در میانه ناباوری و برخلاف انتظار یا علیرغم دوست نداشتن برخی، ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا دست یافت. چه این انتخاب خوب باشد یا بد، ما اینک با ریاست جمهوری ترامپ مواجهایم.
منطقی آن است که در این شرایط ببینیم، چه تأثیراتی انتخاب ترامپ بر ایران و جبهه مقاومت دارد تا آمادگی لازم را در مواجهه با آن در خود پدید آوریم یا آمادگیهای موجود را تقویت و تشدید کنیم؟ به این منظور نخست باید فرضیهها یا سناریوهای احتمالی ترامپ، ایران و جبهه مقاومت را بررسی کنیم:
دلایل متعددی در اثبات فرضیه تشدید تنشهای خاورمیانهای در دوره چهار ساله جدید ریاست جمهوری ترامپ وجود دارد از جمله سابقه ترامپ در ترور شهید سلیمانی، حمله هوداران وی به کنگره آمریکا و نیز به رسمیت شناختن قدس بهمثابه پایتخت رژیم صهیونیستی میتواند حاکی از ادامه این وضعیت در چهار سال آینده باشد.
به علاوه، ترامپ به رویههای توتالیتر نزدیکتر است تا بنیادهای دموکراتیک و نیز شهرت وی در جدال با چین بر سر تایوان و تعرفههای گمرکی علیه چین و اعتقادات نژادپرستانه، زنستیزانه، بورهای ضد مهاجرت و مخالفت وی با سقط جنین، نشانههای دیگری است که از ادامه خوی دیکتاتور منشانه وی در آینده حکایت خواهد کرد.
همچنین، اکثریت سنا با جمهوریخواهان طرفدار ترامپ است که از سیاستهای خشونتطلبانه ترامپ حمایت میکنند و حتی برخی برکناری گالانت توسط نتانیاهو و گماردن وزیر امورخارجه به جای وی جهت تشدید خشونتها علیه مردم غزه و لبنان و بیپروایی ترامپ در آشغال خواندن هواداران هریس تئوری دیوانه بودن یا دیوانهوار عمل کردن ترامپ را تقویت می کند.
در صورت تحقق فرضیه مذکور باید منتظر نتایج متعدد برآمده از آن، برای ایران و جبهه مقاومت باشیم. قطعاً در این صورت، تحریمهای علیه ایران بهمثابه قلب جبهه مقاومت، تشدید میشود.
با افزایش تحریمها، شاهد افزایش قیمت دلار، افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی خواهیم بود. در این شرایط، احتمال وقوع جنگ علیه ایران غیرمحتمل است اما در عوض، فشار بر نیروهای وابسته به ایران در قالب تئوری جنگ نیابتی تشدید و البته تلاشهای آمریکا برای محدود کردن برنامه هستهای و موشکی ایران ارتقا مییابد و نیز، فشار برای کاهش فروش نفت و انتقال درآمدهای نفتی ناشی از آن، زیاد خواهد شد که ماحصل آن افزایش کسری بودجه در پی کاهش ورود ارز به ایران است.
در فرضیه تشدید تنشها، ممکن است اسرائیل با تخلیه غزه و الحاق آن و نیز الحاق قویتر جولان و بخشهایی از جنوب لبنان به خود، شاهد بزرگتر شدن جغرافیای اسرائیل غاصب باشیم.
گسترش شهرکسازی در غزه و سایر نقاط خاک فلسطین اشغالی، فزونی میگیرد و تلاش غرب به سرکردگی آمریکا برای تبدیل ایران از یک قدرت منطقهای به یک بازیگر منطقهای دور از ذهن نیست.
افزایش تعرفههای گمرکی آمریکا بر محصولات چینی بهطور غیرمستقیم بر ایران و جبهه مقاومت تأثیر میگذارد و احتمال افزایش ترورها، ادامه حملات مستقیم و نیابتی اسرائیل و آمریکا تحت حاکمیت رادیکالهای مسیحیت صهیونیستی روی خواهد داد.
