کد خبر: 4235796
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۹
رئیس دانشگاه قم تبیین کرد

مفهوم تربیت دینی در نهاد اجتماعی غرب و انقلاب اسلامی

حجت‌الاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی با بیان اینکه انقلاب اسلامی دین را در یک جایگاه فرانهادی قرار داد، به این معنا که آنچه وجود دارد باید پایه و اساس دینی داشته باشد، گفت: تربیت دینی در نهاد اجتماعی غرب، عموماً به معنای تربیت مناسکی یعنی عمل کردن و متمسک شدن نسل جدید به آیین و مناسک دین مثل به‌جا آوردن آیین عشای ربانی است.

حجت‌الاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رییس دانشگاه قمدر جامعه اسلامی ایران، آموزه و تربیت سکولار جایگاهی نداشته و ندارد و چندان هم شناخته‌شده نیست. اساساً تربیت سکولار بر آموزش و گسترش علوم تأکید دارد و در برنامه‌های درسی خود، آموزش تعالیم دینی را نمی‌گنجاند. برعکس تربیت دینی در کشورهای اسلامی، به‌ویژه کشور ما ریشه‌های عمیق دارد و بین آموزش تعالیم دینی و علوم گوناگون مغایرتی نمی‌بیند. خبرنگار ایکنا از قم برای درک مفهوم تربیت سکولار و تربیت دینی سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رییس دانشگاه قم رفته که حاصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم:

ایکنا - تربیت دینی در اسلام و نهاد اجتماعی غرب چگونه تعریف می‌شود؟

از نعمت‌های بزرگ الهی در حق بشر به‌ویژه مسلمانان، آفرینش و معرفی انسان‌هایی است که تمام‌عیار هستند و تمام حرکات، سخنان و رفتار آنان الگوست. به‌طور قطع و یقین هیچ‌کس با تأسی به اهل بیت(ع) ضرری متحمل نمی‌شود بلکه با الگوبرداری از آن بزرگواران، در مسیر رشد، تعالی، انسانیت و قرب الهی قرار می‌گیرد.  

اصطلاح «تربیت دینی» یک اصطلاح جاافتاده در مباحث تعلیم و تربیت است. طی چند دهه اخیر، فیلسوفان تعلیم و تربیت درباره اصطلاح «تربیت دینی یا religious education» بحث کرده‌اند، فیلسوفان غربی در بیان مباحث تربیت دینی، چیزی غیر از مباحث تربیتی اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را مدنظر دارند. به اصطلاح جامعه‌شناسان، در غرب دین را یکی از ارکان اصلی حیات اجتماعی محسوب می‌کنند، یعنی دین را نیز جزئی از نهاد‌های اجتماعی طبقه‌بندی می‌کنند و آن را در عرض نهاد تعلیم و تربیت، اقتصاد، سیاست، حقوق و دین و مذهب برمی‌شمارند. تربیت دینی در نهاد اجتماعی غرب، عموماً به معنای تربیت مناسکی است یعنی عمل کردن و متمسک شدن افراد نسل جدید به آیین و مناسک دین مثل به‌جا آوردن آیین عشای ربانی.  

در انقلاب اسلامی و در تلقی اصیل از اسلام، دین را این‌گونه معنا نمی‌کنیم. هنر اصلی امام(ره) و پیام اصلی انقلاب اسلامی برای بشریت در حوزه مورد بحث، دین را در یک جایگاه فرانهادی قرار داد. به این صورت هر آنچه که وجود دارد باید پایه و اساس دینی داشته باشد مثل سیاست دینی، اقتصاد دینی، تعلیم و تربیت دینی. اگر دین در یک جایگاه فرانهادی قرار بگیرد، وقتی سخن از تربیت دینی به میان می‌آید، یعنی تربیت در تمام نهاد‌های اجتماعی.

ایکنا - آیا در تربیت دینی صرفاً انگیزه خدمت به پرورگار کافی است؟

تربیت دینی یک تربیت فراگیر است و در این صورت تربیت بدنی دینی نیز معنا پیدا می‌کند. در تربیت بدنی دینی صرفاً داشتن نیت دینی و انگیزه خدمت به پرورگار کافی نیست، اما نیاز است همان‌طور که امام علی(ع) فرمودند: «قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارحی؛ خدایا به اعضای بدنم برای خدمت در راه خودت توانایی بده.» این یک تعریف عادی است بلکه تعریف تربیت بدنی در بُعد دین بسیار قوی‌تر است. تربیت بدنی دینی در معنای واقعی کلمه خیلی متفاوت است از تربیت بدنی سکولار.  

جای بسی تأمل و مطالعه دارد که در یک جامعه شیعی و مسلمان، یک مدل ورزش‌هایی شکل گرفت و برجسته شد و بعضی دیگر برجسته نشد در صورتی که در یک بازه زمانی وجود داشت. به‌عنوان مثال در جوامع اسلامی ورزشی به نام «یوگا» وجود نداشت در صورتی که این ورزش قدمتی چند هزار ساله دارد. ورزش‌های رزمی که در آیین‌های کنفوسیوئیسم، شنتوئیسم و جینیسم مطرح می‌شود، در عالم اسلام نبود.

