شهیدی که خستگی را خسته کرد
کد خبر: 4204702
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۳

شهیدی که خستگی را خسته کرد

شهيد درویش‌علی شكارچی یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان لرستانی در دوران دفاع مقدس بسيار سخت‌كوش و ورزيده بود تا جایی که خستگی را خسته کرده بود.

شهيد درویش‌علی شكارچی از شهدای شهرستان کوهدشتبه گزارش ایکنا از لرستان، در تقویم جمهوری اسلامی ایران 16 تا 22 اسفندماه به نام هفته «بزرگداشت شهدا» نام‌گذاری شده است که به همین مناسبت با نگاهی به جلد دوم کتاب «وصیت‌نامه کامل شهدای استان لرستان» تصحیح و تنظیم کیانوش کیانی هفت‌لنگ به معرفی زندگی و شهادت شهید درویش‌علی شکارچی، از شهدای لرستانی پرداخته‌ایم که تقدیم مخاطبان ایکنا می‎شود:

شهيد درویش‌علی شكارچی از شهدای شهرستان کوهدشت در سال 1337 در روستای سراب حمام  واقع در چهار كيلومتری جنوب شهرستان پلدختر و در خانواده‌ای متدين ديده به جهان گشود.

وی تا پایان دوره ابتدایی در مدرسه درس خواند و پس از آن به علت وجود مشکلات اقتصادی در خانواده ترک تحصیل کرد و به کمک پدر شتافت تا در کشاورزی یار او باشد. پس از چند سال وضعیت زندگی آنها بهتر شد اما سن علی از حد قانونی بیشتر شده بود و او نمی‌توانست در مدرسه راهنمایی ثبت‌نام کند.

درویش‌علی به مرور تحصیلاتش را به صورت متفرقه ادامه داد و وقتی به سن سربازی رسید برای خدمت وارد ارتش شد. وی قبل از خدمت سربازی بر علیه حکومت شاه مبارزه می‌کرد ولی به علت علنی کردن این مبارزات و سرپیچی از دستورات فرمانده خود در مقابله با مردم در دوران مبارزات انقلاب اسلامی به زندان افتاد و بعد از مدتی از زندان فرار کرد و تا پیروزی انقلاب فراری بود اما مبارزات خود را برعلیه حکومت شاه ادامه می داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسداران شد و در هر نقطه از کشور که نیاز به پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی بود، حضور می‌یافت، کردستان و مناطق غرب کشور که در ماه‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی به محلی برای خرابکاری و اذیت و آزار مردم از سوی ضد انقلاب تبدیل شده بود، یکی از این نقاط بود.

وی با حضور در این مناطق به مقابله با دشمنان داخلی و عوامل بیگانه‌ای پرداخت که قصد جداسازی بخش‌هایی از خاک ایران را داشتند. با شروع جنگ تحمیلی او بدون کوچک‌ترین تردیدی رهسپار جبهه‌ها شد. اهل زهد و عبادت بود و به نماز شب و تلاوت قرآن کریم و روزه اهتمام خاصی داشت.

از فعاليت‌های پشت جبهه او می‎توان به آموزش نيروهای بسيجی و پاسدار، برقراری نظم و امنيت جاده‌ها و تنگه‌های خطرناک اطراف شهر از شر دزدان و راهزنان و حفاظت از شخصيت‌های كشوری در زمان سفر به پلدختر همانند شهيد آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و مبارزه با ضدانقلاب و منافقان اشاره کرد.

خصوصيات اخلاقی و فردی

وی در همه مراسم انقلاب اسلامی همچون راهپيمایی‌ها، نمازجمعه و... شركت و ديگران را نيز ترغيب و تشويق به شركت می‎كرد. از تبليغ برای اسلام و انقلاب خودداری نمی‌کرد و هميشه به تقويت پايگاه‌های بسيج و مساجد و خالی نگذاشتن آنها توصيه می‎كرد و ضرورت تحصيل و كسب دانش را كه خود پيشتاز آن بوده و حتی در حال جنگ نيز به تحصيل خود ادامه می‎داد هميشه گوشزد می‎کرد. پس از ورود به جبهه در اندک زمانی توانایی‌ها و مدیریت فرماندهی او آشکار شد و به فرماندهی در سطوح پایین منصوب شد.

وقتی در یکی از بازدیدها، یکی از فرماندهان جنگ از او می‌پرسد با توجه به اینکه آموزش و تجربه‌ای در جنگ ندارید، چگونه خطوط دفاعی با این مسافت را حفظ می‌کنید. پاسخ می‌دهد: خدا یار ماست، روزها می‌خوابیم و فقط دیده‌بان ویژه انجام وظیفه می‌کند ولی تمام شب آماده‌باش بوده، حالت گشتی داریم و تا روز سنگر به سنگر سرکشی می‌کنیم.

