شعر آیینی ساحت «هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو» نیست
کد خبر: 4196130
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۲
شاعر آیینی در نشست «قبله اندوه‌ها» مطرح کرد:

شعر آیینی ساحت «هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو» نیست

رضا اسماعیلی در نشست ادبی «قبله اندوه‌ها» با بیان آنکه ساحت شعر آیینی، ساحت «هر چه می خواهد دل تنگت بگو» نیست تصریح کرد: سیمای بزرگان دین در شعر آیینی باید دقیقا منطبق بر سیره عملی و سلوک ایمانی و قرآنی آن بزرگواران باشد.

به گزارش ایکنا؛ به مناسبت ارتحال کعبة الرّزایا، حضرت زینب کبری(س) نشست ادبی «قبله اندوه‌ها» با حضور جمعی از شاعران حوزه ایران فرهنگی به مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین‌المللی هندیران شامگاه ۶ بهمن برگزار شد.

کشته مظلوم تو، پیروز شد

در ابتدای این برنامه سیدسلمان صفوی، پژوهشگر و رئیس آکادمی مطالعات ایرانی در لندن ضمن عرض تسلیت به مناسبت سالروز رحلت حضرت زینب کبری(س) در بخشی از سخنان خود اظهار کرد: حضرت زینب(س) نماد عشق، محنت، شکیبایی، خطابت، شجاعت، عبادت و همت در ادبیات است. در ادبیات دو رویکرد تراژیک و حماسی در بازتاب چهره حضرت زینب(س) انجام گرفته است. تراژدی همچون بند ۸ و ۹ ترکیب بند مشهور محتشم کاشانی، و رویکرد حماسی، رویکرد شعر دوره پس از انقلاب است.

سیدسلمان صفوی افزود: در این اشعار زینبی غالبا از آرایه‌های ادبی استعاره، تشبیه و تمثیل و تلمیح استفاده شده است، مثل شعر استاد موسوی‌گرمارودی «بانگ رسای تو ستم‌سوز شد/کشته مظلوم تو، پیروز شد» یا سروده خانم نغمه مستشار نظامی «هرخطبه‌اش به منزله یک سپاه  بود/ آن دختری که مثل پدر مرد راه بود»

عرصه شعر آیینی ساحت «هر چه می خواهد دل تنگت بگو» نیست

شاعر باید امین، صادق و متخلق به اخلاق اسلامی باشد

رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبی طی سخنانی با عنوان «هرچه می‌خواهد دل تنگت، مگو!» بیان داشت: ساحت شعر آیینی، ساحت «هر چه می خواهد دل تنگت بگو» نیست. در این عرصه، مضمون یابی مثل عرصه «آزاد سروده‌ها» صرفا یک کار ذوقی و سلیقه‌ای نیست و شاعر نمی‌تواند تنها و تنها به مدد قدرت تخیل، تصویرپردازی و صنعتگری، به هر مضمون غریب یا خوشایندی چنگ اندازد و سیمای بزرگان دین را به هر گونه‌ای که دوست دارد بر بوم شعر به تصویر بکشد.

وی ادامه داد: در این وادی، شاعر باید امین، صادق، متخلق به اخلاق اسلامی و آراسته به ادب قرآنی باشد و در دایره آموزه‌های مبتنی بر دین و برگرفته از قرآن حرکت کند. به تصویر کشیدن سیمای بزرگان دین در شعر آیینی باید دقیقا منطبق بر سیره عملی و سلوک ایمانی و قرآنی آن بزرگواران باشد.

به گفته اسماعیلی؛ فرایند خیال‌پردازی و پرواز ذهنی شاعر در این وادی، باید اندیشیده و رسالت‌مندانه باشد تا شاعر بتواند چهره‌ای واقعی، بی تحریف و پیراسته از خرافات را از ائمه هدی(ع) به تماشا بگذارد، سیمایی روشن و زلال که قابلیت الگوبرداری از آن برای زندگی انسان معاصر وجود داشته باشد.

اسماعیلی در بخش‌های دیگری از سخنان خود به بیان آداب ستایش‌گری پرداخت و گفت: با عنایت به آنچه گفته شد، شاعر آیینی نمی‌تواند و «نباید» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خیال وحشی بسپارد و همچون سایر عرصه‌ها بر طبل «خلاف آمد عادت» بکوبد و خواهان «سعادت» باشد. چرا که در این عرصه «خلاف آمد عادت» معنا ندارد. زیرا در این عرصه، شاعر بر مسند انبیاء و اولیاء الهی که رسالت‌شان اصلاح‌گری و تربیت نفوس است تکیه زده است.