دسته دیگری از ورزش‌هایی نظیر اسب‌سواری، تیراندازی، شنا و کوه‌نوردی مطرح بود و تشویق هم می‌شد و در دل عالم تشیع ورزش زورخانه‌ای نیز وجود داشت که به غلط آن را ورزش باستانی به‌منظور ایران باستان خواندند. تاکنون برای لفظ ورزش باستانی هیچ‌گونه سندی مبتنی بر ایرانی بودن آن یافت نشده، بلکه این ورزش صددرصد شیعی و تمام حرکات آن براساس معارف شیعی سازمان یافته است. نکته جالب توجه این است که گودی زورخانه شش ضلعی است و دلیل آن نیز به‌دلیل شش گوشه حضرت اباعبدالله(ع) است.  

زمانی که آن ورزش زورخانه‌ای دینی شیعی فراموش شد، ارزش حاکمِ بعد از آن نیز فراموش می‌شود. فردی که قصد تعلیم و تربیت جامعه‌ای را دارد، باید چرایی برقراری و ورود برخی فاکتور‌های دین هندوئیسم و اسلام را بسنجد، چراکه اگر این‌گونه نباشد و توجه لازم را نداشته باشد، شاگردان و جامعه بی‌سواد و منفعلی را تربیت می‌کند، این نگاه فرانهادی به تعلیم و تربیت دینی در انقلاب اسلامی احیا شده است.

با نگاه جامع به تعلیم و تربیت دینی، دو معنای عمده یافت می‌شود؛ چگونگی عمل کردن متربی براساس آموزه‌های دینی و دیگری تعلق خاطر به این آموزه‌ها، به عبارت دیگر متربی باید روابط چهارگانه (رابطه با خود، خدا، جامعه و محیط زیست) خود را براساس آموزه‌های دینی مدیریت کند. روش انتخاب عقلانی، روشی است که فیلسوفان غربی در کتب خود در جهت تعلق‌سازی معرفی کرده‌اند و یک قالب ساده‌ای دارد و آن هم beliefs + desire = action است که به معنای با تغییر باور‌ها و برآورده کردن امیال و آرزو‌ها رویکرد و عملکرد مدنظر را دریافت کنید، پس آن چیزی که از یک متربی اسلامی توقع می‌رود، این دو است.

ایکنا - درباره وظایف متربی تربیت دینی بفرمایید.

اگر بخواهیم این دو عنصر باور‌ها و امیال را بشکافیم، می‌توانیم به چند مرحله اشاره کنیم. تقویت باور‌ها اساسی‌ترین مرحله است، انتقال باور‌های درست به نسل آینده، آموزش ارزش‌ها و اعمال به‌صورت خاص و کل یکی از وظایف متربی است، اما متأسفانه در سیر تعلیم و تربیت از این مورد غافل هستیم و گمان می‌کنیم افراد جامعه بدیهیاتی که خود به آن آگاه هستیم را می‌دانند؛ در کتاب وسائل الشیعه، باب الحمامه و التنظیف و الزینه، ۱۱۵ روایت و مسائل مربوط به استحمام و آراستگی فردی را در آن شیح حر عاملی جمع‌آوری کرده است.

دیگر مرحله، تقویت امیال است یعنی سازماندهی خواسته‌ها، احساسات، عواطف و هیجانات در مسیر رفتار درست. احساس، هیجان و عاطفه رفتارسازند. اگر حواسمان به این عناصر نباشد، رفتار‌های دیگری که برخلاف هدف است، به‌وجود می‌آید، دومین معنای عمده تعلیم و تربیت دینی این است که مبانی و اصول، اهداف و روش‌های تعلیم و تربیت، سازگار با معارف دینی باشد یعنی دانش تربیت دین. این معنا از نظر علمی و مفهومی از معنای اول دارای اهمیت بیشتری است که اصطلاح «تربیت دینی» را سکولار‌ها و لیبرال‌ها نیز دارند، اما هرگز منظورشان روش‌ها و مبانی تعلیم و تربیت نیست.

دانش تعلیم و تربیت از دانش‌های وابسته و پیرو است و وابستگی مضاعف هم دارد. همه علوم انسانی و در رأس آنان جامعه‌شناسی، اقتصاد، روانشناسی و نیز به تبع اینها مدیریت، تعلیم و تربیت و علوم سیاسی، علوم وابسته به چهار مبنای مهم هستند؛ مبانی هستی‌شناختی یعنی نوع نگاه ما به هستی، مبانی معرفت‌شناختی یعنی نوع نگاه ما معرفت و به ابزار‌های کسب معرفت، مبانی انسان‌شناختی و در آخر نیز ارزش‌شناختی است.