برخی از تحلیلها حاکی از آن است که در دوره چهار ساله پیش رو، با کاهش تنشها مواجهایم زیرا ترامپ اعلام کرده به دنبال جنگ نیست. هر چند این شعار درباره ایران گفته شده، اما قابل تسری به موارد مشابه در سرزمینهای اشغالی، اوکراین و تایوان است. نباید از ذهن دور نگاه داشت که ترامپ امروز و آینده، دیگر ترامپ 2016 تا 2020 نیست.
تجربیات ناشی از آن دوره و نیز تحولات جهان در 2020 تا 2024 مانع از تندروی ترامپ در صحنه جهانی است. او میداند که دوره مجددی برای ریاست جمهوری نخواهد داشت. این امر، وی را بهسوی اتخاذ مواضع ضد تنشی سوق میدهد.
همچنین، مبارزه همزمان با چین، روسیه و ایران نه ممکن و نه معقول است در حالی که ایران با حمله به عینالاسد و حمله چندباره به اسرائیل، ثابت کرده در مقابل فشارهای جبهه غرب، مصمم به ایستادگی، مقاومت و حتی پاسخگویی همسطح است. بنابراین، اگر در چنین شرایطی هیئت حاکمه آمریکا سیاست کاهش تنشها را پیش بگیرند، منطقی است.
از دیگر دلایلی که سناریوی مذکور را تقویت میکند، حمله چندباره ترامپ در چهار سال دوری از سیاست به روشهای تهاجمی نتانیاهو است، البته ما اعتقاد نداریم که تفاوت عمدهای در بین راهبردهای رئیسجمهور دموکرات و جمهوریخواه وجود دارد، اما تأثیر محیط جدید ژئوپلتیکی جهان بر کاهش تصمیمات جنگطلبانه مقامات آمریکا را نباید نادیده گرفت.
با وقوع سناریوی کاهش تنشها باید منتظر حوادث تازهای در خاورمیانه بود مانند اینکه ترامپ از نتانیاهو خواهد خواست که از جنوب لبنان عقبنشینی کند و به تجاوز 400 روزه خود علیه غزه خاتمه دهد و از سوی دیگر، همچنان تسلط اسرائیل را در خاورمیانه دنبال خواهد کرد اما به نظر میرسد، آمریکا خواهد کوشید شرایط منطقه را برای طرفهای درگیر به قبل از عملیات طوفان الاقصی برگرداند.
به طریق اولی، از میزان حملات نظامی به سوریه، یمن و از حملات احتمالی اسرائیل به ایران کاسته میشود. قدرت منطقهای بودن ایران بدون آن که اعلامی در این زمینه صورت بگیرد، دستنخورده باقی میماند.
یکی از خطرهای جدی برای قدرتطلبی جهانی و خاورمیانهای آمریکا، تشدید وحدت راهبردی و حتی تاکتیکی ایران، چین، روسیه و هند است که در سناریوی کاهش تنشها، آمریکا به جای تشدید اقدامات خصمانه در برابر این محور شرقی خواهد کوشید از نزدیکتر شدن آنها جلوگیری و در بین آنها به طرق مختلف، موانع متعدد گسترش همکاری ایجاد کند. در ذیل سناریوی کاهش تنشها، تلاش آمریکا معطوف به حل منازعه اوکراین و تنزل سطح درگیری چین و تایوان به نزاع لفظی است.
ممکن است سناریوی افزایش یا کاهش تنشها تحتتأثیر عوامل مختلف از جمله مقوله مهم و منافع ملی حالت سیالیت بگیرد و سناریوی وضع متغییر جایگزین سناریورهای گفته شده گردد.
کسانی که چنین پیشبینی را دنبال کرده به دلایلی اشاره میکنند مانند: سابقه ترامپ چه در دوره ریاست جمهوری دوره پیشین و چه در شعارهای چهار سال پس از آن، نشان میدهد که او از یک شخصیت با تصمیمات قابل پیشبینی و معطوف به رویههای قبلی برخوردار نیست. از اینرو در برخی رفتارها خشن و سختگیرانه(مانند چین) و در برخی دیگر، آسانگیرانه(مانند روسیه) عمل کرده و خواهد کرد.
همچنین حل مشکلات داخلی آمریکا که به همان سبب رأی آورده چارهای جز اتخاذ سیاست گاهی به نعل و گاهی به میخ ندارد.