این شاعر آیینی و پژ<هشگر ادبیات آیینی خاطرنشان کرد: مقام شاعر در این وادی، مقام سخنگوی یک مکتب و آیین است و سخنگو در مقام سخنگویی نمی‌تواند و نباید بیان کننده مواضع و دیدگاه‌های خویش برای پیروان و سالکان آن مکتب باشد.

تقویت وحدت جهان اسلام و پرهیز از تفرقه افکنی

اسماعیلی در ادامه تقویت وحدت جهان اسلام را یادآور شد و گفت: این روزها اشعاری با پیشانی‌نوشت «شعر زینبی» در فضاهای مجازی، کانال های تلگرامی و ... منتشر شده است که علی‌رغم عنوانش، علاوه بر این که -در صورت و سیرت- نسبت چندانی با شعر ارجمند زینبی ندارند، در مواردی نیز در نقطه مقابل سیره زینبی ایستاده‌اند!

این پژوهشگر ادبی ادامه داد: هر چند که در حسن نیت و اخلاص شاعران این شعرها شکی نیست، ولی نکته‌ای که متاسفانه در شعر این عزیزان مورد غفلت قرار گرفته است، بی‌توجهی به «وحدت کلمه» و شرایط حساس جهان اسلام و توطئه‌های رنگارنگ دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب -صهیونیسم، وهابیت و تکفیری‌ها‌- است.

اسماعیلی در پایان تأکید کرد: این که ما در شعر زینبی همچنان بر طبل بزرگ‌نمایی اختلافات تشیع و تسنن بکوبیم و از تاریخ پر شکوه اسلام و سیره عملی حضرت زینب کبری(س) جز به حواشی نپردازیم -آگاهانه یا ناآگاهانه- آب ریختن در آسیاب دشمن است. تقویت وحدت جهان اسلام و پرهیز از تفرقه‌افکنی، بزرگترین رسالت شاعران آیینی روزگار ما است. امید آنکه برای تحقق این مهم، با پیروی آگاهانه از سیره عملی آن ذوات مقدس، در این مسیر روشن گام برداریم.

در این نشست که با بداهه نویسی مسعود ربانی توأم بود؛ جمعی از اهالی فرهنگ همچون علیرضا قزوه، سیدسلمان صفوی، رضا اسماعیلی، عبدالرحیم سعیدی‌راد، سیدمسعود علوی‌تبار، سیدمهدی بنی‌هاشمی، محمدمهدی عبداللهی، محمدعلی یوسفی، محمود یوسفی، نغمه مستشارنظامی، سارا جلوداریان، فرزانه قربانی، مریم فروزان‌کیا، سارا عبداللهی، صبا فیروزی، و شهلا کلبعلی حضور داشتند.

عرصه شعر آیینی ساحت «هر چه می خواهد دل تنگت بگو» نیست

مبادا شکوه‌ای از لب ببینیم

همچنین در این برنامه شاعران به ارائه و قرائت اشعار و قطعات ادبی خود در سوگ رحلت حضرت زینب کبری(س) پرداختند که برخی از این آثار را با هم مرور می‌کنیم.

مبادا شکوه‌ای بر لب ببینیم

خطای مردم از مکتب ببینیم

خوشا یک روز ما هم کربلا را

به چشم حضرت زینب ببینیم

سروده عبدالرحیم سعیدی راد

 

بغض هزار ابر سترون به شانه‌اش

زینب تمام بار جهان را به دوش داشت

داغ کبوتران جوان را به دوش داشت

بغض هزار ابر سترون به شانه‌اش

اشک هزار رود روان را به دوش داشت

سنگین‌تر از همیشه سری سربلند را

غمگین‌تر از همیشه که جان را به دوش داشت

شرح فصیح واقعه‌ای تلخ و جانگداز

تفسیر آفتاب نهان را به دوش داشت

از صبر او ملائکه مبهوت می‌شدند

چندین فرشتهٔ نگران را به دوش داشت

هرگز نگفت از پسرانش اگر چه او

اندوه مادران جهان را به دوش داشت

هر خطبه‌اش به منزلهٔ یک سپاه بود

آن دختری که مثل پدر مرد راه بود

سروده نغمه مستشارنظامی

 

خون می‌چکد هنوز ز گلبرگ گونه‌ها

مانند کوه از دل طوفان گذشته است

مردانه از میانه میدان گذشته است

بعد از غروب روز دهم، از کنار آب

با خاطرات آن لب عطشان گذشته است

آه از کنار جسم شهیدان لاله‌گون

وقتی گذشته است که از جان گذشته است

گودال قتلگاه و حروف مقطعه...