برای توضیح این مبانی، از تمثیل ساختمان استفاده می‌کنم. اگر علوم انسانی را به‌مثابه یک ساختمان چند طبقه در نظر بگیریم، هر ساختمانی یک پِی می‌خواهد که پی این ساختمان، انسان‌شناسی است. این پی در یک زمینی شکل می‌گیرد که آن زمین هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی است؛ بنابراین اگر هستی را فقط مادی بدانم، یک زمینی در اختیار داریم و اگر هستی را ماوراء‌الطبیعه بدانیم، یک زمین دیگری در اختیار داریم. اگر هستی را دارای خدا نیز بدانیم، این زمین ظرفیت دیگری دارد.

در حوزه کسب معرفت چهار مرحله مهم وجود دارد؛ sit and think یعنی بنشین و فکر کن، sit and see یعنی بنشین و ببین، go and ask یعنی برو و بپرس و چهارمین مرحله، go and see یعنی برو و ببین. علوم انسانی موجود که من و شما میراث‌دار آن هستیم و متأسفانه پرورش‌یافته آن علوم انسانی هستیم، روشی به نام روش وحیانی و شهودی را قبول ندارد؛ بنابراین من به‌عنوان مسلمان که روش‌های وحیانی را قبول دارم و اعتبار آن را بیش از روش تجربی می‌دانم، آیا می‌بایست علوم انسانی که بیشتر به روش تجربی می‌پردازد را دنبال کنم.

درباره نوع نگاه انسان دو نظریه بسیار مهم وجود دارد، نظریه خلقت که اسلام و نظریه تکامل که داروین آن را مطرح کرد. نظریه تکامل در مقابل نظریه خلقت قرار می‌گیرد. روح نظریه تکامل این است: «موجودات زنده از یک موجود تک‌سلولی در کف اقیانوس‌ها پدید آمده است که با تقسیم و تکثیر شدن تصادفی آن طی میلیون‌ها سال و آمدن آنها در خشکی‌ها، یک نسل آنها میمون و دیگری شامپانزه شدند. چند میلیون سال قبل از میمون‌ها جهش ژنتیکی تصادفی رخ داد و انسان‌ها پدید آمدند.»

نظریه تکامل، همان چیزی است که امروزه پی‌ریز علوم انسانی است که انواع بسیار زیادی هم دارد. بر طبق این نظریه، متربی را به‌عنوان یک حیوان ترقی یافته، تلقی می‌کنیم و زندگی آرمانی برای یک حیوان، رسیدن به آرامش، شادی و نداشتن استرس و اضطراب است. براساس تعلیم و تربیت تکاملی، وقتی متربی به لذت، سود و آزادی برسد، راضی هستند که به اصطلاح به آن دولت رفاه می‌گویند. منظور از بیان این سخنان، مخالفت با لذت، سود و آزادی نیست بلکه بیان منظور بیان این دیدگاه و آشنایی با آن است.

ایکنا - در مسیر حرکت به‌سوی قرب الهی برای تحقق تعلیم و تربیت دینی چه وظیفه‌ای برعهده ماست؟

به عبارت دیگر آرمان این نظریه، تربیت شهروند خوب (good citizen) است، اگر در تعلیم و تربیت، مبنای نظریه خلقت این است: «انسان مخلوق خداست، هدفمند آفریده شده و یک هدفی را دنبال می‌کند. تک تک اعمال و رفتار او نقش‌آفرین در هویت خودش است. انسان موجودی خودساز است.» به قول فلاسفه اسلامی که می‌گویند: «انسان ملک صورتگر خویش است.» و اینکه این انسان چگونه خود را می‌سازد مهم است. براساس نظام خلقت اینگونه است که ما مخلوق یک خالقی هستیم و همانگونه که در قرآن کریم آمده، انسان «خلیفه الله» است.

بنابر آیه «انا لله و انا الیه راجعون، ما از خداییم و به سمت خدا باز می‌گردیم.» باید نظریه خلقت را عملی کنیم تا تعلیم و تربیتی داشته باشیم که به سمت قرب الهی حرکت کنیم. هدف همه انبیا و معلمین این است: «التخلف باخلاق الله» یعنی قولا، فعلا و علما خدایی شدن عالمیان هدف همه معلمان و انبیاست. به دنبال این مرحله از تعلیم، به دنبال تربیت شهروند خوب نیستیم، بلکه به دنبال تربیت انسان خوب (good human) هستیم که این‌گونه تربیت، به مراتب سخت‌تر و دشوار‌تر از تربیت شهروند خوب است.

در این فضا بود که وجود پاک پیامبر اکرم(ص) خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «یا علیُّ، لا تُقاتِلَنَّ أحَدا حتّى تَدعُوَهُ، و ایمُ اللّه لَأن یَهدی اللّه ُ على یَدَیکَ رجُلاً خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت علَیهِ الشَّمسُ و غَرَبَت، و لَکَ وَلاؤهُ یا علیُّ. پیامبر خدا(ص) هنگامى که على(ع) را به یمن فرستاد، فرمود: اى على، هرگز با کسى جنگ مکن مگر اینکه قبلاً او را به اسلام دعوت کرده باشى که به خدا سوگند، اگر خداوند کسى را به دست تو هدایت کند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى‌کند و تو بر شخص هدایت‌شده ولایت دارى، اى على.»

گفت‌وگو از هانیه محمدنژاد

انتهای پیام
captcha