این سیاست، ظاهری خشن اما باطنی ملایم دارد که هدف آن جذب پول برای حل داخلی آمریکا است. میدانیم مبنای این برخورد و رفتار، منافع ملی است که مفهومی سیال و مهمتر از آن، به شدت متأثر از منافع حزبی و ماهیت تاجر بودن ترامپ است.
اندیشه مسیحیت صهیونیستی که بنیاد رفتارهای ترامپ اونجلیست را میسازد، یک سیاست یک بام و دو هوا(دوره وجد و دوره فلاکت) را در برابر مخالفان آمریکا و اسرائیل توصیه میکند.
طبیعی است که حاکمیت سناریوی گرگ و میش آمریکا سختترین وضعیت را در برابر همه کشورهای خاورمیانه و جهان که متأثر از رفتار آمریکا هستند، قرار مینهد.
در چنین شرایطی، ممکن است حل منازعه اوکراین اما در عوض، تشدید بحران تایوان و حتی دو کره دنبال شود. این موارد بخش قابل پیشبینی سناریوی سوم است در حالی که سناریوی سوم اساساً بر وقوع رفتارهایی است که قابل حدس و گمان نیست یا ممکن است برخلاف انتظار یا برخلاف مشابه انجام شده قبلی اتفاق بیفتد. برپایه این سناریو، احتمالا جنگی علیه ایران اتفاق نمیافتد اما تلاش آمریکا برای محدود کردن برنامه هستهای و موشکی ایران اتفاق میافتد.
شاید عقبنشینی از لبنان روی دهد اما ترامپ از ایده دو دولت یهودی ـ فلسطینی حمایت خواهد کرد، سیاستی که بیشترین نفع را برای صهیونیستها به همراه خواهد داشت.
در سناریوی متغیر که به نوعی ترکیبی از دو سناریوی کاهش و افزایش تنشهایی روی میدهد، تثبیت و کارآسازی تحریمهای قبلی علیه ایران بدون ایجاد تحریم مؤثر جدید پیگیری میشود.
پیشنهادات تجاری مانند ترزیق پول در قالب کمک یا سرمایهگذاری سعودی ممکن است بر سیاستهای راهبردی و تاکتیکی آمریکا را در دوره ترامپ که او هم از ماهیت تجارت پیشگی برخوردار است، تحتتأثیر قرار دهد و همه آنچه که در سناریوی کاهش و افزایش تنشها گفته شده است را نقش بر آب نماید.
ایران که در قلب جبهه مقاومت قرار دارد باید خود را آماده مواجهه با بدترین وضعیت(سناریو تشدید تنشها) کند که در این صورت، پادزهر برخورد با سایر سناریوها را در دست خواهد داشت.
ایران در مقابله با سناریوی تشدید تنشها باید به مجموعهایی از اقدامات هماهنگ با مدیریت ملی ذیل رهنمودهای مقام معظم رهبری و سیاستهای کلان معظمله دست بزند.
در این راستا، توصیه میشود ایران با کاربست تعمیق راهبرد تجارت خارجی چندجانبه بهویژه با همسایگان، بار فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها را کاهش دهد.
استفاده بهینه از ذخایر ارزی، حداکثرسازی صرفهجوییهای ملی، تشویق و ترویج بازارهای صادراتی منطقهای، ارتقا همدلی داخلی دولت ـ ملت و پرهیز از تنشهای درونی غیرضروری از دیگر اقدامات مورد نیاز است. تکیه بر ذخایر تمدنی و انقلابی و استفاده اثربخش از ظرفیتهای معدنی و انسانی و گسترش ارتباطات تجاری با آمریکای لاتین و آفریقا، بخش دیگری از سیاستهای ضدتحریمی ایران خواهد بود.
به علاوه، تلاش برای کاهش اثرگذاری تحریمها از طریق بیاثر کردن آنها و تلاش برای انحراف توجه ترامپ توسط وسایل ارتباط جمعی و سیاستهای هماهنگ ملی، قادر است، قدرت مقاومت ایران و جبهه مقاومت را برای رفع اثرات زیانبار سناریوی افزایش تنشها، ارتقا دهد.
مرتضی شیرودی، دانشیار و پژوهشگر مرکز پژوهشی تمدن اسلامی
انتهای پیام