تفسیر کرده است و پریشان گذشته است

خون می‌چکد هنوز ز گلبرگ گونه‌ها

این باغ گل، ز خار بیابان گذشته است

از موج خیز حادثه، از مجلس یزید

با سیل خطبه‌هاش خروشان گذشته است

سروده فاطمه نانی‌زاد

 

وقتِ وداعِ آخر خود با برادر

اینها که من دیدم، کسی کِی دیده باشد؟

من دیده‌ام آن را که کس نشنیده باشد

هرگز کسی دیده، پدر بر روی نیزه

 با دخترش زیر لبی خندیده باشد؟

یا که سه‌ساله‌دختری، کُنجِ خرابه

آهسته سر در گوشه‌ای دزدیده باشد،

بی‌گوشواره، پای‌زخمی، دل‌شکسته

 در خلوت خود با پدر نالیده باشد؟

هرگز کسی دیده پدر، خونِ پسر را

 با اشک، سوی آسمان پاشیده باشد؟

وقتِ وداعِ آخر خود با برادر

 زیرِ گلو را خواهری بوسیده باشد؟

هرگز کسی دیده که وقتِ سر بُریدن

 خنجر هم از زیر گلو لغزیده باشد؟

یا اینکه سقایی قدم بر آب دارد

بی ‌آنکه از آن قطره‌ای نوشیده باشد؟

تلخ است راوی! نه... دعا کن قعرِ گودال

انگشت نه، انگشتری بخشیده باشد!

آهسته نجوا کن، مبادا خردسالی

 بی‌‌آب در گهواره‌اش خوابیده باشد!

سروده سیدمهدی طباطبایی

 

استادِ بزرگِ حضرتِ ایوب است!

دریاست اگرچه داغ، نامطلوب است

کوهَ‌ست اگرچه در دلش آشوب است

زینب که صبوری از پدر یاد گرفت،

استادِ بزرگِ حضرتِ ایوب است!

سروده عارفه دهقانی

عرصه شعر آیینی ساحت «هر چه می خواهد دل تنگت بگو» نیست

به قتلگاه شهیدان چه بود بر لب تو؟

به پیشگاه حضرت زینب کبری(س)

به دست خسته تاریخ، دفتری گل کرد

به گوش اهل محل، نام دختری گل کرد

شکفت آیه زینب چو بر لبان رسول،

به دشت، سوره گل‌های پرپری گل کرد

که شام مقصد پروانه‌های رنگین بود

دو روز بعد، خبرهای بهتری گل کرد

زنی به منبر تاریخ عشق قامت بست

که شام و کوفه برآشفت و منبری گل کرد

شب وداع، برادر چه گفت در گوشش؟

که آفتاب به رخسار خواهری گل کرد

که در میانه‌ سرهای سروران شهید

به روز واقعه، سردار و سروری گل کرد 

به قتلگاه شهیدان چه بود بر لب تو؟

که خنده بر لب سرخ برادری گل کرد

سروده سیده‌کبری حسینی‌بلخی

 

یک نیمه‌اش زهرا و نیمِ دیگرش حیدر

هربار که بر چهره بابا نظر کرده

آتشفشانی در دل او شعله ور کرده

یک نیمه‌اش زهرا و نیمِ دیگرش حیدر

 در خلقت این زن خدا شق‌القمر کرده

درماجرای شام حتی در دفاع از او

جبرئیل هم بال وپر خود را سپر کرده

نوری که زینب در دل غم پرورش دارد

خورشید را در کل عالم بی اثر کرده

از تیغ تیزِ خطبه‌های آتَشینِ او

دائم سپاهِ دشمن احساس خطر کرده

باید که بی‌شک خلعت پیغمبری باشد

این چادری که زینب کبری به سر کرده

سروده فرزانه قربانی

 

جهان باران نم نم دارد امشب

زمین از رفتنش غم دارد امشب

درون سینه ماتم دارد امشب

برای هجر زینب(س) تا دمِ صبح

جهان باران نم نم دارد امشب

سروده صبا فیروزی

 

زینت پدر شدن بی سبب نبوده است

نیست در توان ما گفتن مراتبش

آنکه جبرئیل بود دم به دم مراقبش

رنگی از ظفر نبود خطبه‌اش اگر نبود

دین حق قوام یافت از قیام غالبش

 زینت پدر شدن بی سبب نبوده است

 ذوالفقار حیدر است تک‌تک مطالبش

دخت مرتضی شدن عشق مجتبی شدن

 نور کربلا شدن بخشی از مناقبش

 صبر طفل رام او عرش زیر گام او

 نه فلک غلام او سروری مناسبش

آنقدر بلا کشید روز خوش به خود ندید

آنقدر که خوانده‌اند مادر مصائبش

 آه همسفر شده ست با‌ عجب جماعتی

 خواهری که نور بود هر کجا مصاحبش

 همنشین او که بود جز حسین فاطمه

از چه رو نشسته است اجنبی به جانبش

لعنت خدا بر آن ظالمان بی حیا

بر سقیفه سیرتان بر قسی و غاصبش

سروده محمود یوسفی

انتهای پیام
captcha