طولی نکشید او به فرماندهی گردان مالک اشتر تیپ 57 حضرت ابوالفضل(ع) لرستان منصوب و تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان استان لرستان در سال‌های افتخارآفرین دوران دفاع مقدس شد.

شهيد شكارچی هميشه با بسيجيان بود و دیگران را به برخورد همراه با احترام و تكريم با بسيجيان توصيه می‎کرد. متواضع و فروتن، صبور و پرجاذبه و يک بسيجی تمام‌عيار بود. عاشق روحانيت و بسيج و در خط روحانيت بود. به نماز اول وقت بسيار اهميت می‎داد و گرايش زيادی به خواندن دعا، مخصوصاً دعاهای كميل، توسل و زيارت عاشورا داشت.

گویی هيچ‌گاه استراحت نمی‎كرد، انگار زمينی نبود. بی‌‎قرار بود، بی‎قرار شهادت، بی‎قرار وصال. شب كه از جبهه برمی‎گشت صبح زود فردا به سپاه می‎آمد و دوباره مشغول فعاليت می‎شد. بسيار سخت‌كوش و ورزيده بود تا جایی که خستگی را خسته کرده بود.

در حالی كه يک شخصيت بسيار معنوی و اهل نماز، دعا وعبادت بود فردی صددرصد نظامی و قوی بود. او در نقشه‌خوانی، كار با كالک‌های عملياتی و قطب‌نما دستی توانا داشته و در اين علوم تدريس هم می‎كردند. گویی كه سال‌ها در دانشكده‌های نظامی دوره ديده و مدارک نظامی كسب کرده بود.

او از روزهای آغاز جنگ تحمیلی که به جبهه رفت هرگز از جبهه جدا نشد و پس از شش سال حضور تأثیرگذار در جبهه‌های جنگ و مجاهدت و پاسداری از ایران اسلامی و اسلام ناب محمدی سرانجام در 29 اردیبهشت‌ماه سال 1365 در جبهه حاج عمران به شهادت رسید و پیکر مطهرش را در بهشت زهرای تهران به خاک سپردند.

وصیت‌نامه شهید درویش‌علی شکارچی

در وصیت‌نامه شهید درویش‌علی شکارچی می‎خوانیم: «خدایا عذاب را برایمان به تاخیر انداز، مهلت ده که آن‌چه از ما فوت شده جبران کنیم. دعوت تو را اجابت و پیامبرت را پیروی کنیم.

به نام خدا و درود به پیامبر و سلام بر رهبر انقلاب. سلام بر شهیدان از کربلای حسینی تا کربلای خمینی. سلام بر تمامی پدر و مادرهای شهدا. سلام بر مادر پیرم که با دامان پاکش مرا پروراند. برایم گریه نکن و خواهران و برادرانم را به صبر اسلامی دعوت کن. به آن‌ها بگویید امام را تنها نگذارند. به طرفداران به اصطلاح خلق می‌گویم اگر خواهان خلقید بیاید و برای دفاع از خلق بجنگید.

به پسرم دروغ نگویید، نگویید به سفر رفته‌ام، نگویید از سفر باز خواهم گشت، نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد، به پسرم واقعیت را بگویید. بگویید گلوله‌های دشمن سینه پدرت را نشانه رفت، بگویید خون پدرت در مرزهای کشورش به زمین ریخته شده است و بگویید دشمنان دست‌های پدرت را در میمک، پاهای پدرت را در موسیان، سینه پدرت را در شلمچه، چشمان پدرت را در هویزه، حنجره پدرت را در ارتفاعات الله‌اکبر، خون پدرت را در رودخانه بهمن‌شیر و قلب پدرت را در خونین شهر دریدند. اما هنوز ایمان پدرت در تمامی جبهه‌های جنگ می‌جنگد، به پسرم واقعیت را بگویید، بگذارید قلب کوچک پسرم از استعمار و ظلم جریحه‌دار شود، بگذارید پسرم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده‌اند چرا مادر نخواهد خندید، چرا گونه‌های مادربزرگش همیشه خیس است، چرا پدرش به خانه بر نمی‌گردد، بگذارید پسرم به جای توپ بازی، بازی با نارنجک را بیاموزد، به جای ترانه، فریاد الله‌اکبر را بیاموزد و به جای جغرافیای جهان، تاریخ اسلام و جانبازان را بیاموزد، هر روز فانسخه پدرش را ببندد و هر روز پوتین پدرش را امتحان کند، هر روز اسلحه پدرش را روغن‌کاری کند هر روز با قمقمه پدرش آب بخورد.

به پسرم دروغ نگویید نمی‌خواهم آزادی پسرم قربانی نیرنگ جهانخوران باشد به پسرم واقعیت را بگویید. می‌خواهم پسرم امپریالیسم و استعمار را بشناسد. به پسرم بگویید من شهید شده‌ام، بگذارید پسرم به شهیدان بنگرد، بگذارید پسرم عمار و یاسر باشد، بگذارید سربازی فداکار برای رهبر باشد.»

انتهای پیام
captcha