‌کرد و اگر امام حسین(ع) جای امام حسن(ع) بود، صلح می‌کرد؛ بنابراین، امامان معصوم افراد متعددی نیستند، بلکه یک شخصیت واحد با واکنش‌های متعدد در برابر شرایط متعدد هستند.

از این‌رو برای الگوگیری از امام حسین(ع) و قیامشان نیازمند آشنایی هر چند اجمالی با زندگی تمامی اهل‌ بیت(ع) هستیم، یعنی باید اشرافی اجمالی بر حیات فردی و اجتماعی معصومین(ع) داشته باشیم تا بتوانیم قیام امام حسین(ع) را بهتر درک کنیم، حتی در موارد متعددی ائمه بعدی حرکت امام حسین(ع) را تشریح، توضیح یا تکمیل کردند که این مسئله در سخنان مقام معظم رهبری درباره شهید سلیمانی نیز مورد تأکید قرار گرفته که باید شناخت از شهید سلیمانی به‌عنوان یک مکتب و مجموعه نظام‌مند از فکر و رفتار باشد نه یک شناخت فردی و شخصی که تنها مشتمل بر زمان و مکان تولد یا شهادت باشد.

ایکنا_ اگر امام حسین(ع) در پیمودن مسیر خود اختیاری نداشتند، چگونه می‌توانند برای ما الگو باشند؟

بعضی اوقات در مجالس عزاداری گفته می‌شود که امام حسین(ع) برای کشته شدن به کربلا آمده بود، اما این گفته دقیقی نیست، زیرا امام حسین(ع) برای انجام رسالت خویش هر چند که منجر به شهادت شود عازم این سفر شده بود. اینکه امام حسین(ع) تسلیم اجبار اجتماعی شده و به سمت شهادت پیش می‌رفته به این معناست که امام(ع) قدرت و توانایی بر هیچ کنش و تدبیری نداشتند و در مسیری حرکت می‌کردند که دشمن برای ایشان تعیین کرده بود که این تفسیر به هیچ وجه الگوگیرانه نیست؛ اگر این تفسیر درست باشد، نمی‌توانیم از ایشان برای تربیت فردی یا اجتماعی الگو بگیریم زیرا در این تفسیر، امام حسین(ع) مقهور جامعه بوده و جامعه راه‌ مشخصی را مهیا کرده بود؛ یزید گفته بود یا بیعت کن یا کشته شو! که در این تفسیر، امام حسین(ع) کشته شدن را انتخاب می‌کند؟

این در حالی است که امام حسین(ع) به‌عنوان یک رهبر حکیم، آگاه و تحلیل‌گر مرتب در حال رصد کردن و بررسی اوضاع است، به نامه‌های کوفیان پاسخ داده و حتی افرادی را برای بررسی شرایط کوفه اعزام می‌کند و تا زمان دریافت پاسخ، به سمت کوفه حرکت نمی‌کند، همچنین حضرت محیط تقابل را در مقطعی از مدینه به مکه تغییر می‌دهد و مجدداً محیط تقابل را از مکه به سمت عراق تغییر می‌دهد و به رغم تلاش برای پیروزی، پرهزینه‌ترین اقدام را برای امویان رقم می‌زند، درواقع این امام حسین(ع) بودند که هر از چند گاهی دشمن را بر سر دو راهی قرار می‌دادند و باید مواد، روش و مبانی حضرت در تحلیل و تدبیر امور را از ایشان فرا بگیریم.

حضرت نه تنها نسبت به دشمن بلکه نسبت به مردم و حتی دوستان و بستگان نیز در حال برنامه‌ریزی و هدایت به‌سوی رشد بودند و این تلاش حضرت حتی تا آخرین لحظه‌های حیات ایشان ادامه داشت، در راه کربلا با افراد در مسیر ملاقات و گفت‌وگو می‌کردند و روز عاشورا نیز در خطبه‌های متعددی با مردم و سپاه کوفه سخن گفتند، حتی با یاران خود هم صحبت کردند و آن‌ها را مخیر کردند که می‌توانید خودتان را نجات دهید یا با من بمانید، درواقع امام حسین(ع) گرداننده صحنه تاریخ بودند، جامعه را هدایت کردند و حجت را تمام کردند؛ حتی در آخرین لحظات، اباعبدالله(ع) درِ طلایی بهشت را از قاتل خود دریغ نکردند.

مسیر هدایت پس از شهادت امام حسین(ع) نیز ادامه داشت که نقش حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) نیز در این راه اهمیت بسیاری دارد، حضرت زینب(س) در مجلس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه بدون اینکه متأثر از مصائب باشد، خطبه‌ای ایراد می‌کند که یزید را تحت فشار قرار می‌دهد و یزید برای نجات از مسئولیت قتل اباعبدالله(ع)، مسئولیت را متوجه ابن زیاد می‌کند. اگر به جای حضرت زینب(س) بودیم، شاید فقط گریه می‌کردیم، قادر به تکلم نبودیم و حتی جان می‌دادیم اما حضرت زینب(س) در حالی که مردم کوفه و شام سرمست پیروزی هستند، با خطبه‌ای الهی آن‌ها را به گریه می‌اندازد و در مجلس یزید با خطبه‌هایش خود را پیروز و تابع امر خداوند معرفی می‌کند و دشمن را زبون و خار، اگر رفتار ائمه و اهل‌ بیت(ع) در این موقعیت‌ها را ناشی از علم، آگاهی، تدبیر و تحلیل بدانیم آن وقت این امکان را خواهیم داشت تا از ایشان الگو بگیریم.

ادامه دارد..

گفتگو و فیلم از حانیه‌سادات حسینی‌کیا

انتهای پیام
